بایگانی‌ها

تاریکی‌های روح انسان…

تاریکی‌های روح انسان...
تاریکی‌های روح انسان...

ترجمه:اردوان وزیری

اوون گلیبرمن،ورایتی

از بین هزاران فیلم سینمایی دراماتیک که به موضوع هولوکاست پرداخته‌اند تعداد کمی از آن‌ها توانسته‌اند یا لااقل تلاش کرده‌اند اتفاقاتی که داخل اردوگاه‌های کار اجباری رخ داده است را تصویر کنند.این قابل درک است زیرا وحشت حاصل از آن تجربه، مهیب و نفرت‌انگیز و از جهات بسیاری غیرقابل تصور است.اما گروه کوچکی از فیلم‌ها ازجمله فهرست شیندلر ،پسر شائول و منطقه خاکستری به طور مستقیم و به شیوه‌ای فراموش ناشدنی با این وحشت رو در رو شده‌اند.ما حالا می‌توانیم منطقه علاقه ساخته جاناتان گلیزر را نیز به این لیست اضافه کنیم

.این یک فیلم خارق‌العاده،ژرف،تفکربرانگیز و خیره‌کننده است که لرزه بر اندام بیننده می‌اندازد.فیلمی که تاریکی‌‌های روح انسان را در معرض نور قرار می‌دهد و انگار که زیر میکروسکوپ باشد آن را آزمایش و بررسی می‌کند.منطقه علاقه پرتره‌ای از قربانیان هولوکاست نیست بلکه پرتره‌ای از کسانی است که چنین جنایتی را مرتکب شده‌اند.چیزی که بر فراز هر لحظه از فیلم شناور است یک شقاوت و هیولاصفتی انسانی است که در ابتدا تحمیلی و سرکوب شده می‌نماید.موضوع فراموش نشدنی فیلم،بخش‌بندی کردن شر است.

رودولف هس(کریستین فیدل) یک افسر اس اس آلمانی است.در بخش اعظم فیلم ما او خانواده‌اش را در خانه‌ وسیع و دو طبقه‌شان که اتاق‌های زیادی با دکوراسیونی حاکی از سلیقه و مینی‌مالیستی دارد می‌بینیم.یک گلخانه و همچنین باغی وسیع با یک استخر کوچک و ردیفی از یاس‌های بنفش که برروی دیوار مجاور روئیده‌اند مشاهده می‌کنیم.اما این دیوار 6 متری چیزی است که ما را متوقف می‌کند.در بالای آن سه ردیف سیم خاردار وجود دارد که توسط تیرک‌های منحنی شکلی که برای ما آشنا هستند در جای‌‌شان محکم شده‌اند.ما این منحنی را می‌شناسیم:این سیم‌های خاردار یکی از اردوگاه‌های کار اجباری است.درواقع این خانه مستقیمأ در سمت دیگر دیوارهای آشوویتز واقع شده،کارخانه مرگ در لهستان که کار سلاخی و سوزاندن قربانیان یهودی‌اش را از آگوست 1941 آغاز کرد.با پیشرفت فیلم متوجه می‌شویم هس صرفأ کسی نیست که در این اردوگاه کار می‌کند.او فرمانده آن‌جاست،مردی که نه تنها آشوویتز را اداره می‌کند بلکه عامل اصلی طراحی و پیاده‌سازی ماشین کشتار جمعی آن‌جا بود که بعدأ به بقیه اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی هم صادر شد.همه این‌ها براساس وقایع تاریخی است. منطقه علاقه که در آشوویتز فیلم‌برداری شده و اقتباسی آزاد از رمان مارتین امیس است به زندگی واقعی رودولف هس و خانواده‌اش اختصاص دارد

.گرچه کتاب را به شیوه معمول دراماتیزه نمی‌کند. گلیزر با برداشت‌های بلند و صحنه‌های طولانی ما را به جایی می‌برد که شخصیت‌ها به زندگی‌‌ خود مشغول‌اند،گویا آن‌ها را از طریق یک دوربین نظارتی می‌بینیم که توسط استنلی کوبریک به کار گرفته شده باشد.در خانه مجاور آن قبرستان کسی درباره‌اش حرف نمی‌زند،اشاره‌ای به آن نمی‌کند یا حتی درباره آن فکر هم نمی‌کند.به همین علت اتفاقاتی که در اردوگاه رخ می‌دهد از دید ما کاملأ مخفی است.با تماشای منطقه علاقه شما به معنی دقیق و کامل واژه اردوگاه کار اجباری پی می‌برید.جایی که تمام قتل‌ها و مرگ‌ها از چشم جهانیان پنهان نگاه داشته شده است. صحنه‌پردازی فیلم درخشان است.گلیزر اردوگاه کار اجباری را (اگرچه در طول فیلم فقط یک بار واردش می‌شویم) به آن‌چنان مکانی بدل می‌کند که برای تسخیر ذهن شما و خیال‌پردازی درباره آن حقیقتأ کافی است.