چند روز از اکرانتازهترین فیلم اصغر فرهادی میگذرد و واکنشهای مثبت از هر سو روانهی «قهرمان» میشوند. واکنشهایی که اکثرشان همراه با تعجب و سورپرایز هستند؛ اکثر منتقدین داخلی با تعجب از هوش فرهادی و ظرافت فیلمنامهاش میگویند و حرف از بازگشت فرهادی بعد از چند فیلم قبلیاش میزنند!
تعجب کردن هر کسی از ظرافت در سینمای فرهادی، بعد از این همه سال موفقیت و یک قفسه جایزه بینالمللی، از جمله دردهایی است که سینمای ایران با آنها دست و پنجه نرم میکند. دست کم گرفتن و قدرناشناسی از بزرگان این هنر در زمان حیات، همراه همیشگی این سالهای سینمای ایران بوده و فرهادی هم از این گزند در امان نمانده است. اصغر فرهادی حتی در زمان حضورش با «قهرمان» در جشنوارهی کن، مورد هجمهی رسانههای داخلی و خارجی و تنگ نظری برخی از همکاران نیز شد. در ادامهی این روند پرفراز و نشیب «قهرمان» در نهایت نخل طلا را به بدترین فیلم جشنواره باخت. برنده شدن نخل طلا توسط «تیتان» در آن چیدمان فیلمها و بهویژه با وجود «قهرمان»، شاید تنها نکتهی واقعا تعجب برانگیز درمورد سینمای فرهادی در یک سال گذشته است!
از تمام حواشی و گمانهزنیها که عبور کنیم، نکتهای که سینمای فرهادی را در دو دههی گذشته از تمام سینمای ایران جدا کرده، فکری است که پشت سینمای فرهادی قرار دارد. فرهادی از آن فیلمسازهایی است که بیشتر فکر میکند و با خودآگاهش فیلم میسازد.
برای همین هم فیلم هایش در خارج از کشور آن قدر خوب نمیشوند، چون با خود آگاه فیلم ساختن اطلاعات میخواهد و تجربه زیستی در جهان و زبان و ریشههای یک مردم و فرهنگشان. جزئیات فکری و فرهنگی مردم و مخاطب یک فیلم، برای فرهادی اهمیت بسیاری دارد و برای همین وقتی در ایران قصه میگوید کیفیتی عجیب بالا دارد. واضحا اطلاعات فرهادی از کشوری که در آن بزرگ شده بیشتر است و هر چه قدر تحقیقات از کشورهای خارجی انجام دهند به آن خوراک فکری و حجم بالای اطلاعات مورد نیازش نمیرسد. به طور کلی قصههای فرهادی از ریشههای فکری مردم تغذیه میکند و فکر کردن و هوش خرج کردن فرهادی موتور آنهاست.
در تاریخ سینمای ایران نمونههای نادری مثل عباس کیارستمی داریم که طبع شاعرانه خوبشان منجر میشد با ناخودآگاه فیلم بسازند و برخیشان خیلی خوب از آب دربیاید. البته که رسیدن به ناخودآگاه قوی نیازمند به زحمت زیاد است، ولی با خود آگاه فیلم ساختن همیشه هزینه جانی و زمانی بالاتری برای فیلمساز دارد. وقی هوش و تجربه زیستی بالا و انسانیت با آن همراه باشد عدم موفقیتی وجود نخواهد داشت. برای همین کسی مثل فرهادی با آن سطح از وسواس فکری اصلا نمیتواند فیلم بد بسازد. ممکن است فیلمی از فرهادی خیلی درخشان نباشد یا قصهاش آن طور مخاطب جلب نکند ولی کیفیت پایین و حواس پرتی در آن جایی ندارد. صحبت از الگوهای روایی و سبک فیلمنامه نیست، صحبت از فکر کردن و هوش خرج کردن برای فیلم است. فکر کردن و هوش خرج کردن هم کار بسیار سختی است و اصلا علت بیشتر تنگ نظریهای همکاران نسبت به فرهادی همین است؛ کسانی که سخت شان است این همه وقت بگذارند برای یک فیلم، و اصلا هم ناخودآگاه کیارستمی را ندارند و زحمتی هم برای کسب آن نکشیدهاند، معلوم است که با کسی که وقت میگذارد مشکل دارند. درست مثل همان شاگرد تنبلهای کلاس که میخواهند چشم شاگرد اول را دربیاورند!
اگر روزی فرا برسد که خارج از تمام سبکها و سلیقهها، مثلا سینمای فرهادی بشود خط کش و معیار فیلمسازی و استاندارد کلی، قدمی بسیار بزرگ برای سینمای ما برداشته شده است. اصلا اهمیتی ندارد که فیلمساز آینده قرار است علمی-تخیلی بسازد یا اکشن-تاریخی، رعایت استانداردهایی از جنس فرهادی برای یک فیلمساز ایرانی میتواند کیفیت به همراه بیاورد. با احترام به تمام بزرگان سینمای ایران، فرهادی اولین فیلمساز حرفهای و استاندارد سینمای ایران است. وقتی کسی مثل فرهادی مسیر سخت را پیموده نیازی نیست که مابقی هم آن را طی کنند. فقط با ادامهی کارهای خوب قبلی است که فیلمسازهای دیگری خواهند آمد و سطح استاندارد را بالا خواهند برد.