بایگانی‌ها

نیمه پنهان جلال

نیمه پنهان جلال
نیمه پنهان جلال

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-لا به لای سریال های روی آنتن رفته گاه به نمونه های خاصی برمی خوریم که تلاش فراوانی برای متفاوت بودن چه در فیلمنامه و چه در ساختار به خرج می دهند که سریال «نجوا» به کارگردانی ابراهیم شیبانی یکی از آنها به حساب می آید.سریالی که این روزها پخش آن به نیمه رسیده و توانسته طیفی از مخاطبان خاص پسندتر مجموعه‌های تلویزیونی را به سمت خود بکشاند.

شیبانی که سال‌ها تجربه دستیاری کارگردان را داشته و چند تجربه بلند سینمایی هم در کارنامه دارد،«نجوا» را براساس فیلمنامه ای از سعید شاهسواری نوشته که تهیه کنندگی آن را هم به عهده دارد.شاهسواری در دو سه قسمت اولیه کار به معرفی شخصیت های اصلی همچون:جلال،فروغ،هرمزی،سامانی و …پرداخته و با ریتمی ملایم رابطه میان افراد یاد شده را به تصویر کشیده است.آدم هایی از طبقه متوسط جامعه و اهل فرهنگ و هنر که شکل زندگی و روابط میانشان می‌تواند برای مخاطب تلویزیون هم جالب باشد.موضوعی که به مهمانی برگزار شده در خانه هرمزی،سروشکل خاصی بخشیده و زمینه چینی های لازم برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطب با افراد ذکر شده را فراهم می کند.آواز خواندن یکی از شخصیت ها(وکیل میانسال و دوست صمیمی هرمزی)،فضای خاص تری به سکانس های اشاره شده بخشیده و تا حدودی ریتم کند و کشدار آن را قابل تحمل تر می کند.ناپدید شدن جلال به عنوان یکی از شخصیت های اصلی کار،ایده مناسب و هوشمندانه ای برای جذاب تر کردن داستان و رساندن آن به یک نقطه عطف است که شاهسواری از آن سود جسته است.چرایی رفتن جلال،قصه را به جلو برده و در عرض گسترش می دهد و از خلال آن ما بیشتر با جلال آشنا می شویم.درست به مانند فیلم های خوب و ستایش شده ای مثل «سگ کشی» ساخته بهرام بیضایی و «چه کسی امیر را کشت؟» به کارگردانی مهدی کرم پور که هردوی این آثار از یک لحاظ با  «نجوا» اشتراک دارند و آن هم قضاوت مخاطب نسبت به شخصیت غایب است.در«نجوا» هم دیگران به قضاوت و گمانه زنی در رابطه با جلال پرداخته و حتی او را در ذهن خود محاکمه می کنند بدون آن که بدانند چرا او ناپدید شده است.چرا که با رفتنش زندگی فروغ هم به کل بهم ریخته و به مرور می فهمیم که از آن جلال سابق نه تنها دیگر اثری نمانده بلکه تبدیل به هیولایی شده که برای پول در آوردن بیشتر دست به هر کاری می زند.پیدا شدن لاشه اتومبیل وکیل دوست پدر همسر جلال در نزدیکی مرز در حالی که اثری از سرنشین داخل آن نیست،دومین نقطه عطف فیلمنامه «نجوا» است که شک بقیه نزدیکان جلال را بیشتر برانگیخته و فرضیه فرار وی را تقویت می کند.این در حالی است که سکانسی از همراهی جلال با قاچاقچی های انسان می‌بینیم که طی آن همسفر جلال به دست آنها کشته می شود.رابطه جلال و سامانی دیگر رابطه مهم میان شخصیت‌های «نجوا» است که طی آن سامانی جلال دلبسته ادبیات و فرهنگ را به سمت خود کشانده اما به مرور و طی مدتی نه چندان طولانی به زیردست او در کارخانه پارچه بافی تبدیل می شود.فروغ دیگر شخصیت کلیدی این مجموعه تلویزیونی است که در یک موقعیت بحرانی گرفتار شده اما با اراده ای قوی قصد گذشتن از آن را دارد.در عین حال عاشق همسرش بوده و به همین خاطر هم تمام بدهی های او را با مشکلات فراوان می پردازد.فروغ از آن دسته شخصیت هایی است که رگ و ریشه اش در سینمای کلاسیک و قهرمان هایش است اما در اجرای سرد و یخ بسته نجوا به شخصیتی مونوتون و نه چندان جذاب تبدیل شده است.به همین خاطر هم مخاطب برای همذات پنداری با او با دست اندازهای زیادی مواجه است.هرمزی هم نمونه ای آشنا از یک پدر کلاسیک ایرانی که نگران دخترش است اما به شعور و انتخاب او احترام گذاشته و همراهی اش می کند.در کنار قصه اصلی،داستانک هایی هم برای عرض دادن به آن خلق شده که هر یک به نوعی به قصه ذکر شده وصل می شوند.برای نمونه هم می توان به دکتر روانشناس میانسالی اشاره کرد که با جلال آشنا بوده و مرکزی برای نگهداری کودکان بی سرپرست را اداره می کرده است.شخصیتی چندلایه و جذاب که به دلیل عود کردن سرطانش زمان زیادی تا مرگ ندارد و با وجود آن که بخش مهمی از زندگی اش را صرف بچه های بی سرپرست کرده اما خود از زندگی و نحوه بزرگ شدن تنها فرزندش غافل مانده است.فروغ هم پس از ناپدید شدن جلال بخش مهمی از وقت خود را صرف مرکز تحت مدیریت دکتر کرده و تلاش زیادی برای آرام کردن دختری که توسط پدر و مادر خوانده اش بزرگ شده و حال به دنبال نشانی از مادرش است،به خرج می دهد.ریتم کند «نجوا» را می توان مهمترین نقطه ضعف آن قلمداد کرد که حوصله مخاطب امروزی تلویزیون را سر برده و دچار کسالت می کند.بازی های فرمی شیبانی هم به درونمایه اثر چفت نشده و ساز خود را کوک می کند.برای مثال هم می توان به دو نیم کردن تصویر در برخی سکانس ها در قسمت های نخست اشاره کرد که خوشبختانه در قسمت های میانی از آن اثری نیست.ترکیب بازیگران این سریال هم جالب به نظر می رسد:یک سو بازیگرانی برخاسته از صحنه نمایش همچون:سجاد افشاریان و پوریا رحیمی سام در نقش های جلال و سامانی قرار دارند.در طرف دیگر نغمه ارجمند و احمد حامد که مخاطب هیچ سابقه ای ذهنی از او ندارد در نقش های فروغ و دکتر حضور دارند.در ضله دیگر مثلث بازیگران نجوا،مسعود کرامتی و محمدعلی نجفی قرار گرفته اند که هردوی آنها سابقه کارگردانی دارند.به خصوص نجفی که جز یکی دو مورد تجربه بازیگری،نامی آشنا به عنوان کارگردان برای مخاطبانی دارد که هنوز سریال سربداران وی را به یاد دارند.هماهنگ کردن این سه طیف کار سختی بوده که شیبانی تا حدودی در انجام آن موفق نشان داده است.

«نجوا» همه ضعف ها و قوت هایش تجربه ای نسبتا نو در قاب کوچک تلویزیون به حساب می آید که مخاطب علاقمند به ملودرام را می تواند با شکل تازه ای از روایت آشنا سازد.