حسن نیازی
دنیای تصویر آنلاین- کلینت ایستوود حدود هفتاد سال پیش با گامهایی آرام، نگاهی درخشان و در هیئتِ کابویی تنها وارد قصه سینما شد و تنها در اولین حضورش در فیلم «به خاطر یک مشت دلار» آن هم در کنار سرجو لئونه کارگردان بزرگ، به شهرتی جهانی رسید و مسیر زندگیاش به کلی دگرگون شد. فیلمهای «به خاطر چند دلار بیشتر» و «خوب بد زشت» پُرترهاش را کامل کرد و او را که یک بیگانه باشکوه بود، تبدیل کرد به قهرمانی سرد با نگاهی درخشان، صورتی کشیده، صدایی بیحس با خشونتی خاص در رفتار که باعث شد حتا منتقدان به او لقب «اولین قهرمان سنگی تاریخ سینما» بدهند. او قهرمانی مثبت را به شیوه خاص خودش به سینما عرضه کرد و آن را در همه شخصیتهای سینمایی که نقششان را ایفا میکرد، تداوم بخشید و تصویری ابدی و همیشگی خلق کرد؛ تصویری بلندپروازانه، منسجم، عظیم و کنترلشده که هیچگاه از آن تخطی نکرد و هنوز هم میتوان ویژگیهای بالقوه آن را به کار گرفت. ایستوود برای غنیتر شدن در مرحله بعدی زندگیاش در عرصه سینما در کنار کارگردان بزرگ دیگر دان سیگل قرار گرفت؛ فیلمهای «هری کثیف»، «دو قاطر برای خواهر سارا» و «فریبخورده» که توسط دان سیگل کارگردانی شدند، موفقیتهای او را دوچندان کردند و سپس ایستوود در عرصه کارگردانی به صحنه قدم گذاشت و کارگردانی فیلمهای غنی و حماسی همچون «مردی از فلاتهای مرتفع»، «جوزی ولز یاغی»، «برانکوبیلی»، «سوار پریدهرنگ» و «نابخشوده» او را به قلههای مرتفع سینما رسانید و در جایگاه ویژهای نهاد. ایستوود همواره در کارهایش نوعی مصالحه میان عناصر سنتی و سنتشکنی را مد نظر دارد و حتا در آثار جدیدش نگاهی به ارزشهای گذشته دارد؛ گویی که ریشههای اصلی او در آنجا قرار دارد. ویژگی و قدرت ایستوود ریشه در این دارد که دائما تصویر خود را پیچیدهتر و مهیجتر ساخته و هر چه بیشتر با کلام سینما، قصه، تصاویر و اسطورهها دست و پنجه نرم کرده، آنها را غنیتر ساخته است. ایستوود هنوز هم به قلمرو افسانه و اسطوره پای میگذارد.
اینک پس از گذشت چندین دهه از نخستین روزهای قدم گذاشتن ایستوود به قلمرو سینما، او در دهه نود زندگیاش با آخرین ساختهاش « حامل»( (2018) یکی از بهترین کارگردانیها و همچنین بازیهایش را ارائه کرده است. هر چند به نظر میرسد که کابوی خستگیناپذیر به سختی قدم برمیدارد و همانطور که در صحنههای آغازین فیلم میبینیم، قیچی کردن شاخههای گُل برای او دشوار به نظر میرسد؛ اما شاهد همان نگاه درخشان و هیئت باشکوه همیشگی هستیم. این هیئتِ مردی است که نمیخواهد ببازد و همچنان مصمم و استوار است. او مردی از زمانه خود است، خودآگاه، پُراحساس، غریبه با تکنولوژی (برخوردش را با فناوری های جدید در طول فیلم ببینید) و رویکردی به نژادپرستی دارد که تِمی نقادانه و طنزآمیز دارد. «حامل» اولین نقش اصلی ایستوود پس از حضورش در فیلم «گِرن تورینو» است. آخرین فیلم او، یک بازی و یک کارگردانی کامل دارد؛ فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و داستان مردیست در تلاش برای اصلاح اشتباهات خود. ارل که نقش آن را کلینت ایستوود بازی میکند، طول عمر خود را به رانندگی در سراسر آمریکا صرف کرده است. او یک راننده کارکشته و آشنا با جادههاست؛ دستهای او یک فرمان ایمن بر روی چرخ است که بارها در طول فیلم، با تاکید بر چهره و غرور او، اشاره میشود که هیچوقت جریمه نشده است. از طرفی ارل یک متخصص باغبانی و عاشق گُلها نیز هست که کار خود را به هر چیزی ترجیح میدهد، حتا به مسائل مهم خانواده. مشکل ارل زمانی آغاز میشود که گُلخانه و کار خود را به دلیل مشکلات مالی از دست میدهد و سپس در یک مراسم عروسی با پیشنهاد یک غریبه به عنوان راننده مواجه میشود و خود را ناگهان در یک گاراژ در میان عدهای خلافکار که با کارتلها سروکار دارند میبیند. ارل کار را میپذیرد، اما اینجا برخورد ارل با اعضای باندِ مسلح و خطرناک بسیار بامزه است و اینکه او به هیچ عنوان تا پایان آنها را جدی نمیگیرد. ارل بارها محمولههای کارتلها را جابجا میکند و پول خوبی به جیب میزند و در این بین محبوبیت و اعتمادی بین کارتلها بدست میآورد. در ادامه ارل انتقال محموله کوکائین به ارزش 3 میلیون دلار را از طریق میشیگان برای کارتل مواد مخدر مکزیک انجام میدهد؛ کاری که به خاطر سن زیاد ارل و ماشین قدیمیاش از نظر پلیس پنهان میماند. ارل در واقع یک آدم بیرحم و سرسخت است که در ظاهر به چشم نمیآید و ما به درستی نمیتوانیم به آن توجه کنیم. او نژادپرست است و خانوادهاش را نادیده میگیرد. در صحنهای از فیلم، به یک خانواده سیاهپوست میگوید نفرتانگیز، و سپس با لبخندی مهربانانه خود را مطرح میکند. و یا در صحنهای که دخترش با او تماس میگیرد که به دیدن زَنش که در بیمارستان است برود، در جواب میگوید که کار مهمی دارد. ارل یک مرد آزاد است با اقداماتی جسورانه؛ او مُدام در حال خوشگذرانی است و با زنان به مهمانی میرود و به هیچ وجه نشان نمیدهد که در حال پایان است. در صحنهای از پایان فیلم که در کنار خانوادهاش است، به آنها میگوید: «همه چیز رو میتونم بخرم غیر از زمان» و به نظر میرسد که زمان، جوهره اصلی فیلم و البته فیلمهای یک دهه اخیر ایستوود نیز هست؛ زمانی که سالهاست ایستوود در نبردی بیامان با آن است.
در این فیلم بازیگرانی مانند بردلی کوپر، لارنس فیش بورن و مایکل پینا در نقش پلیس حضوری پررنگ و باکیفیت دارند. «حامل» فیلمیست تماشایی با داستانی واقعی و داستانسرایی عالی که با کیفیتِ ستارهایِ ایستوود خلق میشود؛ ایستوودی که حالا از همه همردههایش جالبتر و سحرآمیزتر است.