بایگانی‌ها

بازخوانی مجله: چرا عباس کیارستمی یکی از 110 شخصیت تاثیرگذار تاریخ سینما به انتخاب دنیای تصویر است؟

کیارستمی:روز تولدم هیچ وقت شاد نیستم
کیارستمی:روز تولدم هیچ وقت شاد نیستم

توضیح: این یادداشت پیش‌تر در ویژه‌نامه 110 شخصیت تاثیرگذار تاریخ سینما، شماره 240، به چاپ رسیده است.

آریان گلصورت

در پايان دهه 90 ميلادي، مجله فيلم کامنت در يک نظرسنجي از منتقدان و کارگردان‌هاي مطرح دنيا خواست تا «شاخص‌ترين» فيلم و فيلمساز دهه‌اي که گذشت را انتخاب کنند. نظرسنجي‌اي که که در آن افراد بسياري به کيارستمي و يا فيلمي از او راي دادند. اين‌که منتقدان صاحب نامي چون رابين وود، ديويد بوردول، جانتان روزنبام و يا جف اندرو، کيارستمي را به عنوان مهم‌ترين فيلمساز دهه 90 معرفي کرده‌اند، به خوبي ميزان تاثيرگذاري اين فيلمساز ايراني بر سينماي جهان در آن سال‌ها را نشان مي‌دهد. به اين‌‌ها اضافه کنيد تعريف‌هاي ستايش آميز بزرگاني چون آکيرا کوروساوا، مارتين اسکورسيزي و ژان لوک گدار را که هر کدام به گونه‌اي سينماي کيارستمي را تحسين کرده‌اند. اين موضوع را حتي مخالفان کيارستمي نيز بايد بپذيرند که او در دهه 90 با فيلم‌هايي نظير کلوزآپ (1990)، زير درختان زيتون (1994)، طعم گيلاس (1997) و باد ما را خواهد برد (1999) بر قله سينماي هنري دنيا قرار گرفت و تاثير فراواني بر فيلمسازهاي نقاط مختلف جهان گذاشت. تاثيري که آن را به راحتي مي‌توان در آثار کارگردان‌هاي مطرحي چون ميشاييل هانکه، برادران داردن، نوري بيگله جيلان، لورن کانته و يا ناني مورتي مشاهده کرد.

کيارستمي در عرصه فيلم‌هاي هنري و مستقل، زبانِ جديدي به سينماي دنيا پيشنهاد داد. پيشنهادي که موجب شکل گرفتن جرياني شد که اکثر محافل هنري و روشنفکري دنيا را درگير خود کرد. جرياني که همچنان به حيات خود ادامه مي‌دهد. هنوز هم در جشنواره کن مي‌توان فيلم‌هايي را ديد که کاملا تحت تاثير سينماي کيارستمي ساخته شده‌اند. به همين دليل هم هست که مجله گاردين، اين فيلمساز ايراني را به عنوان يکي از ده کارگردان برتر دنيا معرفي کرده است. کيارستمي در آثارش با استفاده از چشم اندازهاي غيرشهري و کمپوزيسيون‌هاي آبستره از طبيعت، توانست نظرها را به سوي خود جلب کند. او با حذف کارگرداني و درام به شيوه معمول و مرسوم و بازي‌هاي فرمي با روايت، صدا و تصوير، به زباني خاص در سينما رسيد که براي بسياري از هنردوستانِ بکر و تازه بود. کيارستمي در فيلم‌هايش تلاش کرد داستان را به حاشيه رانده و براي مخاطب يک تجربه حسي بديع را رقم بزند. او بود که با رويکرد متفاوت‌اش به سکون و سکوت، سينماي متکي به حذف را وارد مرحله جديدي کرد و از تکرار و تقارن به شيوه‌اي ديده نشده در ساختار آثارش بهره برد.

جالب اينجاست که عده‌اي به اشتباه تصور مي‌کنند که ساختار فيلم‌هاي کيارستمي بسيار معمولي و قابل تقليد است. در حالي که فيلم‌هاي او شايد در ظاهر ساده به نظر برسند، اما در واقع از ميزانسن‌هاي به شدت دقيق و حساب شده‌اي تشکيل شد‌ه‌اند که نشان دهنده ساختاري هندسي و رياضي‌وار است. شايد بتوان گفت که کيارستمي موفق شده به سادگي پس از پيچيدگي برسد و اين بسيار تفاوت دارد با سادگي آماتوري و برآمده از عواملي چون کمبود امکانات. از اين رو مي‌توان سبک فيلمسازي کيارستمي را سهل و ممتنع دانست. سبکي که تماشاگرِ دقيق، متوجه ريزه‌کاري‌هاي فراواني در آن خواهد شد. سبکي مملو از جزئيات، چه در فيلمنامه و چه در اجرا، که مشخص است توسط هنرمندي باهوش، تيزبين و البته تجربه‌گرا شکل گرفته است. هنرمندي که با پرداخت‌هاي غير‌دراماتيک‌اش از موضوعات دراماتيک، رويکرد جديدي را در بحث «چگونه نشان دادن» در سينماي دنيا به وجود آورد و در مواردي چون نحوه استفاده از صداي خارج از قاب و يا نحوه استفاده از نماهاي داخل خودرو، تاثير انکارناپذيري بر فيلمسازهاي پس از خود گذاشت.

از طرفي يکي ديگر از مهم‌ترين دلايل موفقيت کيارستمي در جشنواره‌هاي بين‌المللي را مي‌توان جاري ساختن نگاهي فرامرزي در دل آثاري بومي دانست. نگاهي هستي‌شناسانه که در اغلب موارد با تلفيق شاعرانگي و واقع‌گرايي به تقابل مرگ و زندگي و رابطه انسان‌ها با يکديگر مي‌پردازد و با طنزي ظريف جهانِ معنايي چند لايه‌اي را پيش روي مخاطب قرار مي‌دهد. جهانِ معنايي‌اي که کيارستمي با شيوه مبهم‌اش در انتقال اطلاعات، لذتِ کشفِ آن را به تماشاگر پيشکش مي‌کند. از اين رو فيلم‌هاي او هم به خاطر ارزش‌هاي زيباشناختي‌شان در سراسر دنيا مورد توجه قرار گرفته‌اند و هم به خاطر زاويه نگاه‌شان به رابطه انسان با محيط پيرامون‌اش. نکته جالب اينجاست که نگاهِ کيارستمي به ذات زندگي بر خلاف بسياري از فيلمسازهاي محبوب سينماي روشنفکري، خوش‌بينانه است. او اگرچه در مورد موضوعاتي چون رابطه زن و مرد نگاهي بدبينانه دارد، اما به طور کلي به زندگي اميدوارانه نگاه مي‌کند. اتفاقا اين نگاه اميدوارانه را نيز مي‌توان يکي از دلايل محبوبيت کيارستمي دانست. رويکرد شرقي او به موضوعات انساني، همواره براي سينما‌دوستان غربي جذاب و تازه بوده. آنها در فيلم‌هاي کيارستمي، چه در فرم و چه در مضمون، چيزهايي را جستجو کردند که نمونه‌اش در سينماي اروپا و يا آمريکا پيدا نمي‌شد. به همين خاطر هم بود کيارستمي توانست در مدت زماني کمتر از ده سال به فيلمسازي جريان‌ساز و پيش‌رو تبديل شود که توانست سينماي پس از خود را تغيير دهد. برخي صرفا کارگردان‌هاي خوبي‌اند و برخي علاوه بر خوب بودن، چيزي به سينما اضافه مي‌کنند. عباس کيارستمي بدون شک در دسته دوم قرار دارد.

کيارستمي در عرصه فيلم‌هاي هنري و مستقل، زبانِ جديدي به سينماي دنيا پيشنهاد داد. پيشنهادي که موجب شکل گرفتن جرياني شد که اکثر محافل هنري و روشنفکري دنيا را درگير خود کرد. جرياني که همچنان به حيات خود ادامه مي‌دهد.