دنیا میرکتولی
دنیای تصویر آنلاین- در نسخۀ دوبلۀ «دکتر ژیواگو»ی دیوید لین، آنجا که یِوگراف ژیواگو (راوی فیلم) در وصف قهرمان قصه میگوید: «دیوارههای قلباش مثل کاغذ نازک بود»، تارهای احساسیِ روح هر مخاطبی به ارتعاش درمیآید. آهنگ و نحوۀ بیان این جمله و تأکیدش بر تکتک کلمات تا سالها در گوش هر کسی که فیلم را دیده باشد، میپیچد. گویندۀ نقش یوگراف/راوی، داستان تلخ و پرفراز و نشیبِ بوریس پاسترناک را طی مدت دویست دقیقه به قدری زیبا و تأثیرگذار روایت کرده که در دقایق پایانی فیلم، آن تأثیر ویرانگر و وصفناشدنی را بر مخاطب میگذارد. تماشاگر ایرانی از ورای آن صدای رسا و بیان پرطنین میتواند درد و رنج تاریخ را درک و حس و لمس کند.
ابوالحسن تهامی(نژاد) متعلق به دورهای موسوم به عصر طلایی دوبلۀ ایران است. سالهای دوبلههای تمیز و اصیل و فاخر و ماندگار. گویندگان آن عصرِ طلایی ثابت کردند دوبله مقولهایست به جدیت و اهمیت بازیگری. نسلی که صدایش در متنِ تمام تصاویرِ تلخ و شیرین و سرد و گرم زندگیهایمان میآید. صداهایی که با آن پناه بردیم به قصهها، بزرگ شدیم، پرواز کردیم، اوج گرفتیم، عاشق شدیم، خندیدیم و گریستیم. هنر دوبله برای ما عشاق سینما، لطف و معنی و لذت دیگری دارد و اصلا نمیتوان کتمان کرد که ما با تماشای نسخههای دوبلۀ آثار کلاسیک بود که شیفته و مفتون سینما شدیم.
همین روزها زادروز ابوالحسن تهامی بود و ذهنم سرشار از خاطرات زیبا و روحبخش صدای اوست. صدایی گرم، شیک، جذاب، موقر و جادویی که روی چهرۀ مردان شریف و متین و جنتلمن خوب مینشست. این صدا ماندگارترین شخصیتها و فیلمها را در ذهنم تداعی میکند. از کاپیتان فون تراپ در «آوای موسیقی» و هنری هیگینزِ «بانوی زیبای من» و آقای بنکسِ «مری پاپینز» تا پیتر جاشوآی «معما» و یوگراف ژیواگوی «دکتر ژیواگو» و آقای تاکور در «شعله». صدای مردانۀ خاصِ تهامی و لحن مؤثر و پرمعنیاش، با ترکیب و حالاتِ صورت بازیگرانِ این نقشها بسیار هماهنگ است و تصور هر صدای دیگری را به جای آنها غیرممکن میکند. این صدا با فضای فیلمهای نامبرده نیز تناسب دارد و به آن روح و جان تازهای میدمد. انتخاب تهامی حتی برای نقش جری لنگفورد در «سلطان کمدی» (متفاوتترین نقش جری لوئیس) بسیار بجا و مناسب است و صدای قابل انعطاف وی، هم با چهره و هم با شخصیت لوئیس هماهنگی دارد. کلام تهامی به قدری اصیل و گیراست که وقتی روی چهرۀ بازیگران مینشیند، راز و رموز نهفتۀ نقش را به چنگ میآورد و آن را کاملا از آنِ خود میکند. فکر کنید مثلا کریستوفر پلامر بخواهد به تماشای نسخۀ دوبله فارسی «آوای موسیقی» بنشیند. او احتمالا از تناسبِ عجیبِ لحن و حس و بیانِ تهامی با چهره و کردار و گفتارِ کاپیتان فون تراپ حیرتزده خواهد شد! وقار و ابهت دلنشینِ صدای تهامی به این شخصیت جذاب و دوستداشتنی لطف بیشتری میبخشد. و یا وقتی تهامی با آن لحن فاخرانه و ادیبانهاش به جای هِنری هیگینز -استاد آواشناسیِ فیلم موزیکال «بانوی زیبای من»- حرف میزند، احساس و محتوای اثر را به زیباترین شکل به مخاطب منتقل میکند. تماشاگر ایرانی اگر صدای واقعیِ رکس هریسون را -که یکی از بزرگترین بازیگران سینما و تئاتر انگلستان است- بشنود، به درک و نگرش والای تهامی و هنر بینظیرش در انتقال محتوای ادبی و انسانی و احساسی فیلم پی میبرد. تهامی به دلیل کیفیت و گرمای صدای خود و درک درست و عمیق شخصیتها، نقشهایی را که به او محول میشد از نو میآفرید. او کاراکترها را به گونهای جاودانه میکرد که تا ابد در خاطر همگان بماند. مثلا چگونه میتوان پلیس شریف و وظیفهشناس فیلم «شعله» را بدون صدای باصلابت و پرهیبتِ تهامی در ذهن آورد؟
اکنون با اولین نگاه به کارنامۀ ابوالحسن تهامی میتوان دریافت که این هنرمند چه وسواسی در انتخاب نقشهایش داشته است. هنوز شنیدن صدای او برای من مثل دَمی از هوای تازهست. حتی وقتی صدایش را در آنونسهای کوتاه فیلمها میشنوم (ایشان یکی از گویندگان حرفهای آنونس هستند که برای نخستین بار آنونسگویی را به صورت هنری و حرفهای انجام دادند) دلم گرم و روحم تازه میشود. صدایی که همچون قلب زنده است و مثل نفس، گرم. و قادر است من را از این دنیا جدا کند و به مأوایی تسلیبخش ببرد.
ابوالحسن تهامی علاوه بر اشتغال به دوبله و مدیریت دوبلاژ، مترجم دانا و کاربلدی نیز هست و «آیین زرتشت: کهن روزگار و قدرت ماندگارش» (مری بویس)، «زندگی کوروش» (گزنفون)، آثار گرانقدر شکسپیر نظیر «هملت»، «رومئو و ژولیت»، «جولیوس قیصر»، «تاجر ونیزی» و «هنری پنجم»، و همچنین «تصویر دوریان گری» و «ماهیگیر و روحش» (آثاری از اسکار وایلد) را به فارسی برگردان کرده است. این هنرمند در زندگی واقعی هم انسان شریف و فروتنیست و میتواند الگویی مثالزدنی باشد برای چگونه هنرمند بودن. در دیدار خاطرهانگیزی که امسال با ایشان در نمایشگاه بینالمللی کتاب داشتم، این شرافت و فروتنیِ کمیاب را در نحوۀ برخورد و گفتار و رفتارش دیدم. یکی از سرمایههای گرانبهای ما که تاریخ هنر این سرزمین میتواند بخاطر داشتناش به خود ببالد.