بایگانی‌ها

بالیوودی اما عبوس و زمخت

بالیوودی اما عبوس و زمخت
بالیوودی اما عبوس و زمخت

پیتر بردشاو:

 مجید مجیدی کارگردان ایرانی است که توانست اثر دوست داشتنی «بچه‌های آسمان»(1997) را خلق کند. فیلمی دلفریب با طبیعتی دلنشین درباره داستان دو کودک، یک خواهر و یک برادر. فیلم آخر مجیدی اما کمی متفاوت است: ملودرامی بالیوودی که اندکی بدسوز است و در زاغه‌های بمبئی روایت می‌شود.

در کنار موسیقی سرراست ای آر رحمان کهنه‎‌کار. این فیلم هم البته درباره‌ی برادر و خواهری است که بزرگترند و البته از اوهام رهاتر. فیلم در نکته‌ی بی‌تاکید و جالبی به پایان می‌رسد، با گره‌های باز نشده و اشاره به مضمون بصری عنوانش. اما تا آنجا یک فیلم بالیوودی گستاخ است. از طرفی مطمئنم نیستم که المان‌های تاریک، عبوس و رئالیستی استایل غیرواقعگرا و سانتی مانتال اثر را به طور کامل جذب کرده باشد

وندی اید:

فیلمساز نامزد اسکار ایرانی (برای فیلم بچه‌های آسمان 1997) مجید مجیدی لنز دوربینش را به سمت هند و طبقه‌ی مستضعف این کشور گرفته است. طبقه‌ای که به علت فقر حق عدالت و حتی صدای برای فریاد زدن از آن‌ها گرفته شده.

اختلاف طبقاتی به شکل شکل شسته و رفته‌ای در ابتدای فیلم نمایش داده می‌شود. نمایی که از روی ترافیک شهر بمبئی به کنار پل و در نهایت زیر پل ترک می‌شود. جایی که خالنواده‌های زاغه نشین در زیر پل زندگی می‌کنند. وسیله‌ی ساده‌ای برای نمایش این اختلاف که متاسفانه در نقاط دیگر این فیلم همواره ملودرام و گاهی عصبی دیده نمی‌شود.

قصه فیلم، قصه پسر جوانی که قصد دارد خواهرش را از زندان نجات دهد دارای سرعت و انرژی غیر قابل پیشبینی است که باعث می‌شود تماشای فیلم تجربه ای هیجان انگیز باشد. با اینکه داستان با حرکات رقص در زباله‌دانی و چند آهنگ آراسته شده فیلم تندتر و زخمت‌تر از نتایج معمول فیلمسازی در شهر بمبئی است.