ترجمه:ارغوان اشتری
کلودیا کاردیناله، روز جمعه پانزدهم آوریل، هشتاد و چهار ساله شد، بازیگر زن جذاب دهه شصت میلادی و ایتالیایی که با محبوب‌ترین ستارگان مرد و فیلمسازان معاصرش در سینمای فرانسه همکاری کرد.
او مقابل آلن دلون، ژان-پل بلموندو، هنری فاندا، مارچلو ماسترویانی حضور یافت. اما این بازیگر ایتالیایی که متولد تونس است، در طول زندگی فقط عاشق یک مرد بود: پاسکواله اسکوتیری .کارگردان و فیلمنامه نویس ایتالیایی که پدر فرزند او ست و این زوج در ده فیلم با یکدیگر همکاری کردند.
کاردیناله سال 2017 در مصاحبه ای با لوموند گفت که من اسکوتیری را برای زندگی انتخاب کردم. داستان عاشقانه این دو مانند فیلم های شان شاعرانه و ساده بود. کلودیا می گوید:یک روز متوجه شدم که او را دوست دارم. سوار هواپیما شدم و در فرودگاه جان اف کندی آمریکا پیاده شدم تنها شماره ای که داشتم از دوست پاسکواله بود.به او زنگ زدم و گفتم دنبال پاسکواله می‌گردم. گفت کنار دست من است. گوشی را به پاسکواله داد پرسید کلودیا چرا از رم بهم زنگ زدی؟ گفتم پاشو بیا، من فرودگاه جان اف کندی ام! بیا من رو ببر!.»
این زوج از سال 1974 تا 2011 با هم زندگی کردند. اما جدایی هم تغییری در رابطه آنها ایجاد نکرد و کلودیا و پاسکواله تا زمان مرگ او در فوریه 2017 مدام با هم در تماس بودند.
کلودیا می گوید:« پس از مرگش دلم برای تماس های او وحشتناک تنگ شده. اما عکس‌های او را همه جای آپارتمانم نگه داشتم.» در زمان مراسم تشییع جنازه پاسکواله کلودیا گفت که برای زیبایی، فرهنگ و هوشش عاشقش بودم. او در ضمن خیلی بامزه و کمی دیوانه بود.»
.
از میان همکاران بازیگر ،کاردیناله ارتباطش را با آلن دلون حفظ کرده است.آلن دلون و کلودیا کاردیناله و برت لنکستر با یکدیگر فیلم ماندگاری دارند به نام «یوزپلنگ». کاردیناله از این فیلم خاطرات خوشی به یاد دارد مخصوصا سکانس رقص معروف فیلم را:«چیزی که بیشتر از همه به یاد دارم تمرین والس در ساعات متوالی است.»
کاردیناله می‌گوید :« دلون در ماه مه سال ۲۰۱۹ با من تماس گرفت تا از من بخواهد او را در کن، همراهی کنم.. به من گفت که ما چهار فیلم با هم کار کردیم و می‌خواهم تو کنارم باشی. متأسفانه من در سوئیس برای فیلمبرداری «Bulle» یک فیلم تلویزیونی مشغول کار بودم. من خیلی غمگین شدم که نتوانستم کنارش باشم.»
آلن دلون آن سال در جشنواره کن جایزه نخل طلای افتخاری را گرفت.
او از علاقه استیو مک کوئین نیز به خودش پرده برداشت: «استیو مک‌کوئین همیشه برای دیدن من به رم می‌آمد. و نکته جالب این بود که همیشه برای من یک جفت جوراب می آورد. توری مشکی و سبز تیره… آنقدر زیاد می‌آورد که حتی همه را باز نکردم. تعجب می کنم که چرا او همیشه جوراب برایم کادو می آورد.»
دخترم می گوید که:«چون او عاشق تو بود، مامان.
کاردیناله می خندد:«شاید بود.»