ترجمه:ارغوان اشتری
بازیگر برجستههی سینما و تئاتر انگلستان است. پدرش نیز هنرپیشه بوده است. ونسا بخاطر بازی در نقش زنان محکم و با اعتماد به نفس معروف است. رد گریو 80 ساله نخستین بار در سال 1966 به کن آمد و جایزه بهترین بازیگر جشنواره را برای «مورگن بیمار مناسبی برای مداوا» گرفت. 51 سال بعد، او امسال با نخستین تجربه کارگردانی خود، «دریای تاثر» به کن بازگشته است. مستندی شخصی با موضوع بحران پناهجویان.
پسر ونسا ردگریو، کارلو نرو(از همسرش فرانکو نرو) تهیه کننده مستند است. «دریای تاثر» در بخش نمایش ویژه روز نخست جشنواره به نمایش در آمد.
آیا مدتی بود که به فکر کارگردانی افتاده بودید؟
خیر به هیچ وجه. مسلما نه. مساله، موضوع بحران پناهنجویان بود.
چرا داستان پناهنجویان برای شما آنقدر اهمیت دارد، آیا این اهمیت از زمان جوانی شما شروع شده؟
مسلما از کودکی ام در دوران جنگ جهانی دوم شروع شد. من نیز مانند بسیاری از کودکان بی خانمان بودم در آن روزگار به ما بیخانمان می گفتند. درمورد پناهجویان قوانین حقوق بشر وجود نداشت. به اعتقادِ من، وقتی از پدر و مادرت جدایت میکنند هیچگاه فراموش نخواهی کرد. ما با یک خویشاوند زندگی میکردیم و از این لحاظ خوش شانس بودیم.
صدها بچه در لندن وجود داشتند که فرار کرده بودند و با خویشاوندان زندگی نمیکردند. یک داستانی که هرگز فراموش نخواهم کرد در کودکی زمانی که چهار ساله بودم، شنیدم. پرستارم برایمان از روزنامه خواند. داستان وحشتناکی درباره دو کودک بود که کشاورزی آنها را گرسنگی داده و کتکشان زده بود. یکی از آنها جانش را از دست داد. چون آنها از مزرعه کشاورز به دلیل گرسنگی شلغم دزدیده بودند. الان که به موضوع فکر میکنم تنم میلرزد. اکنون هم چنین ظلمی به پناهجویان روا میدارند. این اتفاقی است که میافتد.
تجربه دیدن اردوگاه پناهجویان چگونه بود؟
-دیدنش وحشتناک بود. نباید با پناهجویان چنین برخوردی شود. اما میشود. من در کوزو بودم. در فلسطین بودم در جایی که پناهجویان زندگی میکنند. در هوای یخ زدهی بودم که مردم با کمک برنامههای سازمان ملل میتواند زنده بمانند. همه اینها باعث میشود که شما عزمت را بیشتر جزم کنی و به پناهجویان کمکی که می دانی از دستت برمیآید برسانید، کمکی که باید به آنها بشود.
چطور تصمیم گرفتید چنین داستان جهان شمولی را به روشی شخصی روایت کنید؟
-آن لحظه خاص را نمیتوانم به یاد بیاورم. باید از کارلو (نرو) خیلی متشکر باشم که به این شکل روایت کرد. خیلی غریزی بود.
دوست دارید برداشت تماشاگر شما از این مستند چه باشد؟
نخست مایلم فیلم به درون آنها نفوذ کند. چون تاریخ همه آنهاست، تاریخی که نمیدانند. بسیاری از مردم با تاریخ آشنایی ندارند یا فراموش کرده اند. همه ما احتیاج داریم مدام برای مان تکرار بشود. در عین حال امیدوارم فیلم مردم را به این نتیجه برساند که می توانند کاری برای پناه جوها انجام بدهند.به این حس برسند که”من نمی توانم زندگی کنم و دست روی دست بگذارم» امیدوارم چنین اتفاقی بیافتد.شبکه های خبری پر از اخبار و نظرات سریع است .مردم با انواع و اقسام مشکلات (خبرها) بمباران می شوند. بنابراین سخت است که فکر کنم آنها چه اقدامی می توانند انحام بدهند.
آیا زمان تحقیقات نکته جدیدی یاد گرفتی یا این تمام چیزهایی است که از تاریخ می دانستی؟
-من این تاریخ را خوب میشناسم. مدتهاست به آن دلبستگی دارم. همیشه مطالعه میکنم و کتابهای در این باره را میخرم.
شما پیشینه دیرینهای با جشنواره کن دارید. از نمایش فیلم خود در کن هیجان زده هستید؟
-نخستین جایزهای که گرفتم از کن برای مورگان بود. بنابراین رابطه ویژهای با کن دارم. سال گذشته برای نمایش «پایان هاوارد» در بخش کلاسیک به کن آمدم. با احترام به جشنوارههای دیگری مانند تورنتو یا لندن؛ کن جایگاه بسیار ویژهای دارد. خیلی خوشحالم که اینجا هستیم.
آیا فکر میکنید دوباره پشت دوربین بروید؟
نه، حتی یک لحظه! من هشتاد سالهام و دو سال پیش یک سکته قلبی داشتم. فکر نمیکنم وقت چندانی برایم مانده باشد. میخواهم وقتی را که دارم صرف تبلیغ این فیلم کنم. ما باید درمورد فیلمهایی که در مدارس نمایش میدهیم برنامهریزی کنیم. فکر میکنم جوانترها باید فیلم را ببینند.