کسری ولایی
تصور کنید که زمین دارد نابود میشود. اوضاع به قدری خراب است که چارهای باقی نمانده جز متحد شدن تمام آدمهای کلهگندهای که میشناسید: ایلان ماسک، ولادیمیر پوتین، پاپ فرانسیس، جی.کی رولینگ، مارک زاکربرگ، لیونل مسی، بیانسه و… این فرمول در دنیای مارول با اونجرها (انتقامجویان) پیادهسازی میشود. ماجرا این بار عظیمتر از همیشه است؛ حماسهای از منهتن تا سیارههای ناشناخته در کهکشانهای دور با حضور سی و چند تن!
لازم است که بدانید «انتقامجویان: نبرد بینهایت» پر است از شخصیتهای ریز و درشت، صحنههای اکشن، سیجیآی، شوخیهای کلامی و هرچیز دیگری که میتواند شما را از بلاکباسترها فراری دهد. اگر با فازهای قبلی فیلمهای مارول آشنا نیستید، هجده تا فیلم ابرقهرمانی این استودیو را ندیدهاید و یادتان هم نمانده، حالا سریالها، انیمیشنها، بازیها و کامیکها پیشکش، واقعا بهتر است دو ساعت و نیم برای تماشای این یکی وقت نگذارید چون هر چیزی که در فیلم برایش زحمت کشیده شده به چشمتان بیخود و بیجهت میآید. اگر جزو این دسته نیستید، پس فیلم را تا الان دیدهاید یا حتما تماشایش میکنید.
تانوس دنبال شش سنگ ابدیت است تا با کنار هم قرار دادن آنها به غایت قدرت موجود در هستی دست پیدا کند و به کمک آن نیمی از موجودات عالم را حذف و زندگی را برای بازماندگان شیرین و معتدل سازد. نقشهای سخت و پیچیده که از دید خودش منطقیترین راه برای برقرای نظم و تعادل در جهان است. ابرقهرمانهای مارول هم، هرکس در هرجایی که هست و به سهم خودش، میخواهند جلوی نقشه را بگیرند. این خلاصهی داستان است، داستانی که نیمهی دوم آن در قسمت بعدی «انتقامجویان» روایت میشود و برای همین با پایانی موثر و تکاندهنده از جنس «جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه میزند» مواجه خواهید شد.
کاری که برادران روسو کردهاند، و البته کریستوفر مارکوس و استیون مکفیلی فیلمنامهنویس، در دنیای سینما دست کمی از معجزه ندارد؛ روایت داستان با چند ده شخصیت اصلی، ایجاد فرصت برای حضور کافی و موثر هرکدام و حفظ تعادل و ریتم. معلوم است که میتوانید حسابی از فیلم عیب و ایراد بگیرد ولی کافی است سناریوی شکست «لیگ عدالت» را بگذارید کنار «انتقامجویان» جدید تا موفقیت آن بیشتر به چشم بیاید. جالب این که جاهطلبانهترین فیلم مارول محصول کسانی است که در کارهای قبلی خود برای این جهان سینمایی، در مقایسه با جیمز گان، تایکا وایتیتی، رایان کوگلر و حتی جاس ویدن، بیشتر به کارمندها شبیه اند. خط داستانی درخشان «جنگ داخلی» را هم که به طرز ناامیدکنندهای در فیلم خودشان به دعوای بچههای کوچه پشتی تقلیل داده بودند. حالا تجربه «انتقامجویان: نبرد بینهایت» نشان میدهد که ظاهرا برای پروژههای دیوانهوار به میزان قابل توجهی از منطق و اعتدال نیاز داریم. فرمول طلاییشان هم برعکس کردن صحنه و پیش بردن قصه با شرور و رویارویی با قهرمانها بهعنوان شخصیتهای جنبی بر سر راه است. سفر قهرمان این بار از قطب شر آغاز میشود.
فراتر از دستاوردهای فنی و تعریف استانداردهای جدید برای سرگرمیسازی، «انتقامجویان: نبرد بینهایت» مهر محکمی است برای تثبیت اسطورهشناسیِ یکه و جهان خیالی مارول در هزارهی نو. انقلابی که استن لی، جک کربی و دیگران در دههی شصت میلادی به راه انداختند و مسیری که در نوجوانانهترین بخش فرهنگ عامه باز کردند، امروز در ابعادی وسیعتر تجسم یافته است. اگر تمدن بشری چند دهه یا چند قرن دیگر ادامه داشته باشد، بعید نیست شاهد ظهور نسلهایی باشیم که قطبنمای اخلاقیشان بر اساس ماجراجوییهای اسطورهای آيرنمن، اسپایدرمن و هالک به نوسان در بیاید. قصه و شخصیتهایی که از کاغذهای کاهی مجلات مصور رسیدهاند به سالنهای سینما و دور نیستند از تبدیل شدن به کهنالگوهای مدرن.
نبردها و آتشبازیها به کنار، تم اصلی و پررنگ فیلم قربانی شدن و قربانی کردن است. ذهنیتی که منحصر به ادیان ابراهیمی نیست و یکی از روشهای بشری در برخورد با جهانی فراتر از کنترل و ارادهی خودش بوده و هست. آیا «قربانی» بهایی است که ما برای به دست آوردن خواستههای خود به کائنات میپردازیم یا از دست دادن آنچه که به آن عشق میورزیم تنها راه بقا در جهانی است که به تعادل نیاز دارد؟ انگار تنها راه پیشروی و دستیابی به قدرت، رها شدن از بند هر آن چیزی است که آدم را وابسته میکند. تونی استارک که ترسِ از دست دادن آدمها دیوانهاش کرده مقابل تانوس که برای برقراری خیر و کمال در هستی، جرئت رفتن به قربانگاه را دارد؛ شروری که به شر باور ندارد و اتفاقا راه نجات را پذیرش قساوت لازم برای برقراری تعادل و مهر ورزیدن میداند! ماجرا دربارهی تقابل انسانهای فانی با ابرانسان است و این بار ابرانسان قصه کسی نیست که قدرت بیشتری دارد؛ برتری را در رهایی از هر گونه تعلق پیدا کرده. ماجرا هنوز به سرانجام نرسیده و باید منتظر فیلم بعدی باشید.
بعضی وقتها رفتن به سراغ پدیدهها فقط به صرف موجودیت و جایگاهشان نیست، میخواهیم بفهمیم که در دنیا چه خبر است و داریم به کجا میرویم. اگر جزو مسافران قطار اونجرز نیستید و نتوانستهاید که با فیلم همراه شوید، این میتواند یک زنگ خطر باشد. دنیایی که پیشرویمان است احتمالا بیشتر به تجربهی «انتقامجویان: نبرد بینهایت» شبیه میشود تا آنچه که قبلا دیدهاید.
هفت صبح