مرسده مقیمی
دنیای تصویر آنلاین ـ بر خلاف ما، ترکیه که مولانا را متعلق به خودش میداند سالهاست که برای ساختن زندگی او مصمم است و برای آن سالها پیش با ایران وارد مذاکره شد؛ مذاکراتی که در همان حد ماند و عملی نشد. پس از گذشت مدتی دیوید فرانزونی یکی از نویسندگان «گلادیاتور» مولانا را با شکسپیر مقایسه کرد و گفت که دوست دارد فیلمی درباره زندگی او بسازد، باز هم کسی چندان اهمیتی به خبر نداد! وقتی توجه همه به خبر ساخت زندگی مولانا در هالیوود جلب شد که نام لئوناردو دیکاپریو به عنوان بازیگر آن آورده شد. خبری که حداقل در ایران مثل بمب ترکید و یک باره همه یادشان افتاد که چه نشستهاید که میخواهند مولانا را مصادره کنند و عدهای هم نگران شدند که مبادا ارتباط میان مولانا و شمس در نسخه هالیوودی مخدوش نشان داده شود و دو عارف بزرگ ایرانی که مراد و مرید بودند و در طلب رسیدن به خدا را آلوده کنند! اکثریت اما از این ناراحت بودند که چرا باید زندگی دو عارف و شاعر ایرانی برای همه جهان مهم باشد اِلا ما؟! این پروژه اما عملی نشد و دیکاپریو پس از دو دهه انتظار منتقدان و هوادراناش برای فیلم «از گور بازگشته» مجسمه طلایی اسکار را از آن خود کرد و آنقدر سختگیر شد که حتی زمزمهها و شایعات ساخت «تلقین 2» هم برای همیشه خاموش شد چه برسد به پروژه زندگی مولانا. بعدتر هم دیکاپریو پس از مدتی دوری درگیر فیلم پرماجرای تارانتینو شد تا به نظر برسد مولانای هالیوودی هم در حد چند خبر اینترنتی بی سرانجام بیشتر نبوده است.
ایران اما تصمیم گرفت که سریالی با محوریت این شاعر بزرگ بسازد. سریالی در چند فصل که از کودکی مولانا آغاز میشد و تمام زندگی پرماجرای او را در بر میگرفت. سریالی که قرار بود مثل «مختارنامه» سریالی فاخر باشد. کارگردانی کار هم به شهرام اسدی سپرده شد که «روز واقعه» را در کارنامه داشت و نوید این را میداد که ایران پس مدتها سهلانگاری به سراغ پروژهای در خور نام مولانا رفته است. اسدی اما خیلی زود از پروژه جدا شد و جایگزین او یعنی آرش معیریان کارشناسان را مطمئن کرد که سرنوشت این پروژه برای همیشه مختومه خواهد شد. بعید به نظر میرسید کارگردان «شارلاتان»، «چپ دست» و «شیر و عسل» بتواند سکاندار چنین کشتی عظیمی باشد. با این وجود اما فصل اول این سریال که داستان کودکی مولانا بود با نام «جلالالدین» روی آنتن رفت و با وجود بازیگران حرفهای چنان ناموفق عمل کرد که ساختن فصول بعدی به آیندهای نامعلوم که همه میدانستند به معنای «هیچ وقت» خواهد بود، موکول شد!
ترکها بر خلاف ما اما دست بردار نبودند. دوباره با ایران وارد مذاکره شدند، مذاکراتی که البته ما از آن بیخبر بودیم و وقتی از آن مطلع شدیم که به یک باره حسن فتحی که مشغول پیش تولید سریال بعدیاش برای شبکه نمایش خانگی به نام «جیران» بود؛ اعلام کرد که پیش از آن در ترکیه «مست عشق» را خواهد ساخت. فیلمی که به زندگی مولانا و ارتباطش با شمس تبریزی میپرداخت و محصول مشترک ایران و ترکیه بود. خبری که انگار باز هم چندان جدی گرفته نشد و مشابه موارد قبلی میرفت که در حد یک خبر بماند اما این بار هم نام یک بازیگر خبر را داغ کرد. شهاب حسینی در نقش شمس تبریزی. کسی که معتبرترین جایزه بینالمللی بازیگری را در دست داشت بنا بود یکی از نفرات اصلی فیلم تازه فتحی را بازی کند. کسی که با تمام حاشیههای بیپایان و ناتمام «شهرزاد» از محبوبیتاش نزد مردم کم نشده بود. بدمنی که شاید ابتدا فتحی بنا نداشت مردم او را حتی از قهرمان قصهاش بیشتر دوست بدارند! اما قباد با کاریزمای شخصی شهاب حسینی و بازی درجه یکاش خیلی سریع مسیر قصیه را تغییر داد تا همه به جای فرهاد شیفته او باشند.
خاطره خوش قباد در کنار خاطرهای که از او با حسن فتحی در «مدار صفر درجه» در ذهن مخاطب حک شده بود؛ این همکاری سوم را فارغ از تمام حاشیههای پیرامون فتحی به یک خبر شیرین مبدل کرد. به ویژه که حسینی پس از آن جایزه بزرگ جهانی هنوز هیچ کاری نکرده تا بتواند مجددا توجهها را به سمت خود جلب کند و دو فیلم سینمایی «نبات» و «هزارتو» هم برای کسی که جایزه کن را در خانه دارد دستاوردی محسوب نمیشود. گفتگوی فرهاد توحیدی نویسنده فیلمنامه «مست عشق» اما خیلی زود جنجال آفرید. به گفته توحیدی شهاب حسینی تنها بازیگر ایرانی کار بود و مابقی بازیگران ترک بودند.
خیلی سریع سر و صداها بلند شد که «چقدر جالب که ترکیه میخواهد مولانا را مصادره کند و کارگردان و نویسنده ایرانی هم کمکاش میکنند» واکنش توحیدی اما به این حرفها نه تنها انکار گفتههای پیشیناش نبود که تاکید کرد به عنوان نویسنده میگوید که قطعا هویت مولانا ایرانی است و مصادرهای در کار نخواهد بود اما به هر حال ترکها دارند؛ هزینه میکنند و ما باید با آنان تعامل داشته باشیم. حرفهای توحیدی نه تنها نتوانست صحبتهای قبلیاش را اصلاح کند که آتش خشمها را شعلهورتر کرد. این میان در حالی که تمام اظهار نظرها پیرامون گفتههای توحیدی شکل گرفت. فتحی آن را به حاشیههای سریال پیشیناش مرتبط دانست و گفت میدانستم ساختن این پروژه پردردسر خواهد بود اما این کار را خواهم کرد و بعد هم در پستی اینستاگرامی از مردم خواست به شایعات بیتوجه باشند و بازیگر مولانا ایرانی خواهد بود. پس از آن در زمان کوتاهی نام پارسا پیروزفر به عنوان بازیگر نقش مولانا عنوان شد و البته مشخص نشد که کدام شایعه؟ و چرا توحیدی باید برای کار خودش شایعه درست کند! به هر حال فشار افکار عمومی سبب شد تا تیم تولید «مست عشق» با حربه تکراری انگ زدن به رسانهها، قائله را ختم کنند.
ترکیب پیروزفر و حسینی در چنین قصهای آنقدر جذاب بود که تلخیهای حواشی اخیر را بشوید و ببرد. عجیبترین اتفاق اما به فاصلهای کوتاه رخ داد؛ وقتی که عدهای از طلاب به آیتالله مکارم شیرازی نامه نوشتند که با توجه به این که مولانا به فرقه ضاله صوفیه علاقهمند بوده نشان دادن زندگی ایشان تبلیغی برای آن است و پاسخ آیتالله این بود که بله این فرقه ضاله حرام است و ساختن فیلم و سریال درباره آن جایز نیست. پس از آن آیتالله نوری همدانی نیز این حرف را تایید کرد و گرچه به نظر میرسید فیلم تازه فتحی ساخته نشده، در محاق توقیف رفته است اما فتحی در ترکیه مشغول انتخاب سایر بازیگران ایرانی و ترک فیلم است و روند کار ادامه دارد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفت: پیش از این درباره مولانا آثار بسیاری تولید شده و از رسانه ملی نیز پخش شده است اما در مورد این فیلم خاص در کشور ترکیه در حال انجام است و هنوز چیزی به ارشاد برای پیگیری مجوزها ارائه نشده است.
حال مشخص نیست با توجه به اینکه این فیلم محصول مشترک ایران و ترکیه است آیا به علت سرمایهگذاری ترکها کاملا در ترکیه پیگیری خواهد شد یا تیم ایرانی فیلم مراحل اداری ساختن آن را در ایران نیز سپری خواهند کرد. البته پیشتر هم فیلمی نظیر «گذشته» را داشتیم که با سرمایهگذاری طرف فرانسوی با اینکه کارگردان، فیلمنامهنویس، عوامل و بازیگر ایرانی داشت، مراحل ساختش را به طور کامل در فرانسه سپری کرد و در ایران به عنوان یک فیلم خارجی به نمایش در آمده است. در ادامه باید دید آیا فتحی هم قصد دارد با وجود حاشیههایی که برای فیلم پیش آمد و فتوای دو تن از مراجع تقلید قید اکران در ایران را بزند و فیلمش را صرفا در بازار جهانی عرضه کند یا منتظر گذشت زمان است تا با مراجع مذاکره کند.
هرچند مشخص نیست که به فرض صحت تعلق خاطر مولانا به تصوف چه ایرادی دارد زندگی یک شاعر شهیر ایرانی که نمیتوان منکر عظمتش در ادبیات پارسی شد و در ایران بزرگداشتاش پاس داشته میشود؛ خوانندگان بنام و مورد تایید جمهوری اسلامی روی اشعار او تصنیفهای فراوان ساختهاند؛ نمایش داده شود؟ مگر مولانا معصوم است که در طول زندگیاش هیچ خطایی نداشته باشد؟! سالهاست در کتب درسی همین کشور از آنها حرف زده میشود و از عظمتشان یاد میشود و اشعارشان دهان به دهان میگردد. حالا این سختگیریها عایدیاش چیست؟ تقدیم دو دستی مولانا به کشوری که میخواهد او را روی هوا بزند؟! به نظر میرسد فتحی دارد کارش را در کشور ترکیه انجام میدهد و این بار بالاخره قصه شمس و مولانا بر پرده نقرهای نقش میبنند؛ حالا این تصمیم ماست که برای یکی از بزرگترین مفاخرمان فرش قرمز پهن کنیم و با سینه ستبر و سرِ بالا بگوییم: «جان من است او هی مزنیدش/ آن من است او هی مبریدش» یا بایستیم با چوب بالای سرش و آنقدر بزنیمش و فریاد زنیم ببریدش که به خودمان بیاییم و ببینیم جلالالدین ما را صدا میزنند رومی!