بایگانی‌ها

سینما عشق است

سینما عشق است
سینما عشق است

ناراحت است که امسال نتوانسته در یکی از اتفاق‌های سینمایی و مهم زندگی‌اش حضور داشته باشد، آن هم به خاطر یک ویروس! با این حال اتفاق را تمام شده می‌داند و آنچه هنوز برایش باقی است، سینماست؛ سینمایی که زیادی حرف زدن از آن را دوست ندارد، مثل عشق که حرف زدن نمی‌خواهد.

به گزارش ایسنا، بابک کریمی که مدتی قبل به کرونا ویروس مبتلا شده بود، این روزها دوران نقاهت خود را پشت سر می‌گذارد، به همین دلیل از سفر به ایتالیا برای شرکت در جشنواره ونیز باز ماند و در سالی که دو فیلم متفاوت در این جشنواره داشت، حسابی حسرت به دل مانده است.

او که هنوز ضعف جسمانی دارد و کمی به زمان نیاز است تا قوای از دست رفته خود را برگرداند، در گفت‌وگویی با ایسنا درباره دو فیلمی که امسال در جشنواره ونیز دارد می‌گوید: «جشنواره امسال از چند منظر خیلی برایم خاص بود. اولین نکته‌ای که برای خودم هم جالب است، داشتن دو فیلم از دو کشور مختلف، به دو زبان مختلف و از دو سبک مختلف است که صدای هر دو هم سر صحنه ضبط شده است. من معمولا در ایران در فیلم‌های درام بازی کرده‌ام، اما خارج از کشور بیشتر کمدی، و همین شده که الان همزمان فیلم «جنایت بی‌دقت» شهرام مکری و «آزاد» (FREE) از فابریتسیو ماریا کورتِسه را در جشنواره دارم. »

کریمی درباره هر کدام از فیلم‌ها توضیح می‌دهد: «فیلم «آزاد» داستان یک سری آدم میانسال و نزدیک به سالخوردگی است که در خانه سالمندان زندگی می‌کنند و اتفاق‌هایی باعث می‌شود که گروهی از آن‌ها فرار کنند. در این فیلم بیشتر، زندگی افراد مسن و روابط عاطفی آن‌ها و برخورد جامعه با این عواطف تصویر می‌شود، چون این‌ها از دغدغه‌های مهم جامعه ایتالیایی است. برعکس آنچه در ایران بیشترِ جمعیت جوان هستند، در اروپا تعداد میانسال‌ها و افراد کهنسال بیشتر است و در این بین ایتالیا از همه مسن‌تر است. این فیلم هم با نگاهی کمدی این موضوع را روایت می‌کند.

اما صحبت کردن درباره فیلم شهرام مکری کمی سخت است، چون «جنایت بی‌دقت» مثل فیلم‌های قبلی او نتیجه یک کابوس است با این حال شاید نسبت به «هجوم» که به شدت پیچیده بود، سرراست‌تر باشد. فیلم داستان سینماست با ارجاع‌هایی به ماجرای سینما رکس آبادان.»

وقتی صحبت از واکنش‌های تماشاچیان جشنواره ونیز به این فیلم‌ می‌شود، می‌گوید: «معمولا تماشاگران ونیز خیلی اکستریم هستند و به دنبال آثار متفاوتی می‌گردند. یادم می‌آید در زمان «ماهی و گربه» بعضی‌ها می‌گفتند فیلم‌های خوبی را در جشنواره ونیز دیدیم که البته فیلم‌های سینمایی کلاسیک و خوبی بودند اما «ماهی و گربه» را یک اثر ذهنی متفاوت و غریب برای خود می‌دانستند و حتی بعضی‌ها در دیدارهای شخصی می‌گفتند اگر نتیجه سفرشان به ایتالیا فقط دیدن همین یک فیلم بوده باشد، می‌ارزیده است. آن سالی که فیلم «ماهی و گربه» در جشنواره ونیز بود، “پل شرایدر” رییس هیات داوران بخش افق‌های جشنواره بود و وقتی سر میز شام صحبت شد، می‌گفت: زمانی که دیجیتال وارد سینما شد همیشه فکر می‌کردم یک روزی یک کسی چنین تجربه‌ای در سینما خواهد داشت، اما فکر نمی‌کردم این تجربه و کسی که این کار را انجام می‌دهد، از ایران باشد.»

این بازیگر اضافه می‌کند: «البته جدا از این اظهارنظرهای سینمایی آن چیزی که بیش از هر چیزی اهمیت و لذت دارد و واقعا خستگی‌ها را به در می‌کند، این است که تماشاگر از فیلم خوشش بیاید. هنگام نمایش «ماهی و گربه» در ونیز واکنش‌هایی را از بعضی تماشاچی‌ها دیدم که خیلی خوشحال کننده و هیجان انگیز بود؛ آن هم تماشاگرهایی که صرفا برای علاقه به رد کارپت و عکس گرفتن با سلبریتی‌ها به جشنواره نمی‌آیند، بلکه سینمادوستانی هستند که در یک سال پول جمع می‌کنند تا به جشنواره‌ای مثل ونیز یا کن بروند و فیلم‌های روز دنیا را تماشا کنند. برایشان همین تماشای فیلم‌های روز مهم است و بعضی از آن‌ها را دیده‌ام که در ونیز در چادر زندگی می‌کنند و صرفه‌جویی زیادی در طول سفر دارند اما سینما برای‌شان جایگاه ویژه‌ای دارد. به همین خاطر نظر این نوع تماشاگرها خیلی دلچسب است؛ تماشاگرهایی که مثل سی‌دی فروش‌های کنار خیابان در تهران می‌مانند و همه چیز درباره سینما و فیلم‌ها می‌دانند و میزان اطلاعاتشان حیرت‌آور است.»

بابک کریمی با وجود کمی بی‌حالیِ ناشی از بیماری چنان با ذوق از جشنواره صحبت می‌کند که می‌شود حدس زد بابت خانه‌نشینی‌اش در این روزها حسابی دلخور باشد. خودش در این باره می‌گوید: «امسال فرصت خیلی جالبی بود و فکر می‌کردم با این دو فیلم هرطور که هست باید در این جشنواره شرکت کنم، اما واقعاً سخت بود. روزهای اول فکر کردم اگر پرواز ایرانی پیدا کنم خود را به جشنواره برسانم ولی وقتی به جمع کردن چمدان و مسیر تا فرودگاه و بعد هواپیما فکر می‌کردم، می دیدم که اصلا توانش را ندارم. اما واقعیت این است که نبودنم در این دوره خیلی ناراحت کننده است، چون چند اتفاق همزمان با هم رخ داده و هر کدام به اندازه‌ای غمگینی دارد. اول اینکه دو فیلم داشتم که هر دو زبان اصلی و از دو کشور متفاوت بودند و کمتر پیش می‌آید بازیگری چنین موقعیتی را در یک جشنواره تجربه کند.

 دیگر اینکه سینمای ایران بعد از چند سال حضور خوب و پررنگی در جشنواره ونیز دارد، هم فیلم آقای مجیدی در بخش اصلی است و هم فیلم‌های دیگر ایرانی که آن‌ها را دیده‌ام و خوب هستند. یک مسئله خیلی مهم‌ دیگر هم این است که من در آنجا دوستان زیادی دارم از جمله جان فرانکو رُزی که اگر چه رفت و آمد زیادی با هم نداریم اما رفاقت‌مان بسیار صمیمانه است. یک قراری از قدیم بین ما وجود دارد که همیشه در این جشنواره‌ها کنار هم و با هم فیلم تماشا می‌کنیم. امسال هم به فاصله چند ساعت بعد از فیلم شهرام مکری، فیلم او در ونیز نمایش داشت و از اینکه نتوانستم بروم خیلی غمگین شدم. در این روزها خیلی با هم در تماس بودیم و جویای حالم بود و بسیار اصرار می‌کرد که حتما بروم، می‌گفت نمی‌شود که نباشم. ما همیشه کنار هم فیلم دیده‌ایم و امسال هم باید بیایی و گفتم متاسفم که این بار هر دو در یک بخش فیلم داریم و با اینکه رقیب هستیم نمی‌توانم سفر کنم.»

او با خنده‌ای سرخوشانه ادامه می‌دهد: «کلا امسال همه دوستانم در جشنواره هستند و فیلم‌ها و عکس‌ها را که نگاه می‌کنم فکر می‌کنم واقعا حقش بود که من هم آنجا باشم، چون در این دوره تمام دوستانی که درس و کارمان را با هم شروع کردیم فیلمی در جشنواره دارند و برایم جالب است که حالا دیگر زمان نسل ما رسیده که کارهایشان دیده شود، اما با این اصاف، کرونا باعث شد که من حسابی خانه نشین شوم.»

کریمی که در بین صحبت‌های خود به حضور پیاپی در جشنواره فیلم ونیز اشاره دارد، از اینکه هر سال در جشنواره حضور داشته اما امسال که برایش خیلی متفاوت بوده نتوانسته به این رویداد برود، می‌گوید:‌ «واقعا چنین اتفاقی عجیب است، بخصوص اینکه تعلق خاطر من به جشنواره ونیز خیلی هم خاص است. من زمانی که محصل بودم برای اولین بار به این جشنواره رفتم و با کار تصویربرداری کنفرانس‌های مطبوعاتی وارد تشکیلات ونیز شدم. بعدها که پای سینمای ایران به ونیز باز شد، همراه گروه سازنده فیلم‌های ایرانی بودم که در جشنواره حاضر می‌شدند. مثل کیارستمی و نادری و جلیلی و پناهی و … و من که کار خودم را هم در سینما شروع کرده بودم،  به عنوان یک سینماگر دوزبانه بهترین فرد برای همراهی آن‌ها در بخش‌های مختلف جشنواره‌ای بودم که مثل کف دست هم آن را می‌شناختم. من جشنواره ونیز را از زمانی که ردیف اول سالن می‌نشستم تا زمانی که به بهترین جایگاه و بالکن سالن راه پیدا کردم، تجربه کرده‌ام و حتی به عنوان مشاور جشنواره در کمیته انتخاب هم فعالیت داشتم و حالا با مرور تمام این لحظات عجیب است که درست در زمانی که می‌توانستم یک بازگشت خوب سینمایی به ونیز داشته باشم گرفتار کرونا شدم. »

این بازیگر در پایان این گپ و گفت درباره اوضاع این روزهای سینما می‌گوید: من متعلق به نسلی هستم که از وقتی تحصیل در سینما را شروع کردم، مدام یک جمله را می‌شنیدم: «بحران در سینما» یعنی این بحران در سینما همیشه مثل یک ابر سیاه بالای سر ما بود و من احساس می‌کردم برای چیزی درس می‌خوانم و زحمت می‌کشم که احتمال دارد هیچ وقت نتوانم آن را اجرا کنم، یعنی فکر می‌کردم وقتی به آن جایی برسم که باید کار را شروع کنم، دیگر اصلا سینمایی وجود نداشته باشد. اما با همه ان حرف‌ها فعالیت در سینما انجام شد و حالا که ۵۰ سال گذشته، می‌بینیم سینما روی پای خود ایستاده و کار خود را می‌کند. سینما در هر دوره فرم خود را پیدا کرده و از نظر تکنیکی و زبانی هر نسل راه خود را برای بیان حرفش پیدا کرده است، به همین دلیل معتقدم سینما مثل عشق وعاشقی است. وقتی کتاب‌های قدیمی را می‌خوانیم فکر می‌کنیم عشق‌های قدیمی ماندگارتر و واقعی‌تر بودند اما هنوز می‌بینیم که مردم همچنان عاشق می‌شوند، از عشق حرف می‌زنند، از هم دور می‌شوند، نزدیک می‌شوند، رویاپردازی می‌کنند و … سینما هم به همین شکل است. گاهی حتی فکر می‌کنم زیادی حرف زدن درباره سینما، اصلا به درد سینما نمی‌خورد. سینما یک مقوله عَملی است مثل عشق است که نمی‌شود درباره‌اش حرف زد بلکه باید آن را ورزید.»