بایگانی‌ها

مانیفست یک فیلمساز حوالی هشتاد سالگی

مردم سینما را از سبد تفریحات نوروز حذف کردند
مردم سینما را از سبد تفریحات نوروز حذف کردند

محمد جلیلوند   دنیای تصویرآنلاین-فیلمساز مولف واژه ای است که بارها و بارها توسط اهالی سینما و منتقدان به زبان آمده و واژه ای به شدت آشنا برای علاقمندان هنر هفتم به حساب می آید. دلیل آن هم این است که کارگردان به عنوان صاحب معنوی اثر، عنصری خلاقه به حساب آمده و می تواند در آثار مختلفی که در ژانرهای گوناگون می سازد نشانه هایی را قرار دهد تا تسبیح وار به یکدیگر متصل شوند. این دسته از فیلمسازان به خاطر نوع نگاه و جهانی که خلق می کنند، بسیار اندک بوده و در برابر خیل فیلمسازان دیگر قطره ای بیش نیستند. در سینمای ایران هم تنها تعداد معدودی از این قبیل فیلمسازان پیدا می شوند که ستون های تاثیرگذار این سینما به حساب می آیند. از این نسل که در اواخر دهه چهل کارشان را آغاز کرده و همچنان هم فیلم می سازند، تنها دو نفر مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی فعال باقی مانده اند که پای تمامی آثارشان امضایی منحصر به فرد به چشم می خورد. از میان این دو نفر، کیمیایی با فیلم «خون شد» در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره سی و هشتم فیلم فجر حضور دارد که ظهر امروز برای اهالی رسانه در پردیس سینمایی ملت به نمایش درآمده است. «خون شد» ادامه منطقی همان مسیری است که کیمیایی از نیمه دهه هشتاد آغاز کرده و مولفه های آشنای سینمای پنجاه ساله اش را با خود دارد. او قهرمان خود را در برابر جهان سرمایه و سرمایه داری آن هم به شکل ناصوابش قرار داده و تقابلی جانانه را شکل می دهد. سکانس طولانی و پایانی فیلم های حکم و رییس و دنیای عجیب و غریب حاکم بر آن، بخشی از «خون شد» را رقم زده و سکانس پایانی فیلم اش را می توان کامل کننده آن دو فیلم به حساب آورد. فضلی به عنوان قهرمان فیلم که تمامی خصوصیات قهرمان های تنها و زخم خورده سینمای کیمیایی را با خود دارد، پس از چند سال به خانه خود بازگشته بی آن که چیزی از دلیل این غیبت بدانیم. خانه ای که تنها نمای بیرونی اش حفظ شده و پایه های آن سست شده است. فصل ورود فضلی به خانه، یک افتتاحیه درخشان را رقم زده که طی آن با خانواده او و آدم های غایبش آشنا می شویم. برخورد فضلی با آدم های غریبه ای که گوشه ای از خانه قدیمی را محل کسب و کار خود کرده اند، نخستین کنش قهرمان عمل گرای کیمیایی است که خانه را همچون ناموس و امن ترین جای جهان می داند. برخورد او با رفیق و شریک قدیمی اش در نانوایی سنگکی، بخش دیگری از شخصیت فضلی را به تماشاگر معرفی کرده و او را به سمت نقطه عطف نخست فیلمنامه سوق می دهد. جایی که سراغ برادرش (مرتضی) که خودخواسته به تیمارستان رفته و ماندگار شده، می رود. فرد عاقلی که از تنگناهای زندگی به ستوه آمده و گوشه ای از آسایشگاه کنج عزلت گزیده است. عزم فضلی برای رها کردن خواهری که معتاد شده و در این مسیر همه چیز خود را از دست داده، عطف میانی خون شد را رقم زده و داستان را وارد فاز تازه ای می کند. همان طور که سراغ خواهر دیگرش شراره رفته و او را به خانه ای بازمی گرداند که دیگر شبیه گذشته اش نیست. همان طور که دیگر پدر پیرش شباهتی به پهلوان قدیم و خوشنام محله نداشته و با دستی علیل زندگی اش را ادامه می دهد. کیمیایی در پرداخت فضلی به مانند رمان جسدهای شیشه ای عمل کرده و قهرمان خود را از دل این رمان جذاب بیرون کشیده است. در عین حال نیز شباهت های زیادی به قهرمان تنها و مغموم سینمای دهه پنجاه خود داشته و به نوعی قیصر را برای دوستداران خود تداعی می کند. فضلی هم پس از مدتها غیبت با ورود به خانه با معرکه ای مواجه می شود که برای راست و ریست کردنش زمان زیادی ندارد. پس سراغ جبران رفته و سند خانه پدری را همراه با خواهرانش بازمی گرداند. سعید آقاخانی هم انتخاب بسیار مناسبی برای ایفای نقش قهرمان اسطوره ای سینمای مسعود کیمیایی بوده که چند لحظه درخشان و جان دار را می سازد. درست به مانند نسرین مقانلو و لیلا زارع که به خوبی در قالب نقش های خود رفته و ساز ناکوکی برای ارکستر همیشگی کیمیایی نبوده اند. سکانس پایانی فیلم که در مرکز تجارت جهانی میدان فردوسی می گذرد را می توان مانیفست فیلمساز برابر سرمایه داری غلط و نوکیسه گی به حساب آورد که تاثیرگذار و خوش ساخت از آب درآمده و علیرضای زرین دست کهنه کار در مقام مدیرفیلمبرداری نقش مهمی در کیفیت چشمگیر آن دارد. در این بین آنچه که تا حدی به فیلم لطمه زده، کیفیت نقش آفرینی بازیگران نقش های فرعی آن است که فرسنگ ها با بازی های خوب دیگر بازیگران خون شد، فاصله دارد. «خون شد» با همه فراز و فرودها و ضعف ها و قوت ها، آخرین ساخته سینمایی فیلمسازی تاثیرگذار و جریان ساز در حوالی هشتاد سالگی است که همچنان عاشقانه سینما را دوست داشته و دو جور فیلم نمی سازد.