بایگانی‌ها

واکنش هنرمندان به رفتارهای توهین‌آمیز نسبت به جشن حافظ

واکنش هنرمندان به رفتارهای توهین‌آمیز نسبت به جشن حافظ
واکنش هنرمندان به رفتارهای توهین‌آمیز نسبت به جشن حافظ

خیلی از هنرمندان نسبت به اقدام توهین‌آمیز که یک هفته‌نامه علی جشن خافظ و هنرمندانی که در این جشن حضور داشتند، واکنش نشان داده و از طریق شبکه‌های اجتماعی پیام‌هایی را منتشر کرده اند. در این مطلب تعدادی از واکنش‌ها را با هم مرور می‌کنیم.

رضا داوود نژاد

من  بچه كه بودم فيلم راكى رو ديدم… راكى شد قهرمان زندگي من….تا به خودم اومدم فيلم ديدن رو شروع كردم…عاشق قهرمانها بودم … هميشه فكر ميكردم فقط راكى قهرمانه منه….تا اينكه تو تلويزيون فيلم تاراج رو ديدم،عاشق جمشيد اريا شدم… فهميدم فيلمنامشو پدرم نوشته…(خدا رحمت كنه ايرج قادرى ) ديدم يه قهرمان ايرانى داريم تو فيلما…هر فيلمشو چند بار ديدم ،خدا به من اين شانس رو داد كه تو يه فيلم با ايشون همكار شدم….قهرمان زندگيم رو از نزديك ديدم،باهاش حرف زدم ،خنديدم،فيلم بازى كردم…

چقدر بى ادعا ، چقدر متواضع، چقدر با وقار ، چقدر باهوش ودوست داشتنى….خيلى خوشحال شدم كه خصوصى ترين جشن سينما خيلى زود قدر اين بزرگوار رو دونست وتنديس حافظ رو با احترام بهشون تقديم كرد….متاسفم كه اين جشن و اين بزرگداشت با يك تيتر بد وتوهين اميز الان تو اخبار وشبكه هاى اجتماعيه….اين اتفاق هيج چيز از ارزشهاى تك تك هنرمندهايى كه بخش تاثير گذار اين انقلاب بودن رو كم نميكنه….

مبارك باشه استاد هاشم پور

ستاره اسکندری

روزگار غريبيست…بايد براى تنهايى امان سياه بپوشيم براى از دست دادن فرهنگ و ادبيات پرافتخارمان .. دلخوش بودم ازگرفتن تنديس حافظ  كه ديدن تيتر وقيحانه يك مثلا روزنامه مرا به بهت فرو برد ،براى جشنى كه به نام حضرت حافظ مزين است وتنها گناهش مستقل بودن است و فرياد زدن تخصص در اين حرفه… در اين چند روز سكوت كردم به همه اين سالها فكر كردم،به تمام روزها وساعتها و ثانيه هايش..به سختى هايش، به رنجهايش..به هنرمندانش كه چه غريب بودند وهستند در زندگى و مرگهايشان …به فراموشى انسانيت.. به تنهايى مطلق مرگزاى اين فرهنگ ..به سكوت خانه سينما ..به تاكيد گذارى اشفته رسانه ملى .. به ثانيه هايى كه ديگر نمى گذرند،به زمانى كه حتى توان عبور ندارد …به چشمهايى كه تاب ديدن ندارند و بغضم مى گيردازاين حجم فاصله ، يخ مى زنم در دل اين روزهاى گرم تابستان ..تلخى تجربه اين واژگان نفسم را بند مى اورد .. ما فرزندان همين اب و خاكيم .نگاهمان كنيد ما فرزندان همين اب وخاكيم ..ما فرزندان همين اب و خاكيم

علی ملاقلی پور

 با افتخار مسلمانم در دفاع از تمام دین و شرافت مردم و هنرمندان کشورم که  هیچ مسوول با غیرتی پشتشان نایستاده . این مطلب را به مارکسیستهای به ظاهر اسلامیه نشریه فحاش نشان دهید تاپشتشان از مسلمان واقعی بترسد . امید که هدایت شوند و خدا فرصت توبه به آنها بدهد و کمی قرآن بخوانند و مانند گل سرخی با احادیث جعلی و نفاق دیگر رفتار نکنند که هرقرآن خوانی می داندکه بسیاری آیات خداوند فرموده به یکدیگر دشنام ندهید . همدیگر را با لقبهای زشت صدا نکنید . امید که بخوانید و مورد رحمت قرار گیرید

سعید روستایی

انسان گاهی از «بسیاریِ گفتار» خاموش می‌ماند و نظر در حوادثی می‌کند که حیرت بر حیرت می‌افزاید و آدمی را به این فکر وا می‌دارد که سخن گفتن از مسیر استدلال و ادب چه نقصی دارد که کسانی این‌طور ناشیانه و سبک‌سرانه متوصل به فحاشی می‌شوند.

کدام خلل بر ارکان جامعه ما افتاده و کدام هلاهل بر این جسم ناتوان کارگر شده که حتی اگر جشنی به نام نامی حافظ برگزار شود، درسی از او نخواهیم آموخت و همچنان از آزمون مدارا سرافکنده بیرون خواهیم آمد. سریال فحاشی پای پست این و آن سهل است وقتی که جریده‌ای میدان‌دار می‌شود و دست جسارت از آستین وقاحت بیرون می‌آورد و هنرمندان این سرزمین را با القابی مخاطب می‌سازد که قلم از تکرار آن شرم می‌کند. آنان که با رگ‌های برآمده «زیستِ متفاوت» دیگران را بهانه‌ای برای جسارت و درشتی خود می‌دانند، در حکم «اشباه الرجالی» هستند که پوستینی وارونه را علم جهل خود کرده‌اند.

من به سهم خود برای تمامی هنرمندان این سرزمین که روزی تن‌شان به واسطه‌ی بی‌تعهدی پزشکان  بی‌جان می‌شود و روزی روح‌شان به طعنه و دشنام جاهلان گرفتار، آرزوی صبوری و بردباری می‌کنم و ناباورانه با خود زمزمه می‌کنم:

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی

مسعود بهبهانی نیا

آناني كه وقتي به سخنان بيهوده برخورند با بزرگواري بگذرند و وقتي جاهلان آنها را خطاب كنند، سلامي كنند(قرآن كريم)….از مرحوم شهيد بهشتي پرسيدند چرا پاسخ هتاكان و فحاشان را نمي دهي، پاسخ داد آنها همين را مي خواهند كه من از كارم باز مانم و به آنها مشغول شوم…فرومايگان دشمن هنرند و حيات و شهرت خود را در فحاشي مي جويند.

بهنوش بختیاری

شرمندم..شرمندم..که مجبورشدم این متن رو از روزنامه بی ادب یالثارات درپیجم بگذارم..دیوث هرکه هست باشرف تر از کسی است که به مسلمانی توهین میکند و به ناموسش انگ هرزگی میزند…توهین صدباره به جشن حافظ و هنرمندان…و سکوت همیشگی خانه سینما در برابر ظلم…من خودم در جشن حافظ به دلیل تئاترم حضور نداشتم…ولی توهین به همکارم توهین به خودم است….پوشش همکاران من فقط زیبا بود….هیچکس زننده لباس نپوشیده بود….در شرایطی که تکلیف اختلاسها و فیشهای حقوقی و پولشویی ها روی هواست…باید هم با چنین تیترهایی سر مردم را گرم کرد…تروریسم در لباس دین. …ما سکوت نخواهیم کرد و این مسئله شعبان بی مخ بازی در روزروشن رو از طریق قضایی پیگیری خواهیم کردو پشتیبان جشن حافظ خواهیم بود….

پژمان جمشیدی

چند روز پيش داشتم از جلوي يه دكه روزنامه فروشي رد ميشدم يهو چشمم افتاد به يك كلمه عجيب.تعجب كردم و با شك فراوان به دو چشم ريزم،  جلو رفتم و اولين چيزي كه به مغزم رسيد اين بود كه باز يه پاپاراتزي زبل دستش رسيده به يه نواري ، صدايي ، از رختكن يه تيم فوتبالي و حرفا رو چاپ كرده.رفتم تا خاطرات خودم و زمان پرسپوليس و اونورا.ياد علي آقا افتادم.پيش خودم گفتم مگه داريم در جهان كسي اين الفاظ رو به شيريني سلطان بگه؟!امكان نداره.اما يهو پرت شدم به زمان حال و تو تمام طول مسير به اين فكر ميكردم كه علي آقا هيچوقت اين الفاظ رو از روي بغض و كينه و حسد و تغيير زمين و زمان به نفع خودش نميزد.اون به شيريني هرچه تمام تر  و از سر دلسوزي گاهي از كوره در ميرفت مردي كه تنها ميشه عاشقش بود.تازه علي آقا كه سوداي فرهنگ سازي نداشت هيچوقت هم قراربر اين نبوده.خلاصه باز فكر كردم و ديدم از نگاه ورزشي به جايي نميرسم ، گفتم شايد بتونم كمي هنري به داستان نگاه كنم كه از اين زاويه ديگه به هيچ نتيجه اي نرسيدم.خب البته عجيب هم نبود چون اندازه فهم من در طول سه سال بي شك به خيلي از اصول فرهنگي قد نميده.در همون لحظه فهميدم صاحب جشني كه باعث اين همه حواشي شده معلمه و موهاش هم سفيده.قلبم ريخت تلفن رو برداشتم و به سرعت شماره خونمون رو گرفتم.بابام برداشت و بهش گفتم بابا تو مهموني گرفتي تازگيا؟! بابا چرا اين كارارو ميكني ؟! به سن و سالت نگاه نميكني دست كم به فكر آبروي من باش!؟ حالا بابا از پشت تلفن ميگفت چي ميگي پژمان؟ درست حرف بزن ببينم چي ميگي؟!!! كفتم همه فهميدن يه معلم با موي سفيد اين كار زشت رو كرده شما سرتو كردي تو برف فكر ميكني هيشكي نميفهمه كه يهو با صداي آلارم موبايل از خواب پريدم. من كجام امروز چندشنبه است؟ آهان ساعت ٨/٣٠ صبحه و من ٩/٣٠ تمرين تئاتر دارم.ياد ديشب افتادم و خوشحال شدم چون سه روز بود با كارگردانمون سر يه كلمه كمي ركيك كه ميخواستم به ديالوگم اضافه كنم كلنجار ميرفتم و ميگفت آقا نميزارن و بازبينا درش ميارن.حالا فكر ميكنم نه تنها كارگردانمون و بازبيناي محترم، كه همه صاحبين فرهنگ قبول ميكنند، حرف ركيك آزاد شده و فرهنگ ديگه آن فرهنگ نيست و به قول معروف اون ممه رو لولو برد!