بایگانی‌ها

ابدی کردن بارقه ای از نور…

ابدی کردن بارقه ای از نور...
ابدی کردن بارقه ای از نور...

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین-فیلم «بر دروازه ابدیت» از زاویه دید یک هنرمند عجیب روایت می شود که میان نبوغ و جنون در سرگردانی به سر می برد و جولین اشنابل دوربین خود را به ما به ازایی برای روح پر تب و تاب و بیقرار ون گوگ تبدیل می‌کند که قادر نبود هیجان و اشتیاق و سرخوشی‌اش از تماشای زیبایی جهان را مهار کند و مدام می ترسید آن حس سیال و گریزپا در طبیعت از چنگش بگریزد و می کوشید با سرعتی وافر و افسارگسیخته، آن را در تابلوهایش ثبت کند و ابدی بسازد. از این رو با حرکات سراسیمه و پرتشویش دوربین روی دستی مواجه هستیم که با تغییر و دستکاری در بافت و رنگ و نور و ترکیب بندی تصویر، درصدد بازسازی همان اسلوب موجود در آثار ون گوگ است تا آن تابلوهای بی جان پیش چشمان مان حیات بیابند و ما بیبنیم در اصل چه بوده اند و ون گوگ با نگاه منحصر به فردش چه چیزی در آن ها یافته و عیان کرده است. همانطور که خودش به گوگن می گوید که “من چیزی را در نقاشی هایم ابداع نمی کنم، بلکه در همان طبیعت می یابم و آن را بیرون می آورم”.

در آغاز فیلم وقتی زن خدمتکارمی گوید که گلهای واقعی زیباتر از تصویری هستند که ون گوگ از آن ها کشیده است، ون گوگ پاسخ می دهد که “بله اما این گلها پژمرده می شوند و از بین می روند اما گلهای من باقی می مانند” و با چنین پاسخی است که با هنرمندی مواجه می شویم که به طرز دیوانه وار و بیمارگونه ای می کوشد تا جهان در حال تغییر و گذر و فروپاشی را در قالب نقاشی هایش ماندگار کند و جلوی زوال و انحطاط و تباهی آن را بگیرد. آن جا که با خشونت دختر چوپان در جاده را وامی دارد تا در زیباترین حالت خود باقی بماند تا بتواند نقاشی اش را بکشد و او را می ترساند و به تعرض متهم می شود، تلاش ناکام و غم انگیز هنرمندی را می نماید که وقتی به یک منظره می نگرد، چیزی جز ابدیت نظاره نمی کند و می خواهد آن را به دیگرانی که نمی بینند، هدیه کند اما با آن شور جنون آمیزش همچون انسانی نامطلوب و شرور و ترسناک به نظر می رسد که نمی داند چطور در گوشه ای از آن جهان زیبایی که به تصویر می کشد، سکنی گزیند و پناه گیرد و مجبور می شود عمرش را در اتاق های دلگیر تیمارستان بگذراند.

جولین اشنابل به رنج‌های ون گوگ جلوه‎ای مقدس می‌بخشد و از  او شمایل مسیح واری می سازد و ویلم دافو با آن جسم تکیده و رنجور که سه پایه چوبی نقاشی هایش را بر دوش می کشد، انگار در حال حمل صلیبی است که روزی تقدیر محتوم او خواهد شد. وقتی کشیش تیمارستان با ون گوگ حرف می زند، ون گوگ گفتگویشان را با مکالمه مسیح و پیلاتوس مقایسه می کند و می گوید که “پیلاتوس نمی خواست مسیح را به صلیب بکشاند اما هر حرفی که مسیح در دفاع از خود می زد، او را گناهکارتر جلوه می داد” و به نظر می رسد ون گوگ نیز هر چه بیشتر درباره خودش و احساسات غریب و جهان ذهنی نامتعارفش حرف می زند و توضیح می دهد، مجنون تر و درک ناشدنی تر می نماید. حق با سوزان سانتاگ است که هنرمند در مقام رنجبر را جایگزینی برای قدیسان در زمانه مدرن می دانست و معتقد بود همانطور که قدیسان فواید و ضرورت رنج کشیدن را در زاد و خورد رستگاری شان کشف می کردند، هنرمند نیز راه استفاده از رنجش را در زاد و خورد هنر کشف می کند.

از این رو فیلم «بر دروازه ابدیت» بیش از آنکه به اثری بیوگرافیک درباره زندگی ون گوگ شبیه باشد، به تلاشی در جهت واکاوی و تشریح تابلوهای نقاشی او می ماند تا مخاطب دریابد چطور نقاش پریشان حال و رنجوری که در آستانه زوال و فروپاشی قرار داشت، همواره به دنبال اعطای جاودانگی به جهان بود و دلش می خواست آن جهان تیره و تار و دلگیری را که در آن زندانی شده بود، به دنیایی گرم و شاد و پرشور برای مردم بدل بسازد. در تیمارستان یکی از او می پرسد که چه می کشی و ون گوگ می گوید: “نور خورشید” و با وجودی که او از چیزهای مختلفی همچون مزارع، گلها، درختها، ستاره ها و آدم ها نقاشی کشیده است اما آنچه بیش از هر چیزی جلوه گری می کند، همان بارقه نوری است که ون گوگ در هر چیزی می جوید تا به دیگران حس زنده بودن را ببخشد و گویی پاسخی است برای خود درمانده اش که در تاریکی مدام به سر می برد. این جاست که دوباره به یاد جملات سانتاگ می افتم که می گفت”من به سهم خود شک ندارم که نگاه درست به جهان، نگاه معتدل و خردمندانه است اما آیا چیزی که همواره خواستار آنیم، همین است؟” و بعد در پایان نوشته اش اظهار می دارد که “نه همه اما برخی از اشکال جنون، برخی از اشکال بیمارگونگی و برخی از اشکال انکار زندگی، حقیقت بخش و اعتدال زا و سلامت بخش و زندگی فزا هستند”. من نیز فکر می کنم گاهی و نه همه اوقات، نیاز داریم تا جهان را از زاویه دید مالیخولیایی، افسرده و خودویرانگرانه‌ای بنگریم تا بتوانیم آن زیبایی و عظمت و آرامش پنهان و دست نیافتنی در آن را بیابیم.