بایگانی‌ها

مردي كه روز مرگش را مي‌شمارد

مردي كه روز مرگش را مي‌شمارد
مردي كه روز مرگش را مي‌شمارد

سحرعصرآزاد دنیای تصویرآنلاین-«آتاباي» پنجمين فيلم سينمايي نيكي كريمي در جايگاه كارگردان پس از «يك شب»، «چند روز بعد»، «سوت پايان» و «شيفت شب» است. فيلمي كه بر اساس طرح اوليه كريمي و فيلمنامه هادي حجازي فر شكل گرفته است. تركيب جذاب كريمي-حجازي فر در «آتاباي» منجر به شكل‌گيري فيلمي گرم و سرحال و زنده شده كه هرچند ظاهراً مردانه و محصور در جهان مردي عاشق و تنهاست، اما جزئي نگری زنانه در پرداخت كاراكتر و كارگرداني باعث شده شاهد فيلمي عميق با نگاهي انساني باشيم. فيلم از ورود «آتاباي» به روستاي زادگاهش در نزديكي خوي آغاز مي شود كه همراه با اطلاعات اوليه درباره سفر او براي رتق و فتق كارهايش در روستا و بومگردي است كه راه انداخته است. اما از همان ابتدا اساس روايت بر نريشن گذاشته مي شود كه واجد تك گويي «آتاباي» درباره خواب ها و كابوس ها و دغدغه ذهني اش درباره زمان مرگ است. اين مولفه كمك مي كند تا هرچه بيشتر به جهان ذهني كاراكتر نزديك شده و او را در تركيبي از بروز بيروني و دروني اش ارزيابي كنيم. مردي كه به جهت شكست عشقي در جواني؛ به دليل پس زده شدن به دليل شهرستاني و ترك زبان بودن؛ از سوي همدانشگاهي هايش، چاره را در رفتن و مهاجرت ديده تا با دست پر بازگردد. نكته اينجاست كه فيلم «آتاباي» را در موقعيتي به تصوير مي كشد كه هرچند موفق و در اوج و به نوعي الگوي اهالي روستا و خانواده و اطرافيانش است، اما خوشحال نيست و از يك خشم دروني رنج مي برد كه فيلم در تلاش براي كالبدشكافي ظريف چرايي آن است. وقتي اين كالبدشكافي ظريف بر بستر خوانشي رئال از يك مرد ترك اتفاق مي افتد؛ آن وقت است كه ديگر فيلم فقط به يك كاراكتر خاص با قصه اي خاص منحصر نمي شود بلكه گام در مسير رفتارشناسي يك فرهنگ و قوم مي گذارد. مردي ترك با خشم و نمود بيروني انفجاري كه در درون با زخم هاي التيام نيافته گذشته دست و پنجه مي كند، مردي كه هنوز خشم كتك هايي را كه در كودكي از پدر خورده بر دوش مي كشد، مردي كه هنوز از خودسوزي خواهر نوجوانش مي سوزد و مي خروشد، مردي كه در انتظار براي ديدار مادرش در خواب و شمردن زمان مرگ روزگارش را سپري مي كند. نويسنده و فيلمساز با حركتي بطئي در عمق موقعيت «آتاباي» و با شناخت و تسلط بر جزئيات شخصيت پردازي، رفتارشناسي و مناسبات مردمان جغرافيايي كه سراغش رفته اند، به شكلي دراماتيك از اين دستمايه ها براي پيشبرد قصه و فيلم خود بهره برده اند. در فيلم وقتي «آتاباي» با افشاي راز خودسوزي خواهرش از سوي يحيي مواجه مي شود، تصميم مي گيرد اين خشم و كينه دروني را زمين بگذارد، به تدريج روند نريشن و تك گويي كاراكتر كمتر شده و با شخصيتي مواجه مي شويم كه تلاش مي كند رابطه آسيب ديده خود را با جهان اطرافش ترميم كند و حتي دوباره به عشق راه بدهد. فيلم سرشار از مواجهه هاي دراماتيك و غير كليشه اي است كه هرچند وامدار واقعيت است اما تاكنون بر پرده سينما نمودار نشده؛ از رابطه «آتاباي»  با پدر و خواهرزاده اش تا رابطه او با رفيقش يحيي و بخصوص رابطه عاشقانه اي كه مي خواهد آغاز كند. روابطي چند وجهي كه هرچه بيشتر كاراكتر اين مرد خشمگين كينه جو را در قاب انساني دردمند، زخم خورده، عاشق پيشه اما تنها ثبت مي كند. به همين دليل هم مي توان باور كرد كه پس از ناكامي دوباره، «آتاباي» به شمارش روزها و سال هاي مرگش بازگردد و به انتظار مرگ بنشيند.