بایگانی‌ها

این ده تن…

این ده تن...
این ده تن...

 

محمد جلیلوند

دنیای تصویرآنلاین-در میان تولیدات یک ساله اخیر سینمای ایران که راه به سالن های نمایش پیدا کرده اند،با طیف وسیعی از بازیگران مواجه می شویم که یکی از نقاط قوت آنها به حساب می آیند.به بهانه نامزدهای بخش بهترین بازیگر مرد در نوزدهمین دوره جشن حافظ نقدی کوتاه بر نقش آفرینی ده نفر از این نامزدها می اندازیم با این توضیح که پیش از این به شکل مفصلی به کارنامه بازیگری دو تن دیگر از نامزدها(نوید محمدزاده و پیمان معادی)پرداخته شده است.

«مهران مدیری:رحمان 1400»

مدیری به شهادت کارنامه سینمایی اش،علاقه خاصی به ایفای نقش های کوتاه گاه حتی در حد یکی دو سکانس دارد.برای مثال هم می توان به فیلم های سینمایی «پل چوبی» ساخته مهدی کرم پور، «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی کمال تبریزی و «رحمان 1400 » ساخته منوچهر هادی اشاره کرد. او در این آخری در نقش مدیر ثروتمند یک شرکت ظاهر شده که ظاهری متدین داشته اما به شدت ریاکار است و همین مساله هم میان او و پسرش با بازی محمدرضا گلزار تنش هایی را ایجاد کرده است.مدیری در این نقش کوتاه،یک تیپ آشنا و شاید تکراری را احضار کرده و شیرینی ذاتی اش را به آن تزریق کرده است.حاصل آن هم نقش جذابی شده که به خوبی تماشاگر را خندانده و توجه اش را به خود معطوف می کند.مدیری در اینجا هم به مانند کارهای مطرح تلویزیونی اش به خوبی از زبان بدن کمک گرفته و ریزه کاری هایی به نقش اضافه کرده که کمک شایانی به کیفیت نهایی آن کرده است.

سیامک انصاری:«بمب،یک عاشقانه»

خلق یک تیپ توسط یک بازیگر،کار سخت و پیچیده ای است که تنها تعداد معدودی از عهده انجام آن برمی آیند و سیامک انصاری جزو این گروه قرار می گیرد.او در کارهای تلویزیونی اش تیپ جذابی را خلق کرده و با تکیه بر آن جایی در حافظه مخاطبان خود دست و پا کرده است.او در فیلم «بمب،یک عاشقانه» ساخته پیمان معادی،همان تیپ آشنا را با ظرافتی خاص به کار گرفته و تجربه زیستی دهه شصت خود را هم به آن اضافه کرده است.نقش ناظم یک مدرسه پسرانه در بحبوبحه موشک باران تهران که در لایه های زیرینش رگه هایی از ریاکاری به چشم می خورد.انصاری به خوبی این لایه های درونی نقش را درک کرده و آن را به گونه ای به تصویر کشیده که تماشاگر پسش نزند.در این مسیر هم آن شیرینی مورد اشاره در بازی اش را به کار گرفته و آن را با نقش درآمیخته است.نمونه درخشان آن را هم می توان در سکانس سخنرانی صبحگاهی او پشت میکروفن مدرسه مشاهده کرد.

امیر جدیدی «عرق سرد»

در سال‌های اخیر موج تازه ای از بازیگران جوان در سینمای ایران به راه افتاده که در میانشان چهره های بااستعدادی به چشم می خورد.امیر جدیدی یکی از آنها است که با وجود پیشنهاد بازی در نقش های شبیه به هم،تلاش زیادی برای حضور گهگاه متفاوت به خرج داده است.برای نمونه هم می توان به فیلم های «تنگه ابوقریب»، «هت‌تریک» و «عرق سرد» اشاره کرد که این آخری متفاوت‌تر از تمامی نقش های قبلی اش است.یک شخصیت خاکستری در فیلمی که براساس ماجرایی واقعی ساخته شده و جدیدی را در موقعیتی سخت و پیچیده قرار می داد.یاسر شاه حسینی شخصیت مهمی در این فیلم به حساب می آید که در برابر قهرمان آن(افروز)قرار گرفته و مانعی بزرگ برای رسیدن او به آرزویش(حضور در جام جهانی فوتسال بانوان)محسوب می شود.کار مهمی که جدیدی در این نقش به کمک کارگردان انجام داده،نگه داشتن این شخصیت روی نوار باریک میان ضدقهرمان و بدمن است.البته در این بین نباید از بازی خوب باران کوثری هم به عنوان پارتنر جدیدی غافل شد که یکی دو سکانس درخشان را به کمک یکدیگر شکل داده اند.

نوید پور فرج «مغزهای کوچک زنگ زده»

«مغزهای کوچک زنگ زده» فیلم پرکاراکتری است که هر کدام از آنها درست و دقیق شکل گرفته اند و به خوبی تماشاگران را با خود همدل و همراه می کنند.یکی از آنها امیر ملقب به امیر حرکت با بازی درخشان نوید پورفرج است که جوری با نقش درآمیخته که تماشاگر به بهترین شکل باورش کرده و حتی او را با یک نابازیگر اشتباه می گیرد!.یک معتاد تمام عیار بی خانواده که سال ها پیش پدرش او را به شکور فروخته و مدام در حال حرکت است.همین حرکت مداوم و تکان های بدن،کلید راه یافتن به درون این شخصیت را در اختیار پورفرج قرار داده و او هم به شیوه ای دور از اغراق آن را به تصویر کشیده است.او در این نقش فرعی،چنان ظاهر شده که در بسیاری از لحظات میدان را از چنگ بازیگرانی همچون:نوید محمدزاده و فرهاد اصلانی درآورده و توجه تماشاگران را معطوف به خود می کند.اوج بازی او را هم می توان در سکانس صبحانه خوردن او و شاهین در قهوه خانه درست پس از دستگیری شکور و شهروز مشاهده کرد که حس های متفاوت و متضادی در آن موج می زند.

جواد عزتی«هزارپا»

 

یکی از محبوب ترین کمدین‌های سال های اخیر سینمای ایران که شیرینی ذاتی خود را به شخصیت های مختلف تزریق کرده و یک تیپ دوست داشتنی و تماشاگر پسند را خلق کرده است.عزتی که در این سال ها بازی در نقش های کاملا جدی را هم در فیلم هایی همچون: «ماجرای نیمروز» و «جان دار» تجربه کرده،در «هزارپا» به درستی سرجای خودش قرار گرفته و یک جوان جنوب شهری با سطح سواد پایین را به بهترین شکل به تصویر کشیده است.آن هم در کنار بازیگری همچون:رضا عطاران که روی پرده سینما تمام توجه تماشاگر را به خود جلب می کند. نکته مهمی که درباره عزتی می توان به آن اشاره کرد،حضور پرقدرت و پررنگ او به عنوان شخصیت مکمل در فیلم های کمدی است.او درست به مانند یک پلی میکر در زمین فوتبال است که به بازیکن‌های تیمش پاس گل های درخشان داده و در نهایت تیمش را به پیروزی می رساند.کاری که در «هزارپا» هم انجام داده و در کنار عطاران یک تیم دونفره فوق العاده را تشکیل داده است.تیمی که بخش مهمی از فروش چهل میلیاردی فیلم را رقم زده و عزتی را روی بورس پولسازترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران قرار داده است.

 

سعید پورصمیمی «کلمبوس»

 

یکی از بهترین بازیگران نقش مکمل سینمای پس از انقلاب که با شاه نقشش در ساخته جاودان ناصر تقوایی(ناخدا خورشید)،گوشه ای از خاطر مخاطبان سینمای کشور حک شده است. او سال گذشته فیلم سینمایی« کلمبوس» ساخته هاتف علیمردانی را روی اکران داشت که بازخوردهای مناسبی هم بابت آن از مخاطبانش گرفت.نقشی نه چندان بلند اما شیرین و دوست داشتنی که کاملا انگ پورصمیمی بوده و بازی خوب و به اندازه او نیز آن را به یکی از نقاط قوت فیلم بدل کرده است.یک شازده تریاکی که اعضای خانواده اش هریک برای تصاحب تکه ای از باغ بزرگش در شمال شهر نقشه کشیده اند و سرانجام هم با نقشه یکی از آنها به آمریکا رفته و همانجا هم می میرد.پورصمیمی این شخصیت را که پیچ و خم خاصی هم ندارد،با ملاحت خاصی ایفا کرده و نقش را به تکه ای از وجود خود تبدیل کرده است.برای مثال تنها کافی است به سکانس یادگیری انگلیسی و نخستین برخورد او با معلم جوان سرخانه نگاه کنید که در عین حال شیطنت خاصی در چشمانش موج می زند.

«امین حیایی:شعله ور»

 

ساخته‎های سینمایی حمید نعمت الله علاوه بر کارگردانی درخشان یک وجه اشتراک دیگر هم دارند و آن هم در حوزه بازیگری است.اتفاقی که در « شعله ور» تمام قد برای امین حیایی رخ داده و بهترین نقش آفرینی عمر بازیگری اش را رقم زده است.مرد چهل ساله ورشکسته ای که به قول خودش تا چهل سالگی هیچ گهی نشده و از زندگی شخصی تا کاری شکست خورده ای تمام عیار به حساب می آید.نکته مهمی که در بازی حیایی موج می زند،نخست بازی رئالیستی و خارج از اغراق های مرسوم است.دیگر اینکه شناخت درستی از لایه های درونی نقش داشته و به همین واسطه هم موفق به نمایش حسادت جنون آمیز این شخصیت شده است.به خصوص در سکانس های نیمه دوم فیلم و جایی که می خواهد جلوی پسر نوجوانش عرض اندام کرده و قالب قهرمانانه دوست قدیمی غواص خود را درهم بشکند.حیایی به این مرد چهل ساله سرخورده عمق عجیبی بخشیده و آن را به یکی از بهترین نمونه های این طیف سنی در سینمای ایران تبدیل کرده که قطعا گذشت زمان ارزش آن را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.

مجید صالحی: «کلمبوس»

سینمای ایران به ویژه در حوزه سینمای کمدی بسیار مدیون قاب کوچک تلویزیون است که تعدادی از بهترین شاگردان خود را روانه آن کرده است.مجید صالحی یکی از آنها محسوب می شود که پس از چندین و چند تجربه بازیگری و نیز کارگردانی در تلویزیون به سینما آمده و در بسیاری موارد تاثیر خوبی هم روی گیشه فیلم های یاد شده داشته است.او در «کلمبوس» یکی از نقش های محوری فیلم را ایفا کرده و مرکز ثقل بسیاری از شوخی های آن است.صالحی در اجرای این شوخی ها هم اغلب موفق نشان داده و به خصوص در سکانس های دو نفره اش با سعید پورصمیمی عالی ظاهر شده است.او در حقیقت یک تیپ آشنا و کلیشه ای را بازی کرده اما توانسته آن را سرمرز نگه داشته و جلوی اغراق آن را بگیرد.

رضا عطاران:«هزارپا»

سلطان کمدی سینمای ایران که جمعی از پرفروش ترین فیلم های پس از انقلاب را در کارنامه داشته و با متر و معیارهای استاندارد سینمای جهان هم یک ستاره به حساب می آید.بازیگری که تماشاگر به خاطر نام او و بدون توجه به قصه فیلم و اسم سازنده اش،پا به سالن سینما می گذارد.اتفاقی که در هزارپا هم رخ داده و عطاران یکی از ارکان موفقیت میلیاردی فیلم به حساب می آید.او در نقش یک سارق خرده پا که مادرزادی مشکلاتی هم در راه رفتن دارد،همان فرمول موفق همیشگی اش را که چیزی جز واقع گرایی و دوری از اغراق نیست را به کار گرفته است.موضوع مهمی که باعث شده تماشاگر خود را به این بازیگر نزدیک حس کرده و مرز میانشان را بردارد.عطاران در اجرای شوخی های موجود در فیلمنامه،عنصر زمان بندی را به خوبی رعایت کرده و در عین حال تعامل فوق العاده ای هم با پارتنرش(جواد عزتی)داشته است.حاصل کار هم شیرین از آب درآمده و هزارپا را به پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا تابستان 1398 تبدیل کرده است.

فرهاد اصلانی «مغزهای کوچک زنگ زده»

تاریخ سینمای جهان پر است از بازیگرانی با فیزیک خاص که از این موضوع به نفع خود بهره گرفته و تعدادی از بهترین نقش آفرینی هایشان را بر این اساس شکل داده اند.در سینمای ایران نیز فرهاد اصلانی یکی از همین دسته بازیگران به حساب می آید که در بهترین شکل ممکن از فیزیک خود در بازآفرینی نقش هایش بهره می گیرد.اوج این موضوع را می توان در فیلم ستایش شده «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی مشاهده کرد.شکور یک پدرخوانده وطنی از پایین ترین طبقات جامعه محسوب می شود که به مرور زمان یک محله را تحت سیطره خود قرار داده و آنها را به لحاظ اقتصادی کاملا متکی به خود بار آورده است.اصلانی از همان سکانس نخست،شکور را برای تماشاگرانش باورپذیر کرده و برای انجام این کار هم دست به عملیات محیرالعقولی نزده است.اصلانی در ابتدا نقشی را که خوب و تمام و کمال نوشته شده را زیر و رو کرده و نقاط عطف آن را پیدا کرده و سپس با مانور روی آن موفقیت اش را تضمین کرده است.فیلم چند سکانس درخشان با حضور او دارد:نخست چاقو خوردن برادر کوچک تر(شهروز)و بگومگوی شکور با شاهین بر سر بریدن گوش پسربچه دیگر.دوم سکانس تکان دهنده قتل خواهر به دستور شکور توسط شهروز که یک پیش درآمد فوق العاده با محوریت شکور در حال غذا خوردن دارد.در آخر سکانس معرکه دو نفره اش با نوید محمدزاده در سالن ملاقات زندان که تماشاگر را کاملا مرعوب خود می کند.اصلانی در عین حال یک تیک ریز چشم دارد که به خوبی راکورد آن را در تمام طول فیلم حفظ کرده که تکه ای از پازل شخصیت پیچیده شکور را کامل کرده است.