مرسده مقیمی
دنیای تصویر آنلاین ـ سریالهای موفق شبکه نمایش خانگی از همان ابتدا تا کنون غالبا با مشکلاتی روبرو شدهاند که سریال را با بحران مواجه کرده است. «قهوه تلخ» نیمه تمام ماند و «شهرزاد» درگیر پولهای کثیف و اتهامات مالی تهیهکنندگانش شد و این اواخر هم سریال دیدنی «نهنگ آبی» با حاشیههایی مواجه شد که به کلی فیلمنامهاش را دستخوش تغییر کرد. «کرگدن» اما به نظر میرسد از تمامی این بلاها و آسیبها به دور است. در آرامش و بدون جنجال خبری فیلمبرداریاش را انجام داده و حالا هم به صورت مرتب توزیع میشود.
«کرگدن» از همان قسمت نخست توانست قلابش را بیندازد و مخاطبش را به دیدن ادامه قصه وادار کند. سریال گرچه با یک فضای کاملا تینایجری آغاز شد اما رفته رفته سرکی به زندگی هر یک از شخصیتهایش کشید که هر کدام قصه جذابی برای روایت دارند. از سویی آن زرق و برق گولزنک سرخوشانه رفته رفته کنار رفت و حالا دارد جایش را به یک بازی کثیف درباره قاچاق دارو میدهد. در واقع داستان چند لایه «کرگدن» که مهرداد کوروشنیا، نویسنده و کارگردان تئاتر و علی اصغری فیلمنامهنویس سینما به همراه هم آن را نگاشتهاند؛ اولین نقطه قوت «کرگدن» است. قصهای چند لایه که چندین داستان در هم تنیده را به موازات هم پیش میبرد.
از سویی کارگردانی اسدیزاده که پیشتر هم ثابت کرده، مدیریت یک مجموعه پربازیگر را بلد است نیز «کرگدن» را از سایر آثار در حال پخش متمایز میکند. اسدیزاده از همان فیلم نخستاش «گس» (فارغ از اینکه دوستش بداریم یا خیر) نشان داده میتواند از پس کارگردانی یک مجموعه پربازیگر و صحنههای شلوغ برآید و اگر «گس» صرفا یک تجربه بود که بسیاری هم به آن انتقاداتی وارد میدانستند؛ «موج اف ام، ردیف 48» فیلم آخرش که البته هنوز اکران عمومی نشده، نمونهای کامل و درجه یک برای کارگردانی است که از پس فیلمهای شلوغ و پربازیگر برمیآید و مخاطب را هم خسته و کلافه نمیکند.
او از همان ابتدا تا کنون دوست داشته که با مجموعهای از بازیگران تئاتر و سینما کار کند و همین باعث میشود سطح کیفی کارش بالاتر برود. به هر حال باید پذیرفت گرچه سینماییها برای مخاطب عام جذابترند اما بازیگرانی که میتوانند در اجرای زنده موفق باشند در مدیومهای دیگر هم حتما موفق خواهند بود و بیشمار بازیگرِ موفقِ تئاتر در سینما و تلویزیون گواه همین مدعاست. او در اولین سریالاش نیز مجموعهای از بازیگران تئاتری و سینمایی را کنار هم جمع کرده که جملگیشان کارشان را به نحو احسن انجام میدهند. بر خلاف اکثر سریالهای شبکه نمایش خانگی حتی در چهرههای سینمایی نیز صرفا به دنبال ستارههای پرزرق و برق نبوده و بر اساس نیاز فیلمنامهاش کست را چیده است.
بسیاری از بازیگران قالبهای پیشین خود را شکستهاند و خود را در کاراکتری کمتر دیده شده امتحان کردهاند؛ از پانتهآ پناهیها که در قامت یک رئیس مافیا ظاهرا شده تا الهام کردا که بر خلاف غالب چیزهایی که پیشتر از او دیدهایم قرار است اغواگر باشد. حتی مصطفی زمانی که انگار تمام وقتش را معطوف شبکه نمایش خانگی کرده است، شمایلی تازه از یک فرد طبقه فرودست جامعه مقابلمان میگذارد که هم با فرهادِ «شهرزاد» از زمین تا آسمان متفاوت است و هم با آن آدم لات اما عاشق «نهنگ آبی» فاصله جدی دارد. او هسته مرکزی جوانانی است که با یک باند قاچاق دارو درگیر شده و دارد بازی پیچدهای را رهبری میکند. سارا بهرامی، هدی زینالعابدین، پوریا رحیمیسام و بانیپال شومون نیز در قالب یک گروه تینایجری که سرِ یک ماجراجویی سرخوشانه با قصه اصلی گره خوردهاند؛ قلب تپنده سریال هستند. شومون که یک باره اوج گرفته و در سینما و تئاتر خودی نشان داده در «کرگدن» نیز یکی از بهترینهاست. پوریا رحیمیسام هم که سبقه تئاتری دارد و حضورش در «احتمال باران اسیدی» دیدنی بود با این سریال محبوبیتی ویژه میان مردم پیدا کرده است. سارا بهرامی و هدی زینالعابدین هم که چند سالی است در سینما خودی نشان دادهاند هر دو پس از یک سریال ناموفق شبکه نمایش خانگی تجربه متفاوتی را از سر میگذارند.
بازیگران فرعی نیز با وجود داشتن نقش کوتاه، کاراکتر دارند و البته برخی کاراکترها هم با توجه به اینکه راه زیادی تا پایان سریال باقی مانده است؛ هنوز آنقدر که باید به مخاطب معرفی نشده و فرصت حضور نداشتهاند. برای مثال کاظم سیاحی و مهدی کوشکی که هنوز کاملا قصهشان تعریف نشده اما در همین حضور کوتاه هم حضوری دلنشین داشتهاند. بازیگران فرعی نیز با وجود نقش کوتاه دیده میشوند؛ در رأسشان نادر فلاح.
کیارش اسدیزاده با «کرگدن» بار دیگر ثابت میکند که آینده درخشانی در انتظار اوست و کارش را به خوبی بلد است. هرچند اگر «موج اف ام، ردیف ۴۸» بالاخره اکران شود و تنگنظریها آن را به محاق توقیف نبرد، قطعا حتی کسانی که «گس» و «شکاف» را دوست ندارند نیز به توانایی او اذعان خواهند کرد. او در «کرگدن» توانسته بی آنکه اسیر بازیهای رایج شبکه نمایش خانگی شود؛ سریالی استاندارد بسازد که مجموعهای از قصهها و مشکلات اجتماعی را شامل میشود. انتخاب درست تیم اجرایی باعث شده تا هرچیزی به نحو احسن پیش روی مخاطب قرار بگیرد و این تنها شامل افراد جلوی دوربین نیست. برای مثال روایت غیرخطی «کرگدن» به راحتی میتوانست به پاشنه آشیل آن بدل شود، کما اینکه در قسمت نخست چندان برای مخاطب آشنا و قابل پذیرش نبود اما انتخاب تدوینگر کاربلدی نظیر سپیده عبدالوهاب سبب شده ماحصل کار چنان حرفهای از آب درآید که تدوین او تبدیل شود به یکی از اصلیترین جذابیتهای «کرگدن».
حالا سریال «کرگدن» هنوز به نیمه هم نرسیده است و قطعا که غافلگیریهای بسیاری برای مخاطب خواهد داشت اما در همین مدت کوتاه بدون هیچ سر و صدا و حاشیهای توانسته از نظر کیفیت بر تمام رقبایش پیشی بگیرد و مجموعهای جذاب را برای مخاطب تدارک ببیند و به نظر میرسد همین که صفحات زرد اینستاگرامی که دائما تکههای عاشقانه سریالها را بازنشر میکند و یا با آن کلیپ میسازند، چندان تمایلی به «کرگدن» نشان نمیدهند؛ حکایت از درجه کیفی سریال اسدیزاده دارد. سریالی که مخاطب جدی دارد و فقط برای وایرال شدن برخی سکانسهایش ساخته نشده است. سینما در آن جریان دارد و برای لحظه به لحظهاش فکر شده است و برای همین به کار صفحات مجازیِ لایک بگیر نمیآید.
بدیع بودن «کرگدن» از فیلمنامه، نوع روایت، کست و… گرفته تا حتی ابتکار جذاب برای اجرای تیتراژ پایانی همان چیزی است که شبکه نمایش خانگی تا حالا نداشته و اینستاگرامیها را خوش نیامده! آنها عادت به خلاقیتهای اینچنینی نداشتند و فقط دنبال دیالوگها عاشقانه فلان بازیگر به دیگری بودند. «کرگدن» مال شماست، مال مخاطبی که دارد برای سریالی هزینه میکند و میخواهد خودش را برای هزینهای که کرده لعنت نکند!