مازیار وکیلی
میرسعید مولویان بچه تئاتر است. از آن بازیگرانی که سالها خاک صحنه خوردند و صبر کردند تا زمان درست برای ورود به سینما فرا برسد.نتیجه این عجله نکردن و داشتن صبر و حوصله برای ورود درست به سینما از سوی میرسعید مولویان «تومان» است، که بازی متفاوت و کوبنده او در این فیلم را میتوان جزء ده بازی برتر یک دهه اخیر سینمای ایران دانست. بازی تند و تیز و انفجاری در فیلمی که لحظهای خیال ایستادن و نفس تازه کردن ندارد. میرسعید مولویان بعد از «تومان» هم نشان داد عجلهای برای به چشم آمدن ندارد. از میان انبوه پیشنهاداتی که احتمالاً بعد از «تومان» به او رسیده، مولویان فقط در سریال «خاتون» و در نقش متفاوت، رمانتیک و مردانه رضا فخار حضور پیدا کرد تا ثابت کند کیفیت کارنامهاش از کمیت آن اهمیت بیشتری دارد. بازیگران تئاتر، آنهایی که فرزند خلف این رشته هستند، بیش از هر چیز ارزش و قیمت فرصتهایی را که در اختیارشان قرار میگیرد میدانند. برای همین هیچکدام از فرصتهایشان را هدر نمیدهند و از تمامی لحظات حضور در یک فیلم یا سریال استفاده میکنند تا طعم متفاوتی را به تماشاگر بچشانند. میرسعید مولویان از همین جنس بازیگران است و باید به صراحت گفت؛ متفاوتترین طعم بازیگری این روزهای سینمای ایران.
«تومان» فیلم دیوانهواری است، فیلمی است که حتی برای لحظهای خیال ایستادن ندارد. درباره حرص و آز طبقه محرومی است که شرایط زندگی از آنها هیولاهای خطرناکی ساخته است. داوود قلب تپنده این فیلم است. جوانی که حاضر است برای رسیدن به پول همه چیز حتی عشقش را فدای این پول کند. بارزترین مشخصه شخصیت داوود در «تومان» توحش اوست، توحشی که به بهترین شکل در بازی مولویان بازتاب پیدا کرده است. مولویان همپا و همراه با ریتم فیلم لحظهای آرام و قرار ندارد. حتی در سکانسهای به ظاهر آرام فیلم هم از چشمهایش (با آن نگاههای خیره و دریده) میتوان حدس زد درون این هیولا چه غوغایی برپاست. نقطه عطف بازی مولویان سکانسی است که او با آن ظاهر آشفته مشغول پلی استیشن بازی کردن با رفیقش است و هر وقت رفیقش برای بررسی کردن نتیجه شرط بندی دکمه استارت را میزند، از ته دل فریاد میزند:«پاز نکن بیشرف». سکانسی که در آن حرص، میل به پیروزی، شکست، غم و تاسف از بلاهایی که این هیولای سیریناپذیر بر سر اطرافیانش آورده را از فریادهای مولویان میتوان فهمید. مولویان برای بازی در «تومان» از جانش مایه گذاشته و نتیجه این از خودگذشتی یکی از بهترین نقشآفرینیها ده سال اخیر سینمای ایران است.
رضا فخار نقطه مقابل داوود فیلم «تومان» است. شوفر آرام، کمحرف و لوطیمنش که به خاتون برای رهایی از دست نیروهای خارجی که ایران را اشغال کردهاند کمک میکند. بعد از این کمک عشقی میان او و خاتون شکل میگیرد که نمادی است از عشق مرد پهلوان منش ایرانی به مام وطن. با ورود گوهر و شیرزاد به نیمه دوم سریال مربع عشقی شکل میگیرد که به نظر میرسد همین مربع عشقی قرار است داستان «خاتون» را پیش ببرد. با توجه به تفاوتهای شخصیت رضا فخار با داوود، بازی مولویان هم در این سریال متفاوت است. نگاهی که به واسطه شرم شرقی از خیره شدن به خاتون اجتناب میکند، آرام و شمرده حرف زدن، حرکات کند و با طمانینه از مهمترین ویژگیهای بازی میرسعید مولویان است. حتی وقتی از عشق صحبت میکند میتوان آن شرم و حیا را در بازی او دید. میرسعید مولویان با یک فیلم و یک سریال (و البته انبوهی تئاتر موفق) به جایگاهی رسیده که بسیاری از بازیگران حسرت آن را میخورند. مولویان همان عطر و طعم متفاوتی است که سینمای ایران به آن نیاز داشت و حالا با حضور او، سینمای ایران این عطر و طعم متفاوت را دارد.