جشنواره کن امسال نه با حال و هوای همیشگی، ولی با هدف یادآوری «سینما هنوز زنده است» آغاز به کار کرد. فیلمهای متنوعی در بخشهای مختلف برای مخاطبان حرفهای سینما به نمایش گذاشته شد. جای خوشحالی بود که سینمای ما با یک نماینده در بخش اصلی جشنواره حضور داشت و توانست یکی از مهمترین جوایز این رویداد را به گنجینهی افتخارات خود اضافه کند، که گزارش مفصل آن را در این شمارهی مجلهی «دنیای تصویر» به همراه بخشهای متنوع دیگر خواهید خواند. اما به نکتهای که میخواهیم در اینجا اشاره کنم، مسئلهای است که سالها گریبان بخشی از جامعهی منتقدان ما را گرفته. شاید بسیاری از مردم این سرزمین با پدیدهی قلمفروشی و قلم دستوری آشنا نباشند، اما من بهعنوان یک عضو کوچک این جامعه بر خود واجب میدانم این موضوع را با مردم سرزمینم در میان بگذارم. دوستان عزیز و گرامی شاید از خودتان بپرسید چطور منتقدانی در داخل کشور بدون آنکه فیلم تازهی اصغر فرهادی را تماشا کنند، به این اثر حمله میکنند؟ چند دلیل دارد که برای شما بیان خواهم کرد. نخست، برخی منتقدان در ایران و حتی خارج از این کشور فرمایشی هستند. یعنی اینکه قلم آنها مال خودشان نیست؛ کس دیگری میگوید که مثلا فلان فیلمساز را بزنید و آنها هم طبق دستور فرمانده انجام میدهند. دوم، گروهی از منتقدان هستند که برای دریافت پول و تلکهکردن عوامل یک فیلم، شروع به حمله میکنند و پس از دریافت چک با فیلم مهربانتر میشوند و با مردم دربارهی ویژگیهای خوب اثر صحبت میکنند. سوم، گروهی از منتقدان که به دنبال ایجاد رابطه و سلام علیک کردن با برخی عوامل فیلم هستند و چون کسی آنها را تحویل نمیگیرد، با انتقاد تند از اثر به دنبال جلب توجه صاحب آن میگردند.پرسش اینجاست که چرا این موارد را ذکر کردم؟ زیرا به نظر میرسد با قوت گرفتن جریانهای ذکرشده، شاکلهی اصلی نقد جریانساز در این کشور در آستانهی نابودی قرار گرفته است و دیگر کم کم تشخیص آنکه کدام منتقد جعلی است و کدام مخالفت مبنایی سینمای دارد، برای عموم مخاطبان کاری سخت و مشکل شده است. ما بهعنوان مدیران رسانهای وظیفه داریم در برابر این جریان ایستادگی کنیم و امیدوارم باشیم که منتقدان نسل جوان ما مانند برخی صاحبان قلم دچار انحراف نشوند و سینما را به دلایل کاملا هنری نقد کنند. شک نکنید تا زمانی که این جریانها ادامهدار باشند، من دربارهی آنها بیشتر خواهم نوشت، حتی اگر این عزیزان دست به تخریب بزنند.