محمد جلیلوند
سایکودرامها را میتوان در زمره آثار جذاب سینمایی قرار داد چرا که دست فیلمنامهنویس ها در آن برای خلق شخصیتهای پیچیده و چند لایه باز است. در عین حال با وجود دور بودن بسیاری از شخصیتهای اصلی و فرعی این آثار، تماشاگر خود را از آنها دور احساس نمیکند که نمونه شاخص و ماندگار آن را در فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته ساخته میلوش فورمن دیدهایم. این قبیل آثار در سینمای ایران نیز نمونههای اندکی با کیفیتهای متفاوت داشته است که از شاخصترینشان میتوان به فیلمهای «قرمز» و «شام آخر» از ساختههای فریدون جیرانی، «شیفته» و رنگ شب به کارگردانی محمدعلی سجادی و اقلیما ساخته محمدمهدی عسگرپور اشاره کرد. در تازه ترین دوره جشنواره فیلم فجر، می توان به فیلم «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیر دفتری در این حیطه اشاره کرد که تلاش کرده تا یک سایکودرام متکی بر قواعد ژانر را ارائه بدهد.
در پرده نخست نیز قصه با ریتمی مناسب و بدون لکنت پیش رفته و معمایی را مطرح می کند که تماشاگر را کنجکاو پاسخ آن نگه می دارد. برخورد رویا با زن جوان مرموزی که هیچ چیزی از گذشته خود به خاطر ندارد، یک نقطه عطف به حساب میآید که رویا را به تکاپو برای یافتن خانواده اش وا میدارد. سکانس حضور این دو در کلانتری سکانس مهمی است که یک کاشت اطلاعات ظریف با خود دارد که بعدها به کار تماشاگر برای باز کردن گرههای قصه میآید. علاوه بر تنه اصلی فیلمنامه، داستانکهایی هم به موازات آن خلق شده که یکی از آنها به آن پیوند میخورد: قصه ناپدید شدن دوست و شریک کاری رویا (آرش) در خیریهای که مسئولیت آن را به عهده دارند و نقطه عطف دوم هم بر این اساس شکل میگیرد. اما فیلم هرچه پیشتر میرود، مشکلات ن به ویژه در فیلمنامه بیشتر شده و تماشاگرش را به نوعی سردرگم میکند. موضوع مهمی که بسیاری از ویژگیهای فنی درخشان فیلم را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
آرین وزیر دفتری برای نخستین فیلم سینمایی خود، وزنه سنگینی را انتخاب کرده و تلاش کرده فیلمی خوش ساخت در قالب سایکودرام بسازد و تا حدودی هم در این کار موفق بوده است. برای نمونه به قابهای فکر شده و دکوپاژ خوب فیلمنامه در یک سوم نخست فیلم نگاه کنید. اما دچار یک اشتباه محاسباتی شده و با انداختن گرههای مختلف و رودست زدن به مخاطب، قصد ایجاد تعلیق را دارد که این موضوع میتواند حوصله تماشاگر ایرانی را سر برده و باعث پس زده شدن آن شود. وزیر دفتری در انتخاب بازیگران خود به ویژه دو بازیگر زن نقش اول فیلمش (طناز طباطبایی و شادی کرم رودی)، عالی عمل کرده و آنها را به نقطه عطف فیلم خود تبدیل کرده است. طباطبایی با توجه به درک درستی که از رویا داشته، چندوجهی بودنش را به شکل مطلوبی به نمایش گذاشته و در یک سوم پایانی فیلم فوق العاده عمل کرده است. کرم رودی نیز در بیست دقیقه نخست و با توجه به ویژگیهای نقش، بازی در سکوت قابل اعتنایی را ارائه کرده و تسلط خوبی روی عضلات صورت خود دارد. با پیشرفت داستان و چرخش شخصیت فوق، این بازیگر جوان با ظرافت تغییر فرم داده و شخصیت یکسره متفاوتی را خلق کرده که تماشاگران خود را غافلگیر میکند.