بایگانی‌ها

نیمه تاریک روشن

نیمه تاریک روشن
نیمه تاریک روشن

محمد جلیلوند:مساله فیلمساز و دغدغه ذهنی او، نقش مهمی در شکل گیری کارنامه حرفه ای شان داشته و این امر به ویژه در فیلمسازان ایرانی با شدت بیشتری به چشم می خورد. در حقیقت و در این شکل از سینما، با آدم هایی مواجه هستیم که از فن سالار بودن دور شده و دغدغه فیلمساز مولف شدن را دارند. به همین خاطر هم در آثار این گروه با مولفه هایی آشنا مواجه می شویم که زنجیروارد کنار یکدیگر قرار گرفته و به یک موتیف تبدیل شده اند. روح الله حجازی را می توان در این دسته از کارگردان ها قرار داد که در عین حال علاقه بسیار به سایکودرام داشته و ردپای آن را می توان در تمامی ساخته های سینمایی اش البته به جز فیلم نخستش مشاهده کرد.

روشن در راستای فیلم های قبلی حجازی بوده و تنها با این تفاوت که این بار قهرمان خود را مردی در آستانه میانسالی به نام روشن انتخاب کرده که انفعال مهمترین صفت وجودی اوست. حجازی که خود فیلمنامه روشن را نوشته، با تکیه بر این شخصیت مایه های سایکودرام فیلمنامه خود را پررنگ تر کرده است. حجازی افتتاحیه مناسبی هم برای فیلمش در نظر گرفته و در عین اینکه روی مشکلات اقتصادی طبقه آسیب پذیر مانور داده، لایه هایی از درون قهرمان خود را به نمایش می گذارد. در حقیقت انفعال و شاید به عبارت بهتر اختگی روشن از همین جا کلید خورده و به تم اصلی فیلمنامه تبدیل می شود. به موازات آن هم عشق فیلم بودن روشن به نمایش گذاشته شده و یک کاشت اطلاعات خوب نیز با محوریت آن صورت می گیرد که در بخش های پایانی فیلم به آن رجوع می شود. بهم ریختگی خانواده و جدایی روشن از همسرش مریم و دختر خردسالش ندا، دیگر مضمونی است که حجازی به خوبی روی آن مانور داده و به تک افتادگی روشن عمق بیشتری بخشیده و تلخی سنگینی بر آن حاکم می کند. تصمیم تازه ای که مریم برای زندگی اش گرفته، نقطه عطف نخست فیلمنامه روشن را رقم زده و قصه را به سمت و سوی تازه ای می برد. جایی که باید روشن را به سمت کنش بیشتر وادار کند اما این اتفاق با توجه به کاراکتر خاص او رخ نداده و با پیشرفت داستان شاهد سقوط هرچه بیشتر او هستیم. خلق شخصیت های اینچنینی در یک فیلم سینمایی اتفاق تازه ای نیست اما تقریبا هیچکدام تا این اندازه منفعل نبوده اند. چرا که این حجم از انفعال مخاطب را از روشن دور کرده و این اتفاق به ویژه در نیمه دوم آن کاملا آزاردهنده به نظر می رسد. در نقطه مقابل، داستانک مربوط به سعید از اقوام مریم، خوب و باورپذیر از کار درآمده و به خوبی به تنه اصلی فیلمنامه می چسبد. رابطه دوستانه سعید و روشن هم خوب از آب درآمده و یک سکانس جذاب و بازیگوشانه را شکل داده که به شکل زیرکانه ای هم از تیغ ممیزی عبور کرده است!

روح الله حجازی که به خلق فضاهای تیره و تاریک علاقه زیادی دارد، در روشن به یک بلوغ تکنیکی رسیده و قاب های درخشانی را با تکیه بر فیلمبرداری عالی مرتضی نجفی خلق کرده است. او برای ایفای نقش روشن به سراغ یکی از بهترین گزینه های حال حاضر سینمای ایران رضا عطاران رفته و بخش مهمی از بار فیلم را به دوش وی گذاشته که البته به نتیجه نسبتا خوبی هم دست پیدا کرده و بازی عطاران یکی از نقاط قوت فیلم به حساب می آید. اما در نقطه مقابل، سارا بهرامی  انتخاب خوبی برای نقش سارا نبوده و چیز تازه ای به نقش اضافه نمی کند. سیامک انصاری هم برای چندمین بار ثابت کرده که گزینه فوق العاده ای برای ایفای نقش های مکمل بوده و لحظات درخشانی را در همین فیلم نیز رقم زده است.

روشن را می توان به مانند غذایی به حساب آورد که تک تک عناصر آن خوب و باکیفیت بوده اما ترکیبشان به نتیجه مناسبی ختم نمی شود.