بایگانی‌ها

بالیوود در انحصار مافیا

بالیوود در انحصار مافیا
بالیوود در انحصار مافیا

مرسده مقیمی

دنیای تصویرآنلاین-ریشی کاپور، شاشی کاپور، رندیر کاپور، کارینا کاپور، کاریشما کاپور، رنبیر کاپور و آنیل کاپور، سونام کاپور، سانجی کاپور، آرجون کاپور، هارشوردان کاپور، جانوی کاپور و… با خواندن نام این بازیگران هندی فکر می‌کنید «کاپور» نام خانوادگی رایجی در هندوستان است؟ اشتباه می‌کنید! این‌ها همگی متعلق به تنها دو خانواده بزرگ بالیوود است. گروه اول خانواده «راج کاپور» بازیگر سرشناس و گروه دوم خانواده سوریندر کاپور تهیه‌کننده سینما و تلویزیون هستند. البته این‌ها تنها بازیگران فامیلی بالیوود نیستند. راکش روشن و پسرش، ماهش بات و دخترانش، جکی شروف و پسرش، سونیل شتی و دختر و پسرش، شاتورگان سینها و دخترش، دیوید داوان و پسرانش و صدها مثال دیگر که بالیوود را بیشتر شبیه به یک کلونی فامیلی می‌کند! و شاید برای همین است که کسی مثل شاهرخ خان با این‌که تقریبا یک دهه است از سال‌های اوجش فاصله گرفته و سال‌هاست فیلم خوبی از او به نمایش در نیامده همچنان در میان اهالی بالیوود و مردم از احترامی ویژه برخوردار است. کمتر کسی مثل او توانسته از دل کوچه و خیابان و با تکیه بر استعدادش وارد بالیوود شود و نه تنها سریعا کنار گذاشته نشود که حتی بر آن پادشاهی کند و بالیوودِ شکست خورده در دهه هشتاد را در دهه نود چنان احیا کند که عده زیادی در جهان بالیوود را به نام او بشناسند.

شاید برای همین است که او بر خلاف دیگر بازیگران بالیوودی و دو خان مطرح دیگر ـ امیر خان و سلمان خان ـ هرگز با روابطش کسی را وارد سینما نکرده است. در واقع آن‌چه در سینمای هند بیش از هر کشور صاحب سینمایی به چشم می‌آید مقدم بودن رابطه‌هاست به طوری که شاید نتوان تصویر روشنی از بالیوود بدون رابطه‌ها داشت! شاید این روابط در هر کشوری من جمله کشور خودمان هم وجود داشته باشد و به اصطلاح ـ در هر حرفه‌ای نه تنها در سینما ـ باندبازی‌هایی باشد که البته همه آن‌ها منفی نیست؛ گاهی تیمی ثابت و همیشگی کنار هم خروجی موفقی دارند که همین خروجی مثبت کافیست برای این‌که نام باندبازی را از خود بزدایند اما گاهی هم این باندبازی‌ها صرفا رفاقتی است و ممکن است خروجی چندان مطلوبی نداشته باشد ولی به دلیل روابط فرامتنی باز هم تکرار می‌شود؛ اما هر دوی این‌ها تنها بخشی کوچک از سینمای هند را شامل می‌شود. بالیوود امروز نه درگیر باندبازی که به کلی اسیر مافیاست. به ندرت از دل افراد معمولی کسی می‌تواند به بالیوود نفوذ کند و برای همین است که بالیوود بیش از آن‌که جمعی از ستارگان را شامل شود یک محفل خودمانی بزرگ است.

در بالیوود خیلی مهم نیست که وقتی فرزند بازیگری باشی، آیا مستعد این کار هستی یا نه؟ ناخواسته بازیگری در سرنوشتت نوشته شده! البته در هند سینما یکی از جذاب‌ترین مشاغل برای عموم مردم است و طبیعی است که خانواده‌های هنرمندان بیش از هر کسی با عشق و رویای آن بزرگ می‌شوند اما مافیا به فکر محقق کردن رویای آنان نیست بلکه به فکر سودجویی از ستاره شدن آن‌هاست. این میان البته بوده‌اند کسانی که بدون رابطه وارد بالیوود شده‌اند و اتفاقا بسیاری‌شان هم از بازیگران خوب حال حاضر سینمای هند هستند اما آن‌ها را هم استعدادشان راهی بالیوود نکرده است. پریانکا چوپرا دختر شایسته جهان، بعد از این عنوان وارد بالیوود شد همان‌طور که سال‌ها قبل آیشواریا رای. ورود دیپیکا پادوکن نیز حاصل همین نگاه است؛ پیدا کردن بانوان زیبا برای ساختن فیلم‌های خوش آب و رنگ، البته که این زیبایی محدود به خانم‌ها نبوده و نیست؛ بلکه تلاش شده آقایانی که جذب بالیوود می‌شوند هم بتوانند جذابیت‌های بصری یک فیلم را تضمین کنند. این اتفاقات اما این‌طور نیست که به صورت ناخواسته رخ دهد! کمپانی‌های فیلمسازی این موقعیت را در سینمای هند به وجود آورده و رهبری می‌کنند. آن‌ها هستند که راه هر نفوذی را بر بالیوود بسته‌اند و قصد دارند با ستاره‌سازی از فرزندانِ هنرمندانِ شناخته شده گیشه را تضمین کنند. مگر این‌که این میان فیلمساز متفاوتی برای ساختن فیلمی خارج از بدنه اصلی برود سراغ بازیگرانی از دل کوچه و خیابان‌های هند که عشق به بازیگری در دل همه‌شان هست و آن فیلمِ خارج از جریان اصلی چنان گل کند که بازیگرش شناخته شود و راه پیدا کند به بالیوودِ غیر قابل نفوذ!

 

کمپانی «یاش راج فیلمز» که از قدیمی‌ترین کمپانی‌های فیلمسازی هندوستان است اما همیشه به دنبال پیدا کردن استعدادهای تازه بوده، یعنی حتی از دل روابط نیز به دنبال اسم‌ها نبوده بلکه استعدادها را جستجو کرده است. برای مثال رنویر سینگ بازیگر جوان و مستعدی که خیلی زود به ستاره‌ای واقعی تبدیل شد گرچه نسبت دوری با کاپورها دارد اما ورودش به سینما حاصل استعدادیابی یاش راج فیلمز است. حتی کاجول و رانی موکرجی که هر دو از خانواده‌ای سینمایی هستند با حمایت این کمپانی توانستند در بالیوود خودی نشان دهند و هنوز که هنوز کسی در هند به کیفیت آن‌ها بازی نمی‌کند. همین شاهرخ خان هم که کسی را در سینمای هند نداشت با یاش راج فیلمز ره صد ساله را یک شبه پیمود. البته یاش راج فیلمز هم مثل تمامی کمپانی‌ها به فکر سود خویش بوده و هست اما حداقل با حمایت چهره‌های مستعد به سینمای هند نیز کمک کرده است. گاهی هم عامل ورود ستاره بی‌چون و چرایی مثل آنوشکا شارما شده که هیچ رابطه‌ای با سینمایی‌ها نداشته است. وقتی در سال 1995 فیلم «عاشق عروس را به خانه می‌برد» از این کمپانی با اقبالی غیر قابل پیش‌بینی در گیشه مواجه شد و برای همیشه شاهرخ خان و کاجول را به زوجی افسانه‌ای مبدل کرد؛ کسی فکر نمی‌کرد این آغاز تغییر مسیر بالیوود باشد. هرچند که شاهرخ خان و کاجول پیش از این نیز فیلم موفق «بازیگر» را در کنار هم بازی کرده بودند و در همان سال 1995 در فیلم دیگری نیز در کنار هم بودند اما «عاشق عروس را به خانه می‌برد» یک استثنای بی‌تکرار بود فیلمی که بیست سال در هند روی اکران ماند و در تمام این سال‌ها سالن‌هایش خالی نماند! کارن جوهر فرزند یاش جوهر که تهیه‌کننده خوشنامی بود در این فیلم نقشی کوتاه داشت و خیلی سریع تبدیل شد به دوستان صمیمی شاهرخ خان و کاجول و این دوستی به علاوه موفقیت چشمگیر این زوج دوست‌داشتنی، جوهر را بر آن داشت تا اولین فیلمش را با بازی آن‌ها کارگردانی کند. «داره یه اتفاقایی میفته» به دلیل داشتن مثلث عشقی و البته داستان تین‌اجیری‌اش گرچه به کیفیت فیلم قبلی این زوج نمی‌رسید اما حتی از آن محبوب‌تر شد. با موفقیت چشمگیر «داره یه اتفاقایی میفته» کارن جوهر دیگر به عنوان یک بیزینس جدی به تهیه‌کنندگی در سینما فکر می‌کرد و در کنار آن به کارگردانی هم می‌پرداخت. با ازدواج کاجول و محدودیت‌هایش در بازیگری جوهر دیگر نتوانست از طریق زوج همیشگی‌اش موفقیت‌هایش را تکرار کند اما او کسی نبود که بپذیرد از سود کلان این کار بگذرد برای همین جدی‌ترین کمپانی فیلمسازی در هند را تاسیس کرد. «دراما پروداکشن» برای راهی که آغاز کرده بود نیاز به زوج‌های تازه داشت؛ هرچند که او با تمام محدودیت‌هایی که کاجول برای بازیگری داشت توانست دو بار دیگر برای دو فیلم موفق «گاهی شادی گاهی غم» و «من خان هستم» شاهرخ خان و کاجول را مقابل یک‌دیگر قرار دهد و گیشه را فتح کند اما تا ابد که نمی‌شد با این دو موفقیت را تکرار کرد، برای همین او شروع کرد به بازیگر کردن فرزندان چهره‌های شناخته شده! دیگر تفاوتی نداشت که آن چهره استعدادی داشته باشد یا نه! باید وارد می‌شد و از طریق نامش به کمپانی پول تزریق می‌کرد. البته جوهر به محض این‌که می‌دید ستاره مورد نظرش آن طور که باید و شاید موفق نیست آن را کنار می‌گذاشت و به سراغ نفر تازه می‌رفت و این شد که بالیوود پر شد از بازیگرانی که به واسطه نسبت خویشاوندی با فردی مشهور مقابل دوربین می‌رفتند و گاه این‌قدر خالی از استعداد بودند که مردم به هیچ طریقی آن‌ها را نمی‌پذیرفتند. آبیشک باچان فرزند آمیتاب نمونه بارزی از کسانی است کارن جوهر صرف نظر از استعدادش او را روی کار آورد و همواره با شکست مواجه شد. این میان البته بودند کسانی به واسطه افکار سودجویانه کارن جوهر وارد بالیوود شدند اما به کمک استعدادشان توانستند خود را بالا بکشند اما باز هم کارن نگذاشت آن‌ها مسیر عادی خود را طی کنند. عالیا بات فرزند ماهش بات که پدر، عمو و خواهرش سالیان قبل در سینمای هند فعال بودند نمونه‌ای از کسانی است که جوهر او را به سینما آورد و او توانست با تکیه بر هوشش بر خلاف خانواده‌اش که خیلی زود مجبور به خانه‌نشینی شدند به یکی از ستارگان محبوب هند بدل شود. حالا که یکی از فامیل‌بازی‌ها به ثمر نشسته بود جوهر نمی‌توانست از سودی که می‌توانست از نسل تازه بالیوود ببرد صرف نظر کند به همین دلیل برای او به دنبال زوج مناسبی می‌گشت و فردی را برای او در نظر گرفت. حتی وقتی به دلایل فرامتنی آن زوج نتوانستند کنار هم بمانند جوهر ناامید نشد و پسر دیوید داوان را مقابل او گذاشت و تلاش کرد با بازسازی فیلم‌های سابق هندی به نوعی آن‌ها را شاهرخ خان و کاجول نسل تازه معرفی کند. هرچند که هم عالیا بات و هم وارون داوان در تلاش‌اند تا مسیر بازیگری خود را به صورت حرفه‌ای دنبال کنند و خودشان را از زیر سایه نام‌ها خارج کنند اما جوهر با بستن قراردادهای پیاپی، آن‌ها را زیر سایه خویش نگاه داشته و بعید به نظر می‌رسد تا زمانی که از سوددهی آنان مطمئن است، کنارشان بگذارد. حالا هم تمرکز جوهر بر روی دختر بزرگ زنده یاد سری دوی است. با این‌که غالبا ـ حتی مادرش ـ معتقد بودند او برای بازیگری مناسب نیست اما جوهر نمی‌خواهد سود حاصل از نام او را که ناخواسته به سری دوی گره می‌خورد و سویی هم کاپورها را خوشحال می‌کند؛ از دست بدهد.

جوهر علاوه بر وارد کردن بازیگران صرفا بر اساس منافع شخصی‌اش، دائما در حال بازسازی‌های فیلم‌هاست. البته از این حیث که در اکثر موارد به طور قانونی این بازسازی‌ها را انجام می‌دهد نسبت یاش راج فیلمزی که غالبا با انکار منبع اصلی برخی فیلم‌هایش را از روی آثار مطرح می‌سازد؛ پیش است اما سودخواهی جوهر، او را به جایی رسانده که دیگر به ندرت به سراغ فیلمنامه‌ای اورجینال می‌رود. فیلم‌های کمپانی او متمرکز شده است بر بازسازی فیلم‌های هالیوودی عامه‌پسند، فیلم‌های هندی مطرح در گذشته و یا فیلم‌های هندی که خارج از جریان بالیوود ساخته می‌شوند اما به شهرت می‌رسند، با تمرکز بر معرفی ستاره‌های تازه که بیشتر از توانایی‌شان نام والدین‌شان را یدک می‌کشند! همان‌طور که از حالا دورخیر کرده تا در صورت رضایت دادن شاهرخ خان، پسر او را که شباهت عجیبی به پدرش دارد مقابل دختر کوچک زنده یاد سری دوی بگذارد! ممکن است این دو مستعد بازیگری باشند و نگارنده سال‌ها بعد از درخشش‌شان بنویسد اما آن‌چه اکنون مهم است این است که پدرخوانده سینمای هند برای سودجویی‌اش نقشه می‌چیند، نه برای اعتلای سینما و خدا می‌داند در کوچه و خیابان‌های دهلی، بمبئی و حتی شهرهای دورِ کوچکِ مرزی مثل حیدرآباد چه استعدادهایی هرروز با رویای بازیگر شدن و نشان دادن استعدادشان در بالیوود به خواب می‌روند و تندیس زن سیاه‌پوش جشنواره فیلم‌فیر را تنها در خواب تصاحب می‌کنند در حالی که در واقعیت جانوی کاپور برای بازی ضعیف ش در «تپش» جایزه را می‌بَرَد تا مافیای هند از مرگ نا بهنگام، تلخ و مرموز سری دوی و البته اعتبار کاپورها جیبش را پر کند