بایگانی‌ها

ملودرامی سرشار از کلیشه ها

ملودرامی سرشار از کلیشه ها
ملودرامی سرشار از کلیشه ها

 

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-ملودرام ها بخش عمده ای از سریال های تلویزیونی سال های اخیر را تشکیل می دهند که مهم ترین دلیل آن هم علاقه مخاطب وطنی به این دسته از آثار باز می گرد که قصه گویی فصل مشترک همه آنها محسوب می شود.همچنین سریال های یاد شده از یک گروه کلیشه‌های آشنا و امتحان پس داده بهره می گیرند که همچنان برای مخاطب جذابیت های خود را حفظ کرده است.فرزند نداشتن قهرمان داستان یکی از آنهاست که به وفور در سریال های ایرانی به کار گرفته شده و همچنان هم مورد توجه مخاطبان قرار دارد.موضوع دور شدن مادر از فرزند یکی دیگر از همان کلیشه های همیشگی و امتحان پس داده است که در سریال های مختلف به کار گرفته شده و قابلیت درگیر کردن بینندگان با سریال را دارد.

فلورا سام که سابقه فیلمنامه نویسی،بازیگری و کارگردانی را در قاب کوچک تلویزیون دارد در آخرین سریال اش به نام«بی قرار»از این دو خط داستانی بهره گرفته و کاری روانه آنتن شبکه دو سیما کرده که این روزها قسمت های پایانی اش در حال پخش است و توانسته با طیف هایی از مخاطبان ارتباط برقرار کند.در قسمت نخست از فصل اول کار با شخصیت های اصلی آن به نام های رعنا و رامین آشنا شده و خیلی زود به شکل رابطه این دو پی می بریم:یک عقد موقت میان دو خلافکار خرده پای مواد مخدر که حاصل آن نوزاد دختری به نام هانیه است.تنش میان رعنا و رامین در نهایت به یک نقطه عطف(دستگیر و زندانی شدن رعنا)ختم می شود.آزادی او از زندان نیز به یک حادثه محرک مناسب(واگذار شدن هانیه به خانواده ای دیگر توسط رامین)پیوند خورده که رعنا را به تب و تاب می اندازد.فرار از دست رامین،برداشتن پول های او و سفر به مشهد،دیگر نقطه عطف فیلمنامه «بی قرار» به حساب می آید که قصه آن را وارد فاز تازه ای کرده و ذهن مخاطبان را به آن معطوف می کند.تلاش رعنا برای پیدا کردن ردی از هانیه بخش دیگری از قصه«بی قرار» را تشکیل می دهد که مخاطب را هرچه بیشتر به رعنا در مقام یک مادر نزدیک می کند.هر چند که پرداخت متوسط این شخصیت روی این موضوع تاثیر منفی گذاشته و جلوی ارتباط تمام عیار مخاطب با رعنا را سد می کند.

آشنایی رعنا با مادرخوانده هانیه(سهیلا)،سرانجام پای وی را به خانه او و همسرش(دکتر فروهر)باز کرده و زمینه را برای تنش‌های بعدی آماده می سازد. با ورود رامین به مشهد و آمدن او به مسافرخانه محل اقامت رعنا،یک حادثه محرک قوی شکل می گیرد که در ادامه به یک نقطه عطف مناسب(سقوط رامین از پله های مسافرخانه به خاطر لیز بودن زمین و قطع نخاع شدنش)پیوند می خورد.در همین حین هم دکتر فروهر و سهیلا که پی به راز رعنا برده اند،دست به مهاجرت زده و به فرانسه می روند تا آب ها از آسیاب بیفتد.در سری نخستو<<بی قرار>>،داستانک هایی هم لا به لای داستان اصلی گنجانده شده که مهمترینش داستانک مربوط به رعنا و پدر کفاشش است.رعنا سال ها پیش برای رسیدن به آرزوهای بلندپروازانه اش از خانه پدری رفته و حال می خواهد که گذشته را جبران کرده و پدر را به بخشش وادار کند.این داستان فرعی با وجود کلیشه ای بودنش به خوبی در دل داستان جا افتاده و توجه مخاطب را به خود جلب می کند.همینطور داستان فرعی مربوط به علی دوست دوران کودکی رعنا که در بزرگسالی به یک وکیل خبره تبدیل شده و برخورد دوباره رعنا با او،همسرش را دچار شک و تردید کرده و زندگی مشترکشان را تحت الشعاع قرار می دهد.در فصل دوم،ادامه داستان رعنا را شاهدیم که همچنان برای پیدا کردن هانیه و گرفتن حق حضانتش به آب و آتش می زند در حالی که خانواده دکتر همچنان خارج از کشور هستند.سام برای بسط فیلمنامه خود نیاز به شخصیت های تازه ای داشته و برای همین هم یک شخصیت به شدت خاکستری به نام شاهین را وارد داستان می کند.برادر بزرگ تر رامین که قاچاقچی عمده مواد مخدر است و در عین حال از دکتر فروهر هم تقاضای حق السکوتی کلان در رابطه با فرزند برادرش(هانیه) می‌کند.آمدن خانواده دکتر به ایران به خاطر بیماری مادر دکتر،زمینه را برای نقطه عطف بعدی کار(دزدیده شدن هانیه توسط یکی از افراد گروه شاهین)فراهم کرده و التهاب خوبی به آن می بخشد.چرا که شاهین با این کار می خواهد هم انتقام برادر قطع نخاع شده اش را از رعنا گرفته و هم به پول هایی که پنج سال پیش رعنا از رامین برداشته،دست پیدا کند.خسرو دیگر شخصیت مهم این بخش است که خود را به رعنا نزدیک کرده و نقش اش را به عنوان نیروی نفوذی شاهین به خوبی ایفا می کند.دزدیده شدن پول هایی که رعنا به یورو تبدیل کرده تا در قبال آزادی هانیه به شاهین بدهد،دیگر نقطه عطف مهم سریال است که مخاطب را در بیم و امید نسبت به فرجام ماجرا قرار می دهد.اما در ادامه ماجراهایی در فیلمنامه گنجانده شده که تنها مدت زمان هر قسمت را افزایش داده و مخاطب را تا حدودی خسته می کند.برای مثال هم می‌توان به شرط گذاشتن های خسرو برای رعنا بابت آزاد کردن هانیه اشاره کرد.سام در پرداخت شخصیت ها تا حدود زیادی ضعیف کار کرده و «بی‌قرار»از این بابت آسیب زیادی دیده است.به خصوص در پرداخت شخصیت رعنا به عنوان قهرمان داستان که کلیشه ها بخش مهمی از آن را تشکیل داده است.

به ویژه در بخش‌هایی از سری دوم کار که مخاطب برای درک لایه های درونی رعنا به مشکلات اساسی برمی خورد.در قطب منفی هم رامین در قسمت های نخست سریال چنین وضعیتی داشته و یک بدمن تکراری تمام عیار به حساب می آید.خسرو در جبهه شر بهتر از رامین از کار درآمده و بیشتر به بار  می نشیند.«بی قرار»انتخاب بازیگران چندان خوبی هم نداشته که نمونه آن را در انتخاب لاله اسکندری برای نقش رعنا شاهد هستیم.بازیگری که با وجود کارنامه قابل دفاع،فاصله زیادی از نقش داشته و تلاش‌هایش هم برای کم کردن این فاصله نیز چندان موثر واقع نشده است.مشابه این اتفاق را در کامران تفتی در نقش رامین شاهد هستیم که بازی اش در نقش رامین چندان تفاوتی با نقش های پیشینش نداشته است.