بایگانی‌ها

برده آزادی

برده آزادی
برده آزادی

 

اشاره: «مردی که پوستش را فروخت» ساخته کوثر بن هنیه نخستین بار در بخش افق‌های جشنواره ونیز سال گذشته روی پرده رفت.

این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان است و برای اولین بار در تاریخ سینمای کشور  تونس فیلمی از این کشور آفریقایی در این رشته نامزد شده است.

سام علی ، یک جوان حساس و جسور سوری ، برای فرار از جنگ، کشورش را به مقصد لبنان ترک کرد. او برای اینکه بتواند به اروپا سفر و با عشق‌اش زندگی کند ، می‌پذیرد که پشت‌اش توسط یکی از مشهورترین هنرمند معاصر جهان خال کوبی شود.

سام علی با تبدیل بدن خودش به یک قطعه هنری متوجه خواهد شد که تصمیم او در واقع معنای دیگری به غیر از آزادی دارد .

در ادامه نقد فابیان لمرسیه را درباره این فیلم می‌خوانید.
 

“من می توانم یک فرش پرنده را برای سفر آزادانه به شما پیشنهاد بدهم.” 

این یک معامله فاوستی تا حدی اصیل است که سام علی ، قهرمان سوری فیلم «مردی که پوستش را فروخت » به کارگردانی کوثر بن هنیه پذیرفته ، فیلم «مردی که پوستش را فروخت» در بخش اوریزونتی«افق‌های» در هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم ونیز رونمایی و برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در این بخش شد. سام علی از بیروت خارج شده و در آرزوی سفر به بروکسل برای حضور در کنار زنی است که دوستش دارد. او مرد جوان بی‌فکر و جسوری است که به نوعی کالا تبدیل می شود تا بتواند دوباره با انسانیت ارتباط برقرار و آزادی را پیدا کند : ویزای شینگن را روی پشت خود توسط یک هنرمند معروف خالکوبی می کند که مشهور به تبدیل کردن”اشیای بی ارزش به میلیون ها پوند” است، و سام به طور قراردادی موظف است که خود را (بخاطر این تتوها) به طور کامل در نمایشگاه ها در معرض نمایش قرار بدهد ، و همچنین یک سوم از درآمد فروش خود را بگیرد. شامپاین ، خاویار ، بدنامی ، پول : زمزمه های در گوش سام علی می‌خواند دنیا از آن اوست اما به چه قیمتی؟

ایده این داستان باورنکردنی- که در عمق تلاقی دو جهان دور از هم (بقا و امیدهای دردناک یک مرد تبعیدی در مواجهه با تجمل گرایی بی هدف محافل هنری معاصر بین المللی) قرار می‌گیرد-  اولین بار زمانی به ذهن کارگردان تونسی رسید که از نمایشگاه تیم اشتاینر دیدن کرد ،اشتاینر یک مرد سوئیسی است که در سال 2008 توسط ویم دلووی ، هنرمند بلژیکی خال کوبی شده بود.

(ویم دلووی در فیلم نقش نماینده بیمه را بازی می کند.)

 

فیلمساز با پیوند  مسیر زندگی یک پناهجوی دوست داشتنی در این موضوع خاص ، فضای روایی کشف نشده و بسیار پویایی را برای خود فراهم کرده است: سفر هوایی سام (یحیی ماهاینی) از سوریه ، به اشتباه به انقلابی بودن متهم شدن (او فقط به آبیر ابراز عشق می‌کند) ، مسیر او به عنوان کارگر یک کارخانه مرغداری در بیروت و پیشخدمت در مهمانی های کوکتل در بعدازظهرها ، برخورد تصادفی او با هنرمند معروف (کوئن دی بوو) و زن دست راست هنرمند (مونیکا بلوچی) ، معامله خال کوبی و عزیمت وی به بروکسل ، جایی که او در یک موزه روی سن به نمایش گذاشته می‌شود ، دیدار مجدد و پیچیده او با ابیر (دیا لیان) که با یک دیپلمات سوری نچسب ازدواج کرده است. انبوهی ازبدبختی‌هایی که طی داستان می‌بینیم، پرسش‌های سختی درباره موضوع هویت مطرح می‌کند و آگاهی سام از  بردگی خود و کشف نوعی قدرت بیشتر می‌شود.

 

«مردی که پوستش را فروخت» با بازیهای بسیار خوب از مسیر داستانی به منظور پروراندن پیرنگ کمک می گیرد و در سبک بصری فیلم به نمایش می گذارد .با کنتراست ها بازی می کند ، در میان فضای منحصر به فردی که توسط مدیر فیلمبرداری کریستوفر آون ایجاد می شود. فیلم یک مجموعه عجیب و غریبی است ، اما با این وجود بازتاب عادلانه پارادوکس های نگران کننده و بی رحمانه ذاتی سیستمی است که در آن “همه چیز بهای خود را دارد” ، از جمله انسان ها ، و موضوعاتی که برای مبارزه برای آزادی درهم می آمیزند.