مرسده مقیمی
او پس از اینکه در فیلم «تو هستی» به کارگردانی پدرش فیلمنامهنویسی را تجربه کرد؛ سه سال بعد، در تجربه دوم پشت دوربین کارگردانی قرار گرفت. او پنج سال پس از «اکنون»، «فقط ازدواج» را نیز مقابل دوربین برد اما جهان کارگردانی برای او از زمانی آغاز شد که کارگردانی یک پرونده جنایی همچنان مفتوح را پذیرفت.
«شمشیر» که در نقش اصلی بازیگر بزرگ و توانمندی مثل عرفان خان را داشت، توانست گلزار را به همگان بشناسد، تا جایی که بسیاری بعد از «شمشیر» اولین بار بود که نام او را میشنیدند. او برای این فیلم نامزد دریافت جایزه هم شد، اما اتفاق طلایی وقتی برای او رخ داد که «راضی» را مقابل دوربین برد. «راضی» علاوه بر اینکه عالیا بات را به عنوان ستاره محبوب این روزهای بالیوود در نقش اصلی داشت؛ به علت داستان زنمحور و میهنپرستانهاش با چنان اقبال گستردهای مواجه شد که سیل جایزهها را برای او و فیلماش به ارمغان آورد. هرچند «راضی» هم خالی از اشکال نبود اما به دلیل موضوع و نوع پرداخت احساسیاش کاملا با مخاطب ارتباط برقرار کرده بود.
وقتی او تنها یک سال پس از «راضی» تصمیم گرفت فیلم جدیدش را آغاز کند برای بالیوود خبر خوشی بود؛ مخصوصا که این بار دیپیکا پادوکن کنار او قرار داشت و بنا بود علاوه بر ایفای نقش اصلی تهیهکنندگی فیلم را نیز برعده بگیرد اما مهمترین چیزی که همگان را برای دیدن فیلم ترغیب میکرد نه فقط کارگردانی گلزار پس از فیلم موفق «راضی» و بازگشت دیپیکا پادوکن پس از سه سال بلکه موضوع بسیار مهم فیلم بود. «چپاک» بنا بود روایت زندگی لاکشمی آگروال دختر قربانی اسیدپاشی در هند باشد که پس از آن واقعه تلخ آنقدر جنگید و مبارزه کرد تا بتواند قوانین اساسی کشورش که پیشبینیای برای اسیدپاشی نکرده بود تغییر دهد و علاوه بر کمک به قربانیان دیگر توانست ممنوعیت فروش اسید را در هند قانونی کند. موضوع مهم و زنانه فیلم همه چیز را آماده میکرد تا گلزار دوباره سرتیتر اخبار شود و پادوکن که پس از ازدواجاش در هیچ فیلمی بازی نکرده بود؛ بازگشتی باشکوه داشته باشد.
بر خلاف انتظار اما «چپاک» در گیشه شکست خورد و به خاطر نداشتن مخاطب خیلی زود سالنهایش را از دست داد! البته این فروش پایین الزاما اثبات نمیکرد که با فیلم بدی مواجهیم چرا که واقعا مخاطبان هندی؛ مخاطبان قابل پیشبینیای نیستند؛ حالا اما با دیدن فیلم پس از رسیدن نسخه اصلی به ایران میتوان درباره فیلم فارغ از فروشی که داشته بحث کرد و حتی علت فروش پاییناش را هم تخمین زد. در کمال ناباوری «چپاک» بزرگترین ضربه را از گلزار خورده است. فیلم هم در کارگردانی دچار شلختگی است و هم در متن فیلمنامه که گلزار آن را به همراه آتیکا چوهان نگاشته که پیشتر تنها نویسندگی یک فیلم را در کارنامه داشته است.
داستان «چپاک» با اینکه منطبق بر قصه واقعی است اما طبق گفته مخاطبان هندی تحریفاتی دارد که اگر بخواهیم فرض را بر این بگذاریم که این تغییرات نه به جهت تحریف که برای اضافه کردن بار دراماتیک بوده، هرچند که اخلاقی نیست اما سوال بزرگتری را پیش میآورد و آن اینکه چرا این قصه که به خودی خود بسیار دردناک است، اینقدر در برانگیختن احساسات مخاطباش ناتوان است؟! گلزار برای صحنه اسیدپاشی از تکنیک اسلوموشن استفاده کرده، یک تکنیک بسیار قدیمی و تکراری برای ایجاد حس! در لحظه اسیدپاشی پوست پادوکن هیچ تغییری نکرده و فقط صورتی شده! در حالی که همه میدانند خورندگی اسید تا چه اندازه است و همان لحظه پوست را از بین میبرد. اگر گلزار نمیتوانسته نابود شدن پوست بازیگرش را به تصویر بکشد، اصلا چه اصراری داشته آن صحنه را نشان دهد؟ آن هم چند بار! آن هم به صورت اسلوموشن که مخاطب با فوکوس بیشتری آن را ببیند؟!
عجیبترین نکته «چپاک» همین بهره نبردن از داستان به شدت اثرگذارش است و جز معدود سکانسهای خوب مثل صحنه اولین بار دیدن خود در آینه پس از اسیدپاشی، هیچ صحنه اثرگذاری ندارد و همه چیز آنقدر در سطح برگزار میشود که به نظر میرسد به جای دیدن یک فیلم سینمایی آن هم از گلزار که با «راضی» اثبات کرده بود رگ خواب مخاطب و احساساتی کردناش را به خوبی بلد است؛ مشغول خواندن یک مقاله درباره زندگی لاکشمی آگروال هستیم؛ آن هم مقالهای که به درستی نوشته نشده است!
تدوین بد نیتین بید دیگر نکته منفی «چپاک» است؛ تدوین غیر خطی فیلم چه کمکی به روایت بهتر آن کرده است؟ اصلا چه ضرورتی دارد؟ آیا تدوین خطی قصه نمیتوانست جذابتر باشد؟ علاوه بر اینکه در برخی لحظات فیلم، تدوین کاملا غلط است! انگار فیلمساز مصر بوده فیلم را دو ساعته ببندد و برای اینکه این عدد از دو ساعت تجاوز نکند در قسمتی از فیلم ترانهای نیمه کاره قطع میشود و به بخش نامربوطی کات میخورد. این در حالی است که با روایت درست قصه میشد به راحتی این فیلم را با زمانی کمتر از دو ساعت ساخت.
از سویی در فیلمنامه به هیچ مسئله فرعی ولی مهمی به درستی پرداخته نشده است. مثلا عشق میان مالتی و آمول، اصلا مشخص نیست که عشق میان این دو چطور اتفاق میافتد؟! صرفا با چند دعوا و لجبازی؟! البته بازی بسیار بد ویکرانت مسی هم مزید بر علت است که مخاطب اصلا نتواند عشق میان این دو را باور کند! بیماری برادر مالتی و چگونگی حذف پدرش از قصه نکات دیگری است که پرداخت درستی ندارد. موضوع مهم تلاشهای او برای ممنوعیت فروش اسید و تغییر در قوانین اساسی هند هم به چند دادگاه چند دقیقهای خلاصه میشود و حتی به موضوع مهم مجری تلویزیونی شدن او هم در حد یک پلان پرداخته میشود! و همه اینها جز اینکه از فیلمنامهای لجامگسیخته نشئت میگیرد، در تدوین نیز با اشکال جدی مواجه است که البته مسئولیت جملگی اینها با گلزار به عنوان کارگردان است.
در میان این قصه بهم ریخته و تدوین آشفته و کارگردانی دور از انتظار مگنا گلزار تنها چیزی که به چشم میآید، بازی دیپیکا پادوکن است که البته برای کسانی که او را میشناسند بدیهی است که بهترین نقشآفرینیاش نیست! در واقع خوب بودن پادوکن در فیلم به دو دلیل است؛ یکی تواناییهای فردی او و دوم بازی بد سایر بازیگران! نقش لاکشمی آگروال میتوانست برای پادوکن یک شاهنقش تکرارنشدنی باشد، نقشی که ملکه پادماواتی، مستانی، لیلا و پیکو را زیر سایه خودش ببرد اما به وضوح این نقشآفرینی علیرغم پتانسیلی که داشته نتوانسته حتی به آن نقشها نزدیک شود! دیگر بازیگران فیلم البته ستاره نیستند اما بعید میدانم این دلیل خوبی برای این حجم از بد بازی کردن باشد! تنها کسی که بازی قابل قبولی ارائه میدهد مادورجیت سرگی است که نقش وکیل مالتی را ایفا میکند. این در حالی است که گلزار در «راضی» نیز تنها یک ستاره را در نقش اصلی داشت و مابقی بازیگران آن زمان ستاره نبودند اما آن قدر بازی دیدنیای از خودشان نشان دادند که برخیشان مثل ویکی کوشال تبدیل به ستاره شدند و بعضیهایشان هم بارها اسمشان در گوگول جستجو شد.
«چپاک» که میتوانست هم برای گلزار موفقیتی چشمگیرتر از «راضی» به دنبال داشته باشد و هم بار دیگر پادوکن را به شانس اصلی فصل جوایز تبدیل کند، حالا فیلمی هدر رفته است که به عنوان یک فیلم شکست خورده در کارنامه عواملاش ثبت شده و حتی با وجود پخش در شبکه نمایش خانگی و در حالی که همگان میتوانند تماشایش کنند با امتیاز و درجه کمتر از پنج! در سایت IMDb به ضعیفترین فیلم کارنامه گلزار و پادوکن تبدیل شده است!
*چپاک نامآوای پاشیدن مایعی بر روی چیزی است؛ مایعی که در اینجا اسید است. نامآواها ترجمه نمیشوند و ترجمه «پاشیدن» برای این فیلم غلط است.