بایگانی‌ها

روزی پلیسی بود…

روزی پلیسی بود...
روزی پلیسی بود...

محمد جلیلوند

 

دنیای تصویرآنلاین-سینمای پلیسی به عنوان یکی از محبوب ترین گونه های سینمایی که از قدمت زیادی هم در سینمای جهان برخوردار است،آنچنان که باید در سینمای ایران مورد توجه قرار نگرفته که دلیل اصلی آن را باید در کمبود امکانات فنی و نیز فیلمنامه نویس قابل در این زمینه جستجو کرد.در سینمای ایران این ژانر هیچگاه جدی گرفته نشده و خالقان فیلم های فوق تنها به رویه ظاهری آن توجه کرده اند و بس! در سینمای پیش از انقلاب تقریبا هیچ نمونه قابل ذکری در این باب به چشم نمی خورد چرا که اساسا بدنه این سینما خود را در یک دایره محصور کرده و صرفا به تولید در همین محدوده می پرداخت.در این بین تنها به اندک نمونه های قابل اعتنایی برمی خوریم که جرقه ای بیش نبوده است.

پس از پیروزی انقلاب و با رونق گرفتن سینما در ابتدای دهه شصت،سینمای پلیسی هم به مانند دیگر ژانرها مورد توجه قرار گرفته و در فهرست فیلم های روی اکران سینماهای کشور جایی برای خود دست و پا کرد.این دسته از آثار را می توان در دو گروه قرار داد:نخست فیلم های حادثه محور و به اصطلاح اکشن که برای فروش و گیشه ساخته شده و در آن از کلیشه های آشنا و بعضا کهنه این ژانر بهره گرفته شده است.برای مثال هم می توان به اکشن های مواد مخدری اواخر دهه شصت تا اواسط دهه هفتاد اشاره کرد که فروش خوبی در گیشه به خصوص گیشه شهرستان ها داشته و در اکران های دوم به بعد نیز سود مناسبی نصیب تهیه کنندگان خود می کردند.حسین فرح بخش یکی از موفق ترین تهیه کنندگان این قبیل فیلم ها است که تقریبا تمامی شان هم فروش بالایی داشته اند.اما دسته دوم که در این یادداشت مورد توجه است،آثاری شکل گرفته براساس مولفه های ژانر پلیسی است که نویسندگان فیلمنامه و سازندگان آن برای مخاطبان خود و سطح شعور و سلیقه شان احترام قائل بوده و به همین دلیل هم آثارشان به سطحی نسبی از ماندگاری در گذر زمان رسیده اند.محمد علی سجادی که در اوایل دهه 1360 فیلمساز جوانی به حساب می آمد،در نخستین اثر سینمایی اش«بازجویی یک جنایت»به سراغ وجه معمایی این سینما رفته و کار درخشانی را خلق کرده است.فیلم درباره کارخانه داری به نام هدایت نیا است که جسدش در میان زباله ها پیدا شده و بازپرسی جوان با بازی حبیب اسماعیلی به دنبال کشف حقایق پرونده و یافتن قاتلین هدایت نیا است.گره ها به خوبی در داستان گنجانده شده و تماشاگر را تا انتها به دنبال خود می کشاند.«بازجویی یک جنایت» به عنوان اولین فیلم پلیسی سینمای نوپای ایران مورد استقبال منتقدین قرار گرفت اما سجادی در ادامه به سراغ ساخت یک پلیسی دیگر به نام جدال رفت که حاصل کارش موفق از کار درنیامد.دلیل آن هم رفتن او به سراغ فضای آثار فیلمسازی بزرگ به نام ژان پیر ملویل بود که دنیایی کاملا منحصر به فرد داشته و اکثر قریب به اتفاق دنباله روهایش هم به همین دلیل موفق نبوده اند.

زنده یاد امیر قویدل که با دستیاری ساموئل خاچیکیان وارد عرصه سینما شده بود در«بندر مه آلود»به نوعی سینمای پلیسی بومی نزدیک شده و خلاقیت خوبی از خود در این رابطه نشان داده است.در این فیلم فرامرز قریبیان به عنوان پلیسی ایرانی هویتی بومی داشته و تنها در پوشش و ظاهر به کاراگاه های کلاسیک تنه می زند.یک مرد میانسال جنوبی به قتل رسیده و پس از کشف جسدش در مرداب انزلی،تراب که کارگاه چوب بری دارد در مظان اتهام قرار می گیرد.داماد تراب مامور رسیدگی به پرونده شده و در این مسیر با ماجراهای غیرمنتظره ای مواجه می شود.قویدل در روایت قصه پرپیچ و خم خود کاملا موفق عمل کرده و فیلم سرگرم کننده ای را با رعایت مولفه های ژانر پلیسی ساخته که تا آخر تماشاگران را سر جای خود نگه می دارد.در این بین بازی خوب فرامرز قریبیان که در ابتدای دهه هفتاد در اوج خود به سر می برد،نقشی کلیدی در هرچه بهتر دیده شدن فیلم و قهرمان آن داشته است.بهروز افخمی در فیلم سینمایی « روز شیطان» (1372)با اقتباس از کتاب فردریک فورسایت که« روز شغال»ِ زینه مان نیز براساس آن ساخته شده بود،فیلم پلیسی دلچسبی با بهره گیری از قواعد این ژانر ساخته است.وی در این فیلم یک مامور زبده امنیتی به نام میر محمد را به مصاف قاتلی خونسرد(میشل گنج بخش)که برای انفجار بمبی اتمی به ایران آمده،فرستاده و تعقیب و گریز جانانه ای را شکل داده است.یک بازی موش و گربه وار تمام عیار میان این دو که برای دوستداران این ژانر بسیار جذاب به نظر می رسد.افخمی به خوبی میان قهرمان(میرمحمد)و ضد قهرمان(میشل)فیلم توازن برقرار کرده و آن را به مهمترین نقطه قوت آن تبدیل کرده است.

علی ژکان نیز از معدود فیلمسازان کشورمان است که به سینمای پلیسی علاقه داشته و دو فیلم از کارنامه اش «سایه به سایه» و «چهره به چهره»را به آن اختصاص داده است.در«سایه به سایه» شاهد روایتی کلاسیک از تلاش یکی از مامورین نیروی انتظامی(با بازی درخشان خسرو شکیبایی)هستیم که در مسیر کشف باند قاچاق اشیا عتیقه به اشتباه انگ نافرمانی و تمرد می خورد.در ادامه شاهد تلاش های مافوق او برای رسیدن به حقیقت هستیم که در نهایت هم به نتیجه می رسد.از نقاط قوت فیلم باید به فیلمنامه رمزآلود فیلم اشاره کرد که گره های خوبی در آن انداخته شده و در یک سوم پایانی گشوده می شود.در«چهره به چهره»،ژکان بار دیگر به سراغ قهرمان سرتراشیده فیلم های اکشن(جمشید هاشم پور)رفته و این بار وی را در جبهه مثبت داستان قرار داده است.در اینجا نیز قتلی رخ داده و کاراگاه سرتراشیده همراه دستیار جوانش مامور یافتن قاتل می شود.گره های فیلمنامه در اینجا خوب از کار درنیامده و تماشاگر پیشاپیش پایان آن را حدس می زند که این امر نیز در شکست تجاری و هنری فیلم بی تاثیر نبوده است.

«گناهکاران» ساخته سام قریبیان از نمونه های موفق متاخر سینمای پلیسی ایران است که چندان مورد توجه تماشاگران عام قرار نگرفته و فروش مناسبی هم نکرد.قهرمان فیلم کاراگاه مسنی به نام تدین است که در روزهای آخر کارش پرونده قتل دختری به نام آسمان در اختیارش قرار گرفته و باید معماهای پیچیده ای که با این پرونده درآمیخته را حل کند.سام قریبیان در این فیلم با تکیه بر الگوهای کلاسیک هالیوودی قصه اش را روایت کرده و در آخر هم رودست خوبی به تماشاگرانش می‌زند که آنها را به یاد فیلم جدا افتاده ساخته مارتین اسکورسیزی می‌اندازد.استفاده از رامبد جوان هم برای نقش پلیس درونگرا و خشن فیلم ریسک بزرگی بوده که به خوبی جواب داده و به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل شده است.

تازه ترین نمونه قابل اعتنا در این باب،فیلم متری شیش و نیم ساخته سعید روستایی است که یک دزد و پلیس کلاسیک با خود دارد:پلیس نسبتا جوان،جدی و تا حدودی خشن(صمد)که در برابر قاچاقچی جوان مواد مخدر صنعتی(ناصر خاکزاد)که از این راه پول هنگفتی هم به چنگ آورده،قرار گرفته و قصه را پیش می برند.روستایی بخش مهمی از توان خود را صرف پرداخت این دو شخصیت و لایه لایه کردن آن دو کرده و در این مسیر هم موفق نشان داده است.اولی پلیسی است که از نزدیک با بلاهایی که اعتیاد بر سر قشری از جامعه آورده آشنا است و به همین سبب هم برخورد او با ناصر خاکزاد و دارودسته اش کاملا قهرآمیز بوده و تمشاگر را به یاد پلیس های فیلم های مطرح سینمای آمریکا می اندازد.برای مثال تنها کافی است به حضور صمد و همکارانش به خانه مرد خرده فروش مواد و برخورد تند و خشمگینش با او نگاه کنید.همینطور سکانس درخشان گفتگوی چکشی و سرشار از ظرافت این دو در اتومبیل حمل زندانی که در آن هر یک از این دو سعی در مقهور کردن دیگری دارد و در آخر صمد موفق به خرد کردن شخصیت مغرور ناصر خاکزاد می شود.در این بین نمی توان از بازی درخشان نوید محمدزاده و پیمان معادی در نقش های اصلی فیلم به سادگی عبور کرد که جان تازه ای به کالبد نقش های خود دمیده و تماشاگران را تحت تاثیر خود قرار داده اند.