بایگانی‌ها

بازخوانی مجله: خلق جنون یا چگونه هیچکاک را دوست بداریم؟

بازخوانی مجله: خلق جنون یا چگونه هیچکاک را دوست بداریم؟
بازخوانی مجله: خلق جنون یا چگونه هیچکاک را دوست بداریم؟

در شماره 196 ماهنامه سینمایی دنیایی تصویر، پرونده‌ای به کوشش جواد رهبر منتشر شده با عنوان «چگونه هیچکاک را دوست بداریم؟». به مناسبت تولد استاد بزرگ سینما سری زده ایم به آرشیو مجله و بخشی از این پرونده را برای انتشار دوباره در دنیای تصویر آنلاین انتخاب کرده ایم. یادداشت کوتاهی درباره هوش هیچکاک در زمینه‌ی  بازاریابی و ترفندهای تبلیغاتی بامزه‌اش.

 

خلق جنون

يک بار در سال‌هاي آغازين کار آلفرد هيچکاک در آيلينگتون از او پرسيده بودند که براي چه کساني فيلم مي‌سازد. هيچکاک هم با شيطنت پاسخ داده بود «براي مطبوعات». البته حرف او فقط تا حد کمي شوخي بود. هيچ کارگردان ديگري تا اين حد با شور و اشتياق از ترفند‌هاي مطبوعاتي استفاده نکرده است.

سند اثبات اين ادعا هم فيلم رواني است. کار دشواري است که هياهو‌هاي مربوط به فيلم را از خود اثر جدا بدانيم. هر چه باشد، هر دو در يک مقطع زماني شکل گرفته‌اند. هيچکاک حتي قبل از آنکه يک نما هم فيلمبرداري کرده باشد، در محافل دوستانه مدام مي‌گفت که دارد فيلمي مملو از خون، جنايت و دوگانه‌پوش‌ها مي‌سازد. بعد در شروع فيلمبرداري اجازه نداد که هيچ خبري از سر صحنه به بيرون درز کند. اين کار او باعث شد که اشتياق به کسب خبر درباره‌ي فيلم تازه هيچکاک چند برابر شود. وقتي هم که فيلم اکران شد، به سينمادارها توصيه شده بود که بعد از شروع فيلم ديگر تماشاگري را داخل سالن راه ندهند. او اين روش تبليغاتي را بعدها سر فيلم پرندگان هم با بي‌شرمي تمام تکرار کرد. در دوران اکران آن فيلم، بلندگوهايي در درختان مقابل سينما کار مي‌گذاشتند که صداي دسته‌اي از پرندگان از آنها پخش مي‌شد؛ هيچکاک شياطين پرنده را وارد سالن انتظار هم کرده بود.

اما اساسي‌ترين ابزار بازاريابي هيچکاک خود او بود. او در فيلم‌هايش نقش‌هاي بسيار کوتاهي به عهده مي‌گرفت و در تيزرهاي تبليغاتي شمال از شمال غربي (توصيه‌هايي درباره‌ي نحوه به مسافرت رفتن)، رواني (گشتي در مُتل بيتس) و جنون (به عنوان جنازه‌اي که بر روي رود تيمز شناور است و تماشاگران را مورد خطاب قرار مي‌دهد) هم حضور پيدا کرد. و تمامي اين‌ کارها هم از قبل برنامه‌ريزي نشده بودند.

يک بار به او گفته بودند که مرد ديوانه‌اي سه زن را کشته و زن سوم را پس از تماشاي «رواني» به قتل رسانده است. هيچکاک از شنيدن اين موضوع دلخور شده بود. خبرنگار با هيجان و به منظور اينکه ببيند آيا کارگردان دچار عذاب وجدان شده يا خير، از او پرسيده بود: «از اين ماجرا خوش تان نيامد؟» هيچکاک با رندي تمام جواب داده بود: «نه، آن مرد نگفته بود که قبل از کشتن زن دوم کدام يک از فيلم‌هاي من را تماشا کرده است.»

چنين رويدادهايي نقش عمده‌اي در تلاش کارگردان براي به دست آوردن کنترل کامل در ساخت فيلم‌هايش بازي کرده‌اند. از آنجايي که هيچکاک هميشه با فيلم‌هايش يکي و برابر دانسته مي‌شد، استوديوها کمتر شانس دخالت در فيلم‌هاي او را پيدا مي‌کردند.