بایگانی‌ها

مکبث هر بازیگری را وسوسه می‌کند

مکبث هر بازیگری را وسوسه می‌کند
مکبث هر بازیگری را وسوسه می‌کند

درست پس از هیاهوهای جشنواره سی و هشتم فیلم فجر و در حالی که جواد عزتی پرتکرارترین نام آن جشنواره بود و برای او و مجموع کارهایش بیشتر از کل آثار حاضر در جشنواره نوشته شد؛ او تصمیم به استراحتی طولانی گرفت و مدت‌ها نه در پروژه تازه‌ای حاضر شد و نه با جایی گفت‌وگو کرد. از این سو و آن سو پیشنهاداتی به گوش می‌رسید اما به نظر نمی‌آمد عزتی به هیچ کدام‌شان روی خوش نشان داده باشد؛ تا این‌که بالاخره در صفحه شخصی‌اش از بازی در «زخم کاری» اولین سریال محمدحسین مهدویان خبر داد.

حالا هنوز «زخم کاری» به نیمه نرسیده، جواد عزتی دوباره بدل شده به سرتیتر اخبار سینمایی. او حالا در حالی شمایل جوکر وطنی را پیدا کرده است و بدل شده به هیولایی ترسناک که آخرین تشویق‌هایی که گرفت نیز برای قهرمانی سر به زیر و خاموش بود که به یک باره طغیان می‌کند. از حجت «شنای پروانه» تا مالک «زخم کاری» زمان زیادی خاصه برای طرفداران او گذشته اما او همچنان در شمایل یک قهرمانِ ضدقهرمان تماشایی است و توجه همگان را به خود جلب می‌کند.

گرچه مالک سیاه و پلید به نظر می‌رسد و حجت ناجی اما هر دو در یک چیز مشترک‌اند، مدت زیادی تحقیر و یک تحول ناگهانی و دگرگونی‌ای که تمام پیرامون‌شان را تکان می‌دهد، خاموش و بی‌صدا. او نه تاج پادشاهی مکبث را نیاز دارد و نقاشی جوکر را روی صورت‌اش، او برای هیولا بودن فقط چشم‌هایش را لازم دارد؛ چشم‌هایی که می‌تواند همه چشم‌ها را به خود خیره کند؛ بخنداند، بگریاند، عاشق کند و حالا بیشتر از هر وقتی بترساند!

با او در روزهای پرمشغله پس از اتمام «زخم کاری» مفصل از «مالک مالکی» حرف زدیم؛ از مکبثی که به جوکر تنه می‌زند اما هیچ‌کدام‌شان نیست و آدمی است شبیه خود ما؛ یکی از همین آدم‌هایی که در طول روز در تاکسی کنارمان می‌نشینند یا در محل کارمان به روی‌مان لبخند می‌زنند یا شاید با آن‌ها زندگی می‌کنیم و هر روز کلید را در قفل می‌چرخانند و می‌آیند در محل امن‌مان…

مرسده مقیمی

درست در اوج پرکاری و پس از یک جشنواره شلوغ به بحران کرونا برخوردیم و در حالی که روند ساخت فیلم‌ها متوقف نشد و همه به امید واکسیناسیون و تمام شدن این وضعیت همچنان فیلم ساختند اما تو مدت‌ها در کاری بازی نکردی؛ چرا؟

من بعد از فیلم محمد کارت که دو ماه پیش از جشنواره تمام شد دیگر کار نکردم تا زخم کاری، یعنی 14 ماه هیچ کاری نکردم. به نظرم باید استراحت می‌کردم و کمی خودم را جمع و جور می‌کردم و با تمرکز بیشتر ادامه می‌دادم.

بعد از جشنواره خاصه با «شنای پروانه» که توجه ویژه‌ای به خود جلب کرد و حتی با وجود اکران عجیب و غریب و آشفته‌اش خیلی خوب دیده شد، حتما که با پیشنهادات بسیاری مواجه بودی؛ چون اگر بعد از «ماجرای نیمروز» توجه همه متوجه بازیگری شدند که بیشتر او را در نقش کمدی دیده بودند حالا جواد عزتی «شنای پروانه» شمایل یک قهرمان تازه بود؛ هیچ پیشنهادی در این مدت وسوسه‌ات نکرد؟

واقعیت نمی‌توانم دقیق بگویم؛ چون من موبایلم را خاموش کردم و رفتم برای تجدید قوا! البته بودند فیلمسازانی که لطف داشتند و به طرق مختلف پیگیر شدند و از طریق دوستان پیدایم کردند یا حتی حضوری آمدند ولی نه واقعا هیچ کاری را قبول نکردم برای این‌که ترجیح می‌دادم استراحت کنم. واقعا هم خیلی کار کرده بودم و به استراحت نیاز داشتم؛ یعنی چند سال بود که پشت هم کار می‌کردم از تنگه ابوقریب تا این آخری که سنگین هم بود و واقعا احساس می‌کردم نیاز به تجدید قوا دارم.

طبعا از یه جایی احساس کردی استراحت کافیست و باید موبایلت را روشن کنی و شروع کنی؛ چه شد که انتخابت «زخم کاری» بود؟

زخم کاری یک حسن‌هایی داشت که شاید مهم‌ترینش کهن‌الگوی آن بود؛ شاهکار شکسپیر. به طور کلی (اصلا کاری به سریال خودمان ندارم) مکبث کاراکتری است که هر بازیگری را وسوسه می‌کند چون بسیار کاراکتر پیچیده و جذابیست و همین پیچیدگی جذاب باعث شد بین پیشنهاداتی که داشتم از همه پررنگ‌تر به آن توجه کنم.

احتمالا همکاری مجدد با مهدویان هم که پیش‌تر بارها با او کار کرده بودی موثر بود؛ نه؟

بله واقعا اثر داشت اما اصلا این‌طور نبود که چون کار اوست بخواهم چشم بسته بپذیرم. مطمئا بودن حسین بی‌تاثیر نبود، من سه بار پیش‌تر با او همکاری کرده بودم؛ کارگردان خوبی است و به نظرم تماشاچی را خوب می‌شناسد چون حتی کارهایی که من شخصا مخالف بودم که آن‌ها را کار کند، می‌بینم که تماشاچی دوست داشته و این خیلی مهم است که کارگردان بداند تماشاگر چه می‌خواهد و بتواند آن را راضی نگاه دارد. مخصوصا که در سریال این موضوع خیلی اهمیت دارد چون تماشاچی سریال خیلی گسترده است و واقعا صرفا مخاطب سینمایی ندارد و همه را در بر می‌گیرد؛ چه آنی که در یک شهرستان کوچک در گوشه‌ای از کشور سریال را می‌بیند و چه مخاطب فیلم‌بین سینمایی و به همین دلیل حسین برایم اولویت داشت؛ مخصوصا که واقعا دلم می‌خواست بعد از مدت‌ها سریال کار کنم.

به خاطر وضعیتی که حالا بر سینما حاکم شده است؟

بله قطعا این وضعیت و بسته بودن سالن‌های سینما مهم بود اما خودم هم همیشه خیلی قصه‌های سریالی را دوست دارم؛ یعنی هرگز خود را از فضای سریال نکندم و قصدش را هم ندارم. در سریال گاهی تماشاگرانی داری که ممکن است پایش تا به حال به سینما باز نشده باشد و این خیلی جذاب است. این مخاطب یک قشر جدید و البته گسترده است که تو در سینما آن را نداری.

بازیگران بزرگ دنیا هم سریال کار می‌کنند و این‌که عده‌ای می‌گویند سینماهایی ماندگارند اما سریال‌ها فراموش می‌شوند به نظرم گزاره غلطی است مثلا شهرت متیو مک‌کانهی همچنان بیشتر از هرچیز برای «کاراگاه حقیقی» است یا مثلا موفقیت کوین اسپیسی در «خانه پوشالی» کمتر از موفقیت‌های سینمایی‌اش نیست!

بله دقیقا همین‌طور است. الان در دنیا سریال حتی تبدیل به اولویت شده و شروع این اتفاق در جهان خیلی پیش‌تر از کرونا رخ داد و البته که با بحران کرونا تشدید هم شد اما در هالیوود سریال‌سازی و جذب انبوه مخاطب با سریال‌ها خیلی زودتر اتفاق افتاد. من خودم کلا سلیقه شخصی‌ام همیشه این طور بوده که خیلی فضای سریال را دوست داشته‌ام خاصه که این‌جا بحث شکسپیر و نمایشنامه درخشان‌اش هم در بین بود و تیم درجه‌یکی هم داشتیم و همه این‌ها باعث شد انتخابم از بین پیشنهادات، زخم کاری باشد.

رمانی که سریال از روی آن اقتباس شده را هم خواندی؟

وقتی کار را قبول کردم رمان را به من دادند و راست‌اش نه کامل؛ اما تقریبا خواندم‌اش. کامل نخواندم چون نمی‌خواستم تحت تاثیر جزء به جزء کتاب باشم و می‌خواستم منطبق بر فیلمنامه پیش بروم و درک خودم را از نقش داشته باشم البته کلا یک خلاصه مفصل بیست، سی صفحه‌ای از آن رمان کوتاه در اختیارمان بود اما تعمدا نمی‌خواستم کتاب را خط به خط بخوانم چون به هر حال فیلمنامه تفاوت‌هایی داشت و نمی‌خواستم کامل تحت تاثیر کتاب باشم.

یعنی می‌گویی فیلمنامه نسبت به کتاب متفاوت است؟

نزدیک که هست اما به نظرم حسین به روزش کرده و به آدم‌هایی که حالا می‌شناسیم نزدیک‌ترش کرده است، گرچه قطعا این‌ها همه در دل رمان هم وجود دارد.

این وفاداری به مکبث در خود رمان نیز وجود دارد اما احساس می‌کنم در «زخم کاری» انگار رد پای «مکبث» پررنگ‌تر شده است؛ نه؟

در خود رمان که ارجاعات مستقیم به مکبث وجود دارد اما هم مهدویان، هم من و کل گروه و در واقع هرکسی که آمده چون قصه بستر جذابی از قصه شکسپیر داشته نگاه خودش را هم به کار آورده است. وقتی وارد جامعه تئاتری می‌شوید همه آدم‌ها مکبث را دوست دارند و هر کسی نگاه خودش را دارد برای همین هر کسی که مکبث را کار کند، آدم‌های دیگر همه آن را می‌بینند؛ چون دوست دارند هر نگاه جدیدی را به این قصه ببینند. حالا زخم کاری این بستر را از ابتدا در رمان داشته و در فیلمنامه هم آمده ولی چون مکبث برای همه ما جذاب بوده هر کدام‌مان نگاه خودمان را هم داخل کار آورده‌ایم.
منبع:همشهری جوان