ترجمه:اردوان وزیری
گاردین(پیتر بردشاو)
فلوریان زلر قبلا در سال 2020 با فیلم پدر مخاطبان را ویران کرده بود،فیلمی براساس نمایشنامهای از خود او که اقتباس فیلمنامهای آن توسط کریستوفر همپتون نوشته شده بود با آنتونی هاپکینز در نقش مرد مسنی که به تدریج تسلیم آخرین مراحل تراژیک زوال عقل میشود و دخترش با بازی اولیویا کولمن از او مراقبت میکند.
شاید عنوان فیلم جدید زلر «پسر» که دوباره براساس نمایشنامهای نوشته او و فیلمنامه همپتون ساخته شده نوعی قافیه یا متمم برای آن فیلم باشد.«پسر» یک درام به شدت دردناک است،درد و عذابی دائمأ افزایشیابنده بدون داروی بیهوشی.در مرکز آن هیو جکمن در نقش پیتر ظاهر میشود،یک وکیل موفق نیویورکی که زندگی رشکبرانگیزی دارد و با وقار و شایستگی و هوشمندی نقش خود را ایفا میکند.او از همسرش جدا شده(در حال حاضر چنین موقعیتی دوستداشتنی است)،دوباره ازدواج کرده،یک پسر کوچک دارد و در آستانه یک مشاوره سیاسی است که احتمال دارد در آینده نقشی همچون یک فوقستاره در کاخ سفید برای وی فراهم کند.
اما همسر اولش با او تماس میگیرد و میگوید پسر 17 سالهاش عمیقا دچار افسردگی است و از پیتر درخواست میکند برای مدتی با او سر کند.«پسر» یک درام زیبا و ادیبانه با نقشآفرینیهای بی عیب و نقص،بهویژه از هیو جکمن است.تماشای «پسر» به معنای اندیشیدن مضطربانه درباره تأثیرات احتمالی آن است.اما در بدبینی فیلم نکتهای شاخص و متمایز وجود دارد.پیتر پسر بزرگ خود نیکلاس را در خانه حالا شلوغش میپذیرد چون این کار درستی است،اما در عین حال به این دلیل است که او میخواهد پدر بیمسئولیت و سرد و بیتوجه خودش را توبیخ کند و درواقع یک ملاقات از پیش اعلام نشده با پیر مرد ترتیب میدهد تا از این طریق بتواند به او بگوید با نیکلاس چه اوضاع و احوالی دارد و سپس از آن به عنوان بهانهای برای کاوش در گذشته استفاده کند.در سطحی عمیقتر از این من فکر میکنم «پسر» درباره ترس و هراس نسل میانسال از جوانها و عدم درک آنهاست.پیتر به چهره نیکلاس نگاه میکند-گاهی با لبخند،گاهی با گریه و گاهی بهطور ترسناکی بیحالت-و نمیتواند چیزی آنجا ببیند که حقیقت چیزی که پسرش فکر و احساس میکند و چیزی که او باید به نوبه خود فکر و حس کند به او بگوید.من در مورد صحنه پر زرق و برق و خودنمایانه پایانی فیلم مردد هستم اما این یک فیلم قدرتمند و ادیبانه است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کابریتان شوید.