فرناز خزاعی
.
در شرایطی که سینمای ایران در ژانر وحشت در مقایسه با سایر ژانرها دستهایش خالیست و کارنامهی قابلقبولی ندارد، فیلمهای نظیر پوست(بهمن و بهرام ارک) و زالاوا(ارسلان امیری) کورسوی امیدی به شمار میروند و در حد توان از پس راضی کردن مخاطبان این ژانر برآمدهاند. از آنجایی که رفتن به سراغ ژانر وحشت در سینمای ایران نوعی خطر کردن به نظر میرسد، کمتر مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته و در مواردی هم که به سراغش رفتهاند با ترسیم فضاهای ساختگی و به دور از واقعیت(با اغراق و بزرگنمایی)، قصههای کمجان و بدون پرداخت به جزییاتی که لازمهی ژانر وحشت هستند و البته انتخاب سوژههایی که از همان ابتدا دستشان برای مخاطب رو بوده، در نهایت با شکست مواجه شده یا از سوی مخاطبان جدی گرفته نشدهاند و نتیجهی کارربیش از آنکه به فیلمهای ژانر وحشت شباهت داشته باشد، یک کمدی ناخواسته از کار درآمده و به جای فرو بردن سالن سینما در سکوت و رعب و وحشت، مخاطبان را به خنده وا داشتهاند. شب بیستونهم(حمید رخشانی) شروع خوبی برای پا گرفتن ژانر وحشت بود که در زمانهی خودش(با توجه به امکانات فنی سینما و البته دیدگاه مخاطب زمان خود)، ارتباط خوبی با تماشاگران برقرار کرد و تلاش موفقی در زمینهی بومیسازی ژانر وحشت با استفاده از باورهای عامیانه و افسانههای خرافی به شمار میرفت اما پس از شب بیستونهم، این ژانر چندان از سوی فیلمسازان جدی گرفته نشد و نمونههای اندکی ساخته شد(که جز چند مورد) یا با استقبال مواجه نشدند یا بیش از آنکه قواعد ژانر وحشت را دنبال کنند به سینمای کمدی نزدیکتر بودند.
ارسلان امیری در زالاوا به سراغ باورها و خرافاتی رفته که سالهاست با مردم کوچه و بازار بوده و در مواردی همچنان سایهش بر برخی مناطق(و البته برخی ذهنها) سنگینی میکند، باورهایی که اگرچه به نسبت مقطع زمانی که قصهی فیلم در آن روایت میشود کمرنگ شده اما فراموش نشدهاند. قصهی زالاوا در روستایی کوهستانی(و کوردنشین) پیش از انقلاب روایت میشود؛ روستایی که اهالی آن به وجود جن معتقدند و حضور جن، زندگی آنها را تحتتاثیر قرار داده و در رعب و وحشت فرو برده است. جنس وحشت زالاوا غافلگیری، شوک و ترساندن ناگهانی نیست بلکه فیلم فضای وهمآلودی دارد و مخاطب را با خود همراه میکند و با پرهیز بهجا(و البته درست) از دادن اطلاعات اضافه(فراتر از آنچه شخصیتهای فیلم میدانند) به مخاطب، او را در شک و تردید میان حرفها و باورهای استوار احمدی(نوید پورفرج) و آمردان(پوریا رحیمی سام)و اهالی روستا نگه میدارد. امیری با انتخاب بستر مناسب برای روایت قصهاش، در بومیسازی ژانر موفق عمل کرده و از همینرو مخاطب، ناظر اتفاقات فیلم نیست بلکه خود را یکی از شخصیتهای فیلم میبیند و قصه را از زاویهی نزدیکتری پیگیری میکند. امیری با وجود اینکه دستمایهی کافی برای ایجاد وحشت داشته اما از سکانسهای اغراقآمیز(که میتوانست به فیلم ضربه بزند) فاصله گرفته و به دنبال ایجاد فضایی بوده که پیوسته و تا پایان قصه مبهم و دلهرهآور باشد. در زالاوا از تمرکز بر هستهی مرکزی وحشت پرهیز شده، حتی باورهای خرافه هم بهصورت مستقیم نقد نمیشوند بلکه استوار در جایگاه نمایندهی عقل و منطق و اهالی روستا و آمردان(در قالب افرادی که یا خرافه را باور دارند یا از ایجاد رعب و وحشت سودی میبرند) در مقابل هم قرار میگیرند و فیلم روایت این رویارویی و جدال است. امیری اصراری ندارد مخاطب فیلم را مجاب به پذیرش و یا انتخاب میان درست و غلط بودن حرفهای اهالی دو طرف این جدال کند بلکه او را همزمان با استوار به میان اوضاع آشفته و بهمریختهی روستا میکشاند.
زالاوا را میتوان در میان آن دسته از فیلمهای اول جا داد که مخاطب میتواند برای تماشای فیلم بعدی کارگردانش (با توجه به سایر فعالیتهای سینماییاش پیش از ساخت زالاوا) کنجکاو و منتظر باشد . امیری با رفتن به سراغ ژانر وحشت و در کنار آن، انتخاب سوژهای آشنا و ملموس(و البته روایت آن در فضای بومی متناسب با قصه) به حد کافی جسارت به خرج داده، کاری که در میان کارگردانهای فیلم اولی کمتر به چشم میخورد. زالاوا میتواند برای مخاطبی که از تماشای فیلمهای کمجان و تکراری این روزهای سینما خسته شده، پیشنهاد مناسب(و حتی متفاوتی) باشد.