بایگانی‌ها

روایتی تلخ از یک قصه آشنا

روایتی تلخ از یک قصه آشنا
روایتی تلخ از یک قصه آشنا

 

محمد جلیلوند

دنیای تصویر آنلاین-یکی از موضوع های مهم اجتماعی که در سال‌های اخیر به بحث روز کشورهای مختلف تبدیل شده و متاسفانه نه تنها ریشه کن نشده بلکه افزایش هم پیدا کرده،خشونت ها و آزار و اذیت کودکان است.موضوعی که از کشورهای پیشرفته و صنعتی تا ضعیف ترین کشورهای جهان را درگیر خود کرده و سالیانه هزینه های زیادی صرف آن می شود.سینما هم به عنوان هنر هفتم و تاثیرگذارترین هنر تصویری،وظیفه مهمی در قبال این موضوع داشته و می تواند با تولید فیلم هایی تاثیرگذار در این باب به کاهش این قبیل خشونت ها کمک کند.کاری که بسیاری از سینماگران جهان انجام داده و بعضا آثار درخشانی را خلق کرده اند که مورد توجه مخاطبان نیز قرار گرفته است.این دسته از آثار که از آن تحت عنوان درام روان شناسانه یاد می شود،تمرکز خود را روی قهرمان خود و مساله درونی و روانی اش گذاشته و داستان را براساس آن پیش می برند.در سینمای ایران نیز به ندرت شاهد چنین تلاش هایی بوده ایم که چندان موفق نبوده اند.بخشی از این اتفاق به ناتوانی جریان فیلمنامه نویسی سینمای ایران در شکل گیری درام هایی از این جنس و بخش دیگر به محافظه کاری همیشگی سینمای ایران بازمی گردد.فیلم سینمایی«اتاق تاریک»ساخته روح الله حجازی یکی از آنها است که در چند جشنواره جهانی درجه ب نیز موفق به کسب جوایزی شده و این روزها بر پرده سینماهای کشور قرار دارد.

حجازی که به سبک بسیاری از کارگردان های وطنی فیلمنامه «اتاق تاریک»را خود نوشته،در پرده نخست فیلمنامه به خوبی زوج نه چندان متجانسی را به تصویر کشیده که پس از چند سال زندگی مشترک و در حالی که به نظر می رسد به نقطه ای امن رسیده اند،وارد یک بحران می شوند.از یک سو فاصله سنی زن(هاله)از شوهرش(فرهاد)و از طرف دیگر حضور دختر جوان به نام پگاه هم در همسایگی شان،تنش های میان این زوج را تشدید می کند.اعتراف امیر خردسال به اینکه کسی جز پدر و مادر بدن برهنه اش را دیده،نقطه عطف پرده نخست فیلمنامه را رقم زده که تاثیرگذار از کار درآمده و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به فرجام کار قرار می دهد

.در پرده میانی بیشتر با شخصیت های اصلی کار و ترس هایشان آشنا می شویم که فضای کار را به سمت یک درام روانکاوانه پیش می برد.برای مثال هم می توان به ترس فرهاد از ارتفاع اشاره کرد و همینطور فوران عصبانیت او هنگامی که پسرش در حمام حرف خود را به زبان می آورد که ریشه در حادثه ای تلخ در کودکی اش دارد.حجازی زمینه چینی خوبی برای شناخت بیشتر مخاطب از فرهاد و لایه های درونی اش انجام داده که به شکل مناسبی در بافت فیلمنامه قرار گرفته و مخاطب را نسبت به او کنجکاو می کند.در طرف دیگر با هاله به عنوان زنی در آستانه میانسالی مواجه ایم که مترجم زبان فرانسه است اما رفتاری تند و عصبی با فرزندش دارد که بیش از هر چیز نشانگر تنش های درونی اوست.برای مثال هم می توان به لیف کشیدن او روی بدن امیر در حمام اشاره کرد که در انجام آن شدت به خرج داده و به هیچوجه مادرانه جلوه نمی کند.حجازی در پرداخت هاله ظرافت چندانی به خرج نداده و این شخصیت بیش از حد کلیشه شده و فاقد پیچیدگی به نظر می رسد.هر چند که ایده چند سال بزرگ تر بودن او از فرهاد،بخشی از رفتارهایش را توجیه کرده و به آن رنگ و بوی باورپذیرتری می دهد.به موازات این داستان با دختری جوان به نام پگاه آشنا می شویم که تیپی تمام عیار از یک دختر به اصطلاح امروزی است که ظرافت چندانی در خلق وی به کار گرفته نشده است.دختری که فرهاد هم با دیدنش جذب او شده و این موضوع را هاله هم حس کرده و به موضع گرفتن در برابرش وادار می کند.پگاه را می توان بازکننده معمای فیلمنامه به حساب آورد که رازی را با خودش دارد که به امیر هم پیوند می خورد.باز شدن گره ای که کل داستان برپایه آن بنا نهاده شده،ساده و سردستی بوده و تماشاگر را از فرط سادگی بهت زده می کند!.موضوعی که به «تاق تاریک»لطمه زده و آن را از رسیدن به نقطه اوج دور کرده است.دنیایی که حجازی در فیلم خود ترسیم کرده،دنیای سیاه و تلخی است که مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و تا مدتی پس از پایان فیلم هم ذهنش را به خود مشغول نگه می دارد.

روح الله حجازی که فیلم های خوبی همچون:«در میان ابرها» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم » را در کارنامه دارد،به لحاظ تکنیکی هم در این فیلم موفق نشان داده و تسلط خوبی روی وجوه فنی کارش داشته و در عین حال بازی بسیار خوبی هم از بازیگر خردسال فیلمش گرفته است.فیلمبرداری پیمان شادمانفر هم نقش مهمی در کیفیت فیلم داشته و کاملا در خدمت داستان قرار دارد و به هیچوجه خود را به رخ تماشاگران نمی کشد.به خصوص سیاهی حاکم بر داستان که به بهترین شکل به تصویر کشیده شده و کیفیت بصری خوبی به «اتاق تاریک» بخشیده است.ساعد سهیلی نیز انتخاب خوبی برای نقش فرهاد بوده که پیچیدگی های نقش را خوب از کار درآورده و باورپذیر نشان می دهد.مخاطب هم نسبت به او گارد بازتری داشته و برای درک رفتارهای عجیب و غریبش مشکل چندانی ندارد.درست برخلاف ساره بیات که اساسا از نقش دور بوده و تلاش های وی برای نزدیک شدن به آن نیز رضایت بخش نبوده است.اینکه او به لحاظ سنی چند سالی از بازیگر نقش مقابلش بزرگ تر است،می توانست توجیه بسیار مناسبی برای ایفای این نقش به وسیله او باشد اما شیمی رایطه این دو جز لحظاتی بسیار کوتاه از کار درنیامده و به پاشنه آشیل فیلم تبدیل شده است.مروارید کاشیان هم انتخاب خوبی برای نقش پگاه بوده که به باور مخاطبان خود نشسته و آنها را به سمت خود می کشاند.