بایگانی‌ها

قصه سرگردانی کاوه

قصه سرگردانی کاوه
قصه سرگردانی کاوه

تکتم نوبخت: کاوه عماد را می‌بیند که در پای درختی افتاده و جان باخته، سر بی جان عماد را در میان دست‌هایش می‌گیرد. صورت اش به همان اندازه که ناباور است از آنچه می‌بیند، به همان اندازه از خشم برافروخته و به همان اندازه داغدار رفیق از دست رفته است. اشک‌ها این را می‌گوید. لحظاتی بعد دوربین دورتر ایستاده، کاوه سرش را روی زانو عماد گذاشته و دست عماد را انداخته روی دوشاش. این کامل‌ترین تصویر از بی پناهی کاوه و کامل‌ترین تصویر از بی پناهی عماد، در یک خط داستانی است که قبل از هر چیز درباره «رفاقت» ویک جا جمع شدن انسان‌های بازنده است.

.
قصه رفاقت و قصه باخت دادن. سه گره، رولت روسی و قماری که کاوه بر سر زندگی‌اش می‌کند. بی پروایی او در «عشق» از جنس همان قماری است که او در «رفاقت» با عماد می‌کند. هنر علی شادمان در ساختن تمام این موقعیت‌هاست. موقعیت‌هایی که اگر چه جدی است و سر شوخی با کسی ندارد اما اجرای درست او از کاوه، پسرک جوانی که می‌خواهد تجربه کند، به بحرانی‌ترین موقعیت‌ها لحنی دلنشین و می‌دهد و شوخ طبعی را وارد فضای سریال می‌کند. کاوه کله شق، جسور و بی مبالات است اما بَدمن بودن به او نمی‌آید، نمی‌توان او را دوست نداشت حتی اگر در کامیون عمویش مواد جاساز کرده باشد و باعث و بانی تمام مصیبت‌ها باشد. در مهمانی خانوادگی، جایی که کاوه باید اعتراف کند، چه وقتی که می‌رقصد، چه وقتی که ساکت است، آنقدر خوب عذاب می‌کشد که دلمان می‌خواهد او را از آن مهمانی و از چنگ هما حقی نجات دهیم و بگذاریم دوباره کنار عماد و شیوا و یا حتی مفتاح. جایی که کاوه در تمام چیزهایی که می‌خواهد همانقدر که بی کله است، جدی است.

.

این جدیت در ریتم حرف زدن اش قابل ردیابی است و مکث‌هایی که نمی‌کند. مثل وقتی که در مطب شیوا مقابل او نشسته و یک نفس او را حلاجی می‌کند تا به او بفهماند که چه اندازه در عشق جدی است، مثل وقتی که کمی قبل‌تر به مفتاح همین جدی بودن را فهمانده بود و با همان سرعت و ریتم نفس گیرش مردی بی رحم را قانع کرده بود، تا فرصتی دوباره به او بدهد.

.
علی شادمان پسر بچه‌ای ده ساله شیرین که اولین بار او را سالها پیش در فیلم رسول ملاقلی پور دیدیم حالا آنقدر بزرگ شده که نقشی که بیشتر از سن اش نشان می‌دهد را به اندازه‌ای جان بدهد و ملموس کند که پابه پای قصه او عاشقی کنیم، بترسیم، و درلحظه ای که معشوقش را برای یک کار نیمه تمام رها می‌کند، همراه او بالغ شویم.