محمد جلیلوند
انتخاب بازیگر متناسب با نقش، یکی از چالشهای فیلمسازان در تولید یک اثر سینمایی است که گاه اهمیتی به اندازه خود فیلمنامه پیدا میکند. تماشاگر پیگیر سینمای ایران نمونههای متعددی از محصولات سینمای کشورمان را به یاد میآورد که از انتخاب غلط بازیگر لطمه اساسی خورده و با شکست مواجه شده است. در بین فیلمهای جشنواره چهلم که تا روز ششم در سالن همایشهای برج میلاد به نمایش درآمده، شاهد نمونههای زیادی از این دست بوده و در نقطه مقابل اندک نمونههای درخشانی را دیدهایم.
«برف آخر» را از لحاظ گروه بازیگران میتوان در دسته دوم قرار داد که به یکی از نقاط قوت فیلم نیز تبدیل شده است. جایی که تیمی سه نفره متشکل از امین حیایی، مجید صالحی و لادن مستوفی تشکیل شده است. حیایی در نقش قهرمان داستان، با شخصیتی چالش برانگیز روبرو است و ویژگیهای یک قهرمان برآمده از دل سینمای کلاسیک را دارد. فضای یخ زده فیلم نیز به کمکاش آمده و به تکافتادگی دکتر عمق بیشتری بخشیده است. حیایی که شخصیتی نزدیک به این نقش را در شعلهور هم ایفا کرده، در یک سوم نخست فیلم سکون بیشتری در بازی خود داشته و از میمیک چهره و زبان بدن برای شکل دادن این شخصیت بهره گرفتهاست. برای مثال میتوان به سکانس پماد زدن روی زخم ناسور سوختگیاش و نیز گپ زدن او با صاحب گاوداری اشاره کرد که نوعی بیتفاوتی در چهره و رفتارش دیده میشود که در تناقض کامل با لایه درونیاش قرار دارد. آشنا شدن دکتر با رعنا مدنی که دوستدار حیات وحش و محیط زیست معرفی میشود، دکتر را وارد مرحله تازهای میکند و کنشمندی جایگزین آن رفتار منفعلانه میشود. آخرین سکانس دونفره او با رعنا، یکی از درخشانترین لحظات بازی حیایی را در خود دارد که حسهای مختلفی در نگاه او موج میزند.
بازیگر نقش مقابل و کیفیت نقش آفرینیاش میتواند اثر تعیین کنندهای روی بازیگر نقش اول فیلم داشته باشد. به همین خاطر است که نقشهای مکمل از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده و فیلمسازان مطرح با وسواس خاصی به سراغ انتخاب آنها میروند. کاری که کارگردان «برف آخر» نیز انجام داده و مجید صالحی را برای ایفای نقش خلیل انتخاب کرده که فرسنگها با نقشهای پیشین این بازیگر فاصله دارد. در نقش مردی بزرگ شده با سنتهای سفت و سخت روستایی سرد و یخزده ،نقشی با وجوه کاملاً بیرونی که چندین روز همراه با تعدادی از اهالی روستا برای یافتن دخترش به دل کوه میزند. صالحی به خوبی توانسته سرگشتگی و نوسانهای شدید خلیل را به نمایش گذاشته و تماشاگر را مفتون خود کند. به ویژه در سکانسهای دونفرهاش با امین حیایی که بخشی از لایههای درون خود را آشکار میکند. اوج این ویژگی در سکانسی نسبتاً بلند رخ میدهد که او نیمه هوشیار در اتومبیل دکتر نشسته و به سمت خانه میروند. مجید صالحی به خوبی توانسته به شخصیتی که از کلیشهها در شکلگیری آن بهره درستی گرفته شده، عینیت بخشیده و شمایل ترحم برانگیزی ببخشد.
ضلع سوم مثلث بازیگران برف آخر را بازیگر باسابقه لادن مستوفی است که همیشه گزیدهکار بوده و در سالهای اخیر کمکارتر از قبل هم شده است. شخصیت رؤیا مدنی از آن دست کاراکترهای است که کنشمندی خاصی داشته و در برابر جبهه قوی مردانه فیلم میایستد. از آن طیف آدمهایی که روحیاتی عجیب و متفاوت با بقیه داشته و همین هم کلید موفقیتشان به حساب میآید. مستوفی این خاص بودن را به خوبی درک کرده و برای به تصویر کشیدن آن درگیر رفتارهای اغراق شده بیرونی نرفته است. برای نمونه هم میتوان به گفتگوی شبانه او و دکتر در نیمه دوم فیلم اشاره کرد که بخشی از درونیات او را برای تماشاگر آشکار میسازد.