مازیار وکیلی
شاید کمتر کسی فکر میکرد گوینده خوش صدا رادیو و بازیگر خوب سریالهای تلویزیونی روزی فیلمهای قابل توجهی بسازد که در انواع و اقسام جشنوارههای خارجی بدرخشند. اما برخلاف بسیاری از تماشاگران که از کارگردانی دو فیلم تلخ اجتماعی توسط جلیلوند متعجب شدند، خود او از ابتدا میدانست که باید چه راه و مسیری را طی کند تا به موفقیت درسینمای ایران برسد. این مشخص بودن مسیر برای جلیلوند را میتوان از همان سالهای فعالیت در رادیو به خوبی متوجه شد. زمانی که او به عنوان تهیه کننده و گوینده رادیو برنامهای ساخت بنام «چهل دقیقه بدون قضاوت» که صریح و بیپرده به موضوعات اجتماعی میپرداخت. این برنامه به قدری صریح بود که خیلی زود و بعد از پخش چند قسمت توقیف شد. جلیلوند این نگاه تلخ و بدبینانه به جامعه را در آثار دیگرش هم ادامه داد و بدون هراس از پیامدهای احتمالی که ممکن است ساخت چنین آثاری داشته باشد سعی کرد راوی صادق جامعهای باشد که وفور مشکلات و معضلات اجتماعی آن را دچار بیهویتی و بیاخلاقی کرده است.
وحید جلیلوند بعد از موفقیتهای فیلمهایش در مصاحبه با یک روزنامه آلمانی خودش را انسانی صادق و تلخ معرفی کرده. برای فهمیدن این موضوع کافیست نگاهی به فیلمهای جلیلوند بیاندازیم که با تمام ضعفها و اشکالاتی که دارند در نمایش بیپرده تلخیهای جامعه ایران به شدت صادقانه عمل میکنند. آنهایی که چهارشنبه، 19 اُردیبهشت و بدون تاریخ، بدون امضاء را دیدهاند میدانند تلخی این فیلمها به قدری زیاد است که ممکن است تماشاگر را در هنگام تماشا به رعشه بیاندازد. جلیلوند به این رنج نیاز دارد تا تماشاگر را با سوالات غامض و پیچیده اخلاقی مواجه کند. سوالاتی که تماشاگر را متوجه خودش و جهان پیرامونش میکند. جلیلوند از تماشاگر میخواهد به جامعه اطرافش با عینک دیگری نگاه کند، عینکی که شاید تماشا با آن چندان خوشایند نباشد اما به شدت شفاف است و تصویری کاملاً صادقانه از جامعه ارائه میدهد.
سینمای وحید جلیلوند را میتوان امتداد سینمای فرهادی دانست بدون اینکه کارگردان با ساخت این فیلمها در دام تقلید از آثار فرهادی بیاُفتد. فیلمهای جلیلوند به لحاظ مضمونی شباهت فراوانی با آثار اصغر فرهادی دارد، اما چند نکته کوچک و حیاتی آثار جلیلوند را از آثار فرهادی متمایز میکند. فیلمهای جلیلوند (خصوصاً بدون تاریخ بدون امضاء) بسیار سرراستتر از فیلمهای فرهادی هستند.
برخلاف آثار فرهادی که موقعیتهای پیچیده داستانی باعث تضاد بین شخصیتها میشود در آثار جلیلوند صراحت حرف اول و آخر را میزند. جلیلوند برخلاف فرهادی میکوشد صریح و بدون پردهپوشی حرفش را بزند و به دنبال موقعیتهای پیچیده داستانی نرود. از طرف دیگر فردیت در آثار جلیلوند اهمیت بسیار بیشتری دارد و او میکوشد قهرمان آثارش را در یک بزنگاه اخلاقی به شدت سخت و دشوار قرار دهد و از او بخواهد یک تصمیم مشخص بگیرد.
در واقع برای جلیلوند وجدان فردی اهمیت بسیار بیشتری دارد تا نمایش تاثیراتی که جامعه بر روی تصمیمگیری قهرمانهایش میگذارد. برای همین چه در چهارشنبه، 19 اردیبهشت و چه در بدون تاریخ، بدون امضاء از قهرمانش میخواهد بدون نگاه کردن به شرایط اجتماعی جامعه تصمیم اخلاقی درست را بگیرد و کاری را انجام دهد که وجدانش به او میگوید. حال باید دید در فیلم آخر او یعنی شب، داخلی، دیوار که به تازگی در بخش مسابقه جشنواره ونیز هم پذیرفته شده همین نگاه اجتماعی،صریح،تلخ و اخلاقی وجود دارد یا خیر. با شناختی که از وحید جلیلوند سراغ داریم بعید است که او مسیر دیگری را در فیلم آخرش طی کرده باشد.
نگاه تلخ او به جامعه و تلاش صادقانهاش برای نمایش بیپروای این سیاهیها امری درونی است. فارغ از خوب یا بد بودن نگاهی که جلیلوند به اجتماع پیرامون خود دارد نمیتوان ذرهای شک کرد که چنین نگاهی کاملاً از درون جلیلوند جوشیده و به درون فیلمهایش راه پیدا کرده است. بنابراین شب، داخلی، دیوار هم باید امتداد منطقی همین نگاه باشد. نگاهی که اگر به درستی درک و به آن توجه شود میتواند برای تمام جریانهای سیاسی (خصوصاً همان جریانهایی که به فیلمهای او اَنگ سیاهنمایی میزنند) گرهگشا باشد. چرا که فیلمهایی از جنس فیلمهای جلیلوند هستند که صادقانه و بدون پردهپوشی کژیهای جامعه ایران را نمایش میدهند و همین نمایش صریح و صادقانه مشکلات میتواند برای مسئولانی که خواهان حل معضلات اجتماعی هستند به مثابه یک اُلگوی مناسب عمل کند.