کسری ولایی
ترکیب کمدی و وحشت یعنی سرگرمی خالص؛ وقتی که دو ژانر متکی به برانگیختن واکنشهای روانی کاملا متضاد کنار هم قرار میگیرند و تماشاگر بر رولر کوستری پر از فراز و فرودهای احساسی سوار میشود. اگر این بحث را قبول ندارید، باید بروید سراغ کوئنتین تارانتینو که در ستایش از «ابوت و کاستلو با فرانکنشتاین ملاقات میکنند» چنین توضیحاتی را ارائه داده. سادهترین فرمول در کمدی-ترسناکهای قدیمی این است که هیولا وارد میشود، ما میترسیم، قهرمانهای داستان میترسند، قهرمانها واکنشی نشان میدهند که گند میزند به منطق صحنه و ما میخندیم. این فرمول کمی قدیمی شده. در سالهای اخیر با موج تازهای از فیلمهای ترسناک-کمدی مواجه شدهایم که به سختی میشود در آنها میان دو ژانر خط جدایی کشید و بخش ترسناک و بامزهاش را جدا کرد. یعنی در لحظه نمیتوانید تصمیم بگیرید که میخواهید بخندید یا بترسید! بنا به تعاریف قدیمی نه ترسناک اند و نه کمدی سیاه یا گروتسک. در همین تابستان که بیشتر رسانهها تحت تاثیر موفقیت آثاری چون «دانکرک» و فصل هفتم «بازی تاج و تخت» بودند، دو اثر جمع و جور از همین جنس بیشترین بازده مالی را برای استودیوها و شبکههای تلویزیونی به همراه داشته اند.
سیاهان وحشتزده
4.5 میلیون دلار بودجه، سه هفته فیلمبرداری، 250 میلیون دلار فروش و رضایت 100 درصد تماشاگران و منتقدان؛ این دستاورد جردن پیل در اولین تجربه کارگردانیاش است. خیلیها «برو بیرون» پیل را فیلم ترسناک ضدنژادپرستی میدانند که میشود گذاشتش کنار آثار اسپایک لی، لی دانیلز و استیو مککویین. فیلمسازانی که با دوربین میخواهند تعهد خود به جامعه سیاهان را ادا کنند. ولی اگر مجموعه کمدی «کی و پیل» و دیگر کارهای جردن پیل را دیده باشید، میدانید که او متخصص دست انداختن همین دوستان متعهد به مبارزه علیه نژادپرستی و علاقهمند به شوخیهایی است که بیشتر از خنداندن، تماشاگر را معذب و مستاصل میکند! در «کی و پیل»، پیل معمولا آدمِ اعصاب خردکن ماجرا است و با مسائلی شوخی میکند که بیش از اندازه وابسته به تجربیات یا موقعیتهای حقارتآمیز فردی است و ترسی ندارد از این که بیننده را برای به نتیجه رساندن یک شوخی عجیب از خودش متنفر کند.
با این شناخت قبلی، «برو بیرون» هم کمدی سیاه و یکی دیگر از شوخیهای آزاردهنده به سبک پیل است که دست گذاشته روی ترس فراگیر و در عین حال مخفی و شرمآور سیاهپوستان در جوامعی با اکثریت سفیدپوست. فیلم چیزی جز یک موقعیت بیش از حد جفنگ و مسخره نیست، اما داستان به قدری دقیق و ظریف جلو میرود که در پرده پایانی چارهای جز ترسیدن باقی نمیماند؛ وقتی که بعد از کلی مصائب و اتفاقات باورنکردنی، شخصیت اصلی داستان با آژیر و نور چراغهای ماشین پلیس مواجه میشود. آن وقت است که برای چند ثانیه هم که شده مفهومی به نام ترس اجتماعی از اقلیت نژادی بودن را درک میکنید.
مسافران بُهتزده
نمونه بعدی از موج جدید آثار ترسناک، سریالی است که اخیرا برادران دوپلاس برای شبکه اچبیاو ساختهاند. «اتاق 104» درباره یک اتاق معمولی در هتلی است که هر بار در آن اتفاقات عجیب و غریبی میافتد. منظور از عجیب و غریب هم اصلا پدیدههای ماوراءالطبیعه مانند جابجایی اشیا و چکه کردن خون از سقف نیست. هر قسمت شخصیتها و داستان مستقل خودش را دارد و کل قضیه هم در بیست دقیقه اتفاق میافتد. جنس قصههای سریال شبیه به خالیبندیهای روزمره است، وقتی که اتفاقات پیشپا افتاده از فیلتر ذهنی ما عبور میکنند و آنقدر در خیالات و اغراقهای ذهنی خیس میخورند که تبدیل میشوند به اتفاقی غیرمعمول و باورنکردنی. در «اتاق 104» همان اتفاقات بدون هرگونه اغراق به واقعیترین شکل ممکن رخ میدهد و همه چیز تا مرز جنون پیش میرود. مثلا تا حالا تصور کردهاید که نگهداری از یک بچه بیشفعال تا چه حد میتواند ترسناک باشد؟!
برادران دوپلاس، سازندگان سریال، به دلیل تبحر بالا در ارزانسازی شهرهی استودیوها و شبکههای تلویزیونی هستند. داستانگویی با حداقل مصالح، یک اتاق و نهایتا سه تا آدم، چندان دستاورد شگرفی نیست. هنر اصلی در تبدیل همین موقعیت ساده به چیزی غیرمعمول است. آمار بینندگان این سریال ارزان در شبکه اچبیاو هنوز به نیم میلیون نفر نرسیده و منتقدها هم تکلیفشان را با محصول جدید دوپلاسها روشن نکردهاند. ولی سریال در همین هفتههای اول برای فصل دوم تمدید شده. کافی است بعد از پخش هر اپیزود در اینترنت چرخی بزنید و ببینید طرفداران چهقدر تحلیل و تئوری از سریال بیرون کشیدهاند تا فقط به یک پاسخ مشخص برسند: این چیزی که الان ما دیدیم معنیاش چه بود؟!
هنر بدبینی
موفقیت همین دو اثر نشان میدهد موج جدیدی در حال شکلگیری است که چندان با تعاریف قبلی درباره ژانر وحشت یا کمدی سیاه سازگار سازگاری ندارد. موفقترین آثار ژانر وحشت حتی در کلاسیکترین شکل ممکن هم نگاهی استهزاآمیز به جهان داستانی خود دارند و اتفاقا همین عامل ماندگاری آنها است. پدیدهای که به موج جدید از فیلمهای ترسناک جان میبخشد به تعریف فلسفی از مفهوم بدبینی نزدیک میشود. فیلمهای ترسناک جدید، به جای یافتن عامل بیرونی برای ترساندن تماشاگر، به سراغ ترسهای درونی و روزمره میگردند و به آنها پر و بال میدهند. فرمول جدید نشان میدهد که برای ترساندن تماشاگر به جای استفاده از خون، اره برقی، شیاطین مزاحم و دختر بلوند، بهتر است که شوپنهاوری به جهان نگاه کنیم و از بیان ترسهای خجالتبار درونی وحشت نداشته باشیم! فعلا که این فرمول ارزان و تضمین شدهای برای ورود به صنعت نمایش است.