بایگانی‌ها

شلخته و بی‌حساب و کتاب

شلخته و بی‌حساب و کتاب
شلخته و بی‌حساب و کتاب

ترجمه:محمدامین شکاری/جیمز براردینلی (ریل‌ویوز)

وقتی کارگردانی که استعدادی به نسبت کمتر دارد، سعی می کند یک فیلم کریستوفر نولانی بسازد، این اتفاق که در فیلم «هیپنوتیک» شاهدش هستیم، رخ می‌دهد و نتیجه‌‌ی پیچیده کار به اثری کم هیجان، با انسجام کمتر و پایین ترین حد در سطح بازیگری منتهی می شود، فیلمی که بیشتر گیج کننده است تا قانع کننده. ایده‌های جالبی در فیلم وجود دارد، اما شیوه ای که اثر جلو می رود شلخته و بی حساب و کتاب است. انتخاب بن افلک برای نقش اصلی کار، از ابتدا انتخاب بدی بود. افلک در بهترین حالت بازیگر نقش‌های فرعی حاضر جواب (مانند فیلم اخیرش «ایر» که افلک کارگردانی فیلم را نیز برعهده داشت.) و در بدترین حالت بازیگر نقش قهرمان های فیلم های اکشن است. افلک در این فیلم نمی تواند با همبازی اش آلیس براگا ارتباطی ایجاد کند.  

در هیپنوتیک (Hypnotic) ما با کارآگاه پلیس کم حرفِ اهل آستین، دنی رورک (با بازی افلک) آشنا می شویم، که درپی مرخصی ناشی از ربودن (و قتل احتمالی) دختر هفت ساله اش، حالا به سر کار باز می گردد. این جنایت در حالی رخ داد که رورک در حال تماشای دخترش (مینی) بود. اتفاقی که موجب به هم خوردن ازدواج رورک شد. جسد کودک البته هرگز پیدا نشد و همین امر رورک را در حالت بلاتکلیفی قرار داد. او حالا معتقد است تنها راه سالم ماندن این است که به کار خود برگردد.

یکی از مشکلات قصه فیلم هیپنوتیک این است که در آن حمله به درکِ واقعیت و به چالش کشیدن ذهن وجود دارد. چالش فیلمساز این است که این مسائل را به صورت روایی در بیاورد. کریستوفر نولان ثابت کرده توانایی انجام این کار را دارد (به ویژه در فیلم «تلقین» و تا حدی در برخی از فیلم های دیگرش) به نظر می رسد رابرت رودریگز نیز در تلاش برای انجام این کار به سبک نولان است، اما او هدف خود را از دست می دهد، از همان ابتدا فیلمنامه رودریگز ساختگی به نظر می رسد. نمی‌توانم بگویم مشکل هیپنوتیک کدام است، اینکه زمان لازم برای بررسی جزییات در فیلم در نظر گرفته نشده یا اینکه گنجاندن صحنه‌های اکشن کم‌انرژی، پروژه را به سمت ناامید کننده ای برده است.

فیلم البته به اندازه‌ای کوتاه است که خسته‌کننده نیست و نمی‌توان رودریگز را متهم کرد که از روی خودخواهی (چیزی که در فیلم‌های سینمایی قرن بیست و یکم رایج‌تر شده) فیلم را طولانی کرده است. اما نتیجه نهایی کار فاقد اهمیت است. این احساس وجود دارد که رودریگز داستانِ مفصل تر و عمیق‌تری برای گفتن دارد، اما ضرورت‌های مسائل تجاری مانع کار او شده است.