محمد جلیلوند: بین سریالهایی که اختصاصی برای پخش از طریق سامانههای آنلاین ساخته میشوند، رقابت شدیدی برای جذب مخاطب وجود دارد. به همین خاطر هم برخی از فیلمنامه نویسان و کارگردانها از قالبهای روایی خاصی بهره میگیرند که پیش از این امتحان خود را در شبکههای جهانی پس دادهاند. «قورباغه» ساخته هومن سیدی یکی از آنها است که بسیار هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. بخشی از این موفقیت به فیلمنامه غیرخطی آن و بخش دیگر به ساختار تودرتو و پازل گونه آن بازمی گردد.
شخصیتهای «قورباغه» هم به تبعیت از ساختار فیلمنامه، سروشکل خاصی داشته و تخیل بیشتری هم در خلقشان به کار رفته است. (رامین) که حکم قهرمان داستان را دارد، یکی از آنها به حساب میآید که قصه با او شروع شده و با مرگش هم به پایان میرسد. سیدی در شکل دادن به رامین، تمام تلاش خود را برای خلق شخصیتی عجیب و در عین حال باورپذیر به خرج داده است که نمونه آن را در قرار داشتن قلب رامین در سمت راست قفسه سینهاش میتوان مشاهده کرد. از طرف دیگر، رامین مسلح به خصوصیاتی همچون: حسادت و طمع و … است که برای مخاطب کاملاً شناخته شده بوده و میتواند رگههایی از آن را در خود پیدا کند. حال سیدی برای جان بخشیدن به این شخصیت جذاب چندوجهی نیاز به بازیگری داشته که جزو گزینههای همیشگی سریالها نباشد.
صابر ابر یکی از دورترین گزینهها برای ایفای نقش رامین بوده اما به شکل حیرت انگیزی در قالب نقش نشسته و باورپذیری فوق العادهای هم به آن تزریق کرده است. یک علاف تمام عیار که پس از دزدی نافرجام و جان سالم به در بردن از آن، به دنبال اخاذی از همکلاسی قدیمیاش (نوری) است. ابر در قسمتهای نخست به خوبی روی درون گرایی و نیز مرموز بودن رامین که بخش مهمی از آن هم ریشه در گذشتهاش دارد، کار کرده و شخصیتی کنجکاوی برانگیز برای مخاطب خلق میکند. سقوط کامل رامین در مسیر به دست آوردن مادهای که نوری آن را در اختیار داشته و میتواند قدرتی فوق العاده به دارندهاش ببخشد، دست ابر را برای نمایشی خیره کننده باز گذاشته و لحظات درخشانی را خلق کرده است. به ویژه در سکانسهای دونفرهاش با نوید محمدزاده که کاملاً هماهنگ با یکدیگر عمل میکنند. قورباغه و شخصیت پیچیده و چندوجهی رامین، فضای فوق العاده ای را برای نمایش بخشی از استعداد کمتر دیده شده صابر ابر فراهم کرده و او نیز به بهترین شکل از آن سود جسته است.