بایگانی‌ها

ادای دین به سینمای دهه شصت!

ادای دین به سینمای دهه شصت!
ادای دین به سینمای دهه شصت!

محمدجلیلوند:عشق به سینما از آن دسته سوژه هایی است که مرز نمی شناسد و به همین خاطر هم در سینمای جهان با نمونه های زیادی از آثار برمی خوریم که وجه اشتراک همگی آنها عشق به سینما است. از فیلم های خاطره انگیزی همچون: سینما پارادیزوی تورناتوره گرفته تا فیلم های ایرانی خوبی همچون دو فیلم با یک بلیط ساخته داریوش فرهنگ و شبح کژدم به کارگردانی کیانوش عیاری. در حقیقت این دسته از فیلمسازان دینی را بابت سینما بر گردن خود حس می کنند و می خواهند آن را به قصه ای جذاب و پرکشش تبدیل کرده و تقدیم تماشاگران عاشق هنر هفتم کنند. اما در این میان به تعدادی کارگردان هم برمی خوریم که با وجود داشتن اشتیاق فراوان برای ادای دین به پرده نقره ای سینما، قادر به تصویر کشیدن آن نبوده و به واسطه برخورداری از فیلمنامه ای ضعیف تنها به رویه ظاهری این عشق می پردازند.

فیلم سینمایی گیجگاه ساخته عادل تبریزی جزو این گروه دوم به حساب می آید که می خواهد این عشق به سینما را با قصه ای با مایه های کمدی تلفیق کرده و برای جذاب تر شدنش نیز نوستالژی های دهه شصتی را هم با آن درآمیزد. حاصل کار اما دندانگیر از آب درنیامده و به ندرت هم موفق به خنداندن تماشاگران خود می شود!. فیلم درباره نوجوانی به نام عرفان است که در خانه ای قدیمی با مادرش مهتاب و خاله و شوهر خاله اش محمود زندگی می کند در حالی که پدرش در زندان به سر می برد. بردن عرفان به کلاس های کاراته که حسن خشنود در آن مربی است، موتور قصه را روشن کرده و مساله عرفان و مادرش را روشن می کند. حضور خشنود به عنوان معلم در مدرسه عرفان، از آن دسته تصادف های کلیشه شده سینمایی است که با توجه به فرم فیلم که گل درشتی از خصوصیات آن به حساب می آید،

 عجیب به نظر نمی رسد. آشنایی بیشتر فریدون و مهتاب بهانه ای است برای تبریزی که از خلال آن سری به عروسی های دهه شصتی و نوستالژی بازی های آن ایام زده و در عین حال به تقدیس سینمای اکشن و سرشار از قهرمان پردازی دهه فوق با محوریت جمشید هاشم پور برود. تبریزی به قدری برای حضور دوباره هاشم پور با همان شمایل محبوب آن سال هایش بی تاب بوده که قهرمان فیلم خود را در موقعیتی بغرنج قرار داده و در نهایت او را به بدل شدن در یک فیلم سینمایی با بازی همان هاشم پور محبوب سینماروهای دهه شصت می رساند!. خرده داستان مربوط به پدر عرفان، یکی از پادرهواترین خرده داستان های فیلم به حساب می آید که  تنها می خواهد با حضور یک بدمن به شدت اغراق شده و کاریکاتوری، بدمن های قدیمی سینمای ایران را احضار کند. 

در این میان تنها بخش های مربوط به باشگاه کاراته بانمک از آب درآمده و شمایل هجوگونه خوبی دارد. همینطور شوخی با فیلم تایتانیک و پخش نسخه ای از فیلم مراسم ازدواج قهرمان داستان به جای فیلم عروس بهروز افخمی که شوخی های بانمکی را شکل داده است. تبریزی در پرداخت شخصیت ها با توجه به نوع قصه اش کاملا به سمت تیپ رفته و تلاش زیادی را برای بازآفرینی مجددشان روی پرده سینما به خرج داده که البته چندان هم در این زمینه موفق نبوده است. در حقیقت گیجگاه با وجود آن که برای خنداندن تماشاگر به سراغ شوخی های سخیف جنسی نرفته و از این بابت فیلم محترمی محسوب می شود، اما نتوانسته عشق فیلمساز به برهه ای از تاریخ سینمای ایران را به زبان سینما به تصویر بکشد. به همین خاطر هم این ادای دین وی به هنر هفتم از سطح فراتر نرفته و آتشی را در قلب دوستداران این سینما که کم تعداد هم نیستند، شعله ور نمی کند.