مازیار وکیلی
مشکل بسیاری از برنامهسازان تلویزیونی در ایران این است که خیال میکنند برای ساخت یک برنامه خوب یا باید از نمونههای خارجی تقلید و کپی کرد و یا باید به پروداکشن عظیم و دکورهای بزرگ و مرعوب کننده روی آورد. غافل از اینکه تلویزیون به واسطه ماهیت روزمره و دم دستی که دارد برای ساخت برنامههای کوچک و جمع و جور با محتوای ساده بسیار مناسبتر است تا ساخت برنامههای تقلیدی که با فرهنگ ما بیگانهاند و یا برنامههای عظیم و غولآسا که به دلیل پیچیدگیهایی که دارند بعد از مدتی کسل کننده میشوند. برنامه سازی برای تلویزیون قواعد خودش را داد و با ساخت برنامه برای پلتفرمهای دیگر متفاوت است. در تلویزیون یک ایده کوچک اما هوشمندانه میتواند به ساخت برنامهای جمع و جور منتهی شود که بسیار بیشتر از تمامی برنامههای پرخرج پرمخاطب میشود. این دقیقاً اتفاقاتی است که برای برنامه گفت و گو محور و ساده چهل تیکه اُفتاده است. طراحان این برنامه به خوبی مردم ایران را میشناسند و میدانند این مردم شیفته خاطرات و نوستالژیهای خود هستند. بنابراین با بیدارکردن احساسات نوستالژیک مردم موفق شدهاند یکی از موفقترین برنامههای سالهای اخیر تلویزیون را بسازند.
ایده ساده برنامه چهل تیکه با تکیه بر دو عنصر قوام پیدا میکند، اول مهمانی که به برنامه دعوت میشود و دوم تصاویر آرشیوی بکری که از سالهای فعالیت آن مهمان (که اغلب هنرمند است) پخش میکند. انتخاب هوشمندانه مهمانها که اغلب از چهرههای پُرکار و بیحاشیه سینما، تلویزیون و دوبلاژ ایران هستند باعث شده برنامه به طور کامل عطر و مودی نوستالژیک پیدا کند که خوشایند تمام خانوادههای ایرانی است. نگاهی به لیست مهمانهای این برنامه خصوصاً در سری آخر آن نشان میدهد تک تک این مهمانان هوشمندانه انتخاب شدهاند و مردم با آنها خاطر دارند. اما انتخاب این چهرهها یک ارزش افزوده اخلاقی هم برای این برنامه دارد و آن تقدیری هر چند کوچک از هنرمندان و ورزشکارانی است که در سالهای اخیر به حاشیه رفتهاند و گوشه نشین شدهاند. جدای از این موضوع تصاویر آرشیوی انتخابی در این برنامه هم بسیار غنی است و در تصاویر پخش شده مواردی وجود دارد که هوش از سر مهمان و مخاطب میپراند و او را به دورترین خاطرات زندگیاش میبرد. سوالهای هوشمندانه ثابتی هم درباره مسائل ساده و آرزوهای محال طرح شده که مانند یک موتیف در هر قسمت از مهمانان پرسیده میشود. سوالاتی که علاوه بر اینکه باعث آشنایی مخاطب با روحیه مهمانها میشود، به برنامه هم تشخص و هویتی ویژه میبخشد.
اما این برنامه جذاب نمیشد اگر محمدرضا علیمردانی چنین اجرای درست و دلنشینی نمیداشت. علیمردانی با درک درست از ماهیت برنامه (برخلاف اکثر مجریان این سالها) اجرایی متین، موقر و آرام دارد. به مهمانش اجازه تنفس میدهد و کاری میکند که مهمان پس از چند دقیقه با محیطی که در آن قرار گرفته احساس راحتی کند تا گفت و گو جذاب پیش برود. علاوه بر این علیمردانی تسلط بسیار خوبی روی مباحث بازیگری و دوبلاژ دارد و با اصطلاحات فنی این هنرها آشنا است. همین آشنایی هم باعث میشود که برنامه تبدیل به یک مونولوگ یک سویه نشود و مهمان در یک ارتباط دائمی سازنده و شیرین با میزبان باشد. ارتباطی که نتیجه آن یادآوری گاه و بیگاه از اجراها و هنرنماییهای مهمانان توسط علیمردانی است که خود آنان هم آن اجراها و هنرنماییها را به خاطر ندارند و همین باعث میشود برنامه ریتم خوبی داشته باشد و تماشاگر را مدام سورپرایز کند. علاوه بر اجرای جذاب، علیمردانی به زیبایی دو قطعه هم برای تیتراژ ابتدایی و انتهایی برنامه خوانده است که با حال و هوای ساده و صمیمی چهل تیکه هم خوان است و باعث جذابتر شدن این برنامه زیبا شده است.