دنیای تصویر، شماره 283
محمدحسین مهدویان حتی با مستندهایش هم جنجال به پا میکند، پس وقتی که برای ساخت فیلم جدیدش پشت دوربین میرود تا داستانی متفاوت و عامهپسندتر از قبل را روایت کند، باید هم منتظر حاشیه باشیم. لاتاری یکی از پرسروصداترین فیلمهای جشنواره امسال بود؛ فیلمی محبوب در سینماهای مردمی، منفور در میان بعضی از منتقدان و مغضوب در میان داوران. حالا که لاتاری برای نمایش عمومی آماده شد، فرصت خوبی است برای گفتگو با مهدویان درباره تجربه متفاوت و تازهاش تا فراتر جنجالهای زمان جشنواره درباره ذات اثر، تفسیرها و تعبیرهای سیاسی آن و ریشههایش در سینمای عامهپسند و خیابانی ایران بحث کنیم.
متن کامل این گفتگو در شماره نوروزی دنیای تصویر به چاپ رسیده است، بخشهایی از گفتگو را میتوانید در دنیای تصویر آنلاین مرور کنید:
-گاهی اوقات با ابراهیم (امینی) و بچهها که حرف میزدیم یادمان نمیآمد دقیقا چه چیزهایی را خودمان میخواستیم تغییر بدهیم و چه چیزهایی را تحت تاثیر شرایط بیرونی تغییر دادیم. فیلم نسبت به نسخهی اولیه لحن محافظهکارتری دارد و بعضی چیزها درونش کمرنگ شده. میتوانم بگویم روح کلی اثر را توانستیم حفظ کنیم ولی در لحن تغییراتی داشتیم.
-لاتاری را به این نیت ساختم که بدون قدم گذاشتن به سمت فیلمهای مبتذل یا طبق عادتهای عادی گیشهی سینما، فیلمی ساخته باشم که موضوعی جدی را با لحنی نهیبوار بیان میکند. از آن فیلمهایی که مردم دوست دارند بارها تماشایش کنند، موسیقیاش را بشنوند و عکس بازیگرهایش را به در و دیوار خانهشان بزنند.
– نسل دهه هفتاد نسل غریب و مظلومی است. نسلی است که یک جریانی درونشان به وجود آمده که نه میخواهد اصلاح طلب باشد نه اصولگرا. حرف خودش را دارد میزند و زندگی خودش را دارد میکند. کاری به دستهبندیهایی که میخواهند بهش تحمیل کنند ندارد. حتی رسانههای خودش را هم نتوانسته پیدا کند.
– در لاتاری خیلی دوست داشتم به نسل الآن نگاه کنم، نسل متولد دههی هفتاد. واقعا نسل دهه هفتاد نسل غریب و مظلومی است، نسلی که نه میخواهد اصلاحطلب باشد و نه اصولگرا. حرف خودش را میزند و زندگی خودش را میکند. کاری به دستهبندیهایی که میخواهند بهش تحمیل کنند ندارد.
– عمیقا تلاش کردم تا موسی فاقد انگیزههای شخصی باشد. خیلیها این کاراکتر را باور نخواهد کرد و خواهند گفت که چرا چنین کاری را انجام میدهد، مگر دیوانه است؟ اصلا انگیزهاش چیست؟ ولی کسانی که باورش میکنند از عمق جانشان او را تحسین خواهند کرد. چون موسی خودش را وارد مهلکهای میکند که هیچ انگیزهی شخصی درونش ندارد. احساس میکند که یک چیزی در جامعهاش خراب شده و بر اساس عقیدهی خودش عملی را انجام میدهد که از نظر من این عمل برای بسیاری از تماشاگران میتواند تحسین برانگیز باشد.
– عمل مجرمانهای که انجام ندادهایم، فیلم ساختیم. فیلم مسئولیتش هم به عهده من و گروهی است که دارند آن را میسازند. اینجا که جنگ نیست، سینما است. به خاطر یک فیلم که کسی قرار نیست مرا محاکمه کند.
– همه جای دنیا سینما از جامعه ملتهبتر، خشنتر و خوندارتر است اما در سینمای ما قضیه برعکس شده. اصلا یکی از دلایلی که مردم ما سینما نمیروند این است که کف جامعه دراماتیک تر از پردهی سینما شده.
– برای خودم یکی از موضوعات خیلی جذاب مسئلهی خون است. در این دو سه فیلم بوده و فعلا قصد دارم که در فیلمهای بعدی هم باشد. به معنای دیگر، دنبال رگههایی از خشونت میگردم چون به نظرم تماشاگر در سینما باید با مسئله خشونت به یک بده و بستان برسد.
– در لاتاری میخواستم دوربین فیلم مثل یک ناظر مستند عمل کند. دوربینی که انگار دارد همینطوری از شهر یک سری تصویر میگیرد و ناگهان قلابش گیر میکند به این دختر و پسر جوان و با آنها همراه میشود.
– قطعا زمانی که لاتاری را میساختم نگاهی به فیلمفارسی داشتهام. اگر فیلمهای قبلیام نبود شاید میشد فیلمی مثل لاتاری را جدی نگرفت اما به هر حال فیلمسازی هستم که سینما خواندهام، تاریخ سینمای ایران را میدانم، فیلم دیدهام، فیلم ساختهام و مشخص است که چه شیوههایی را برای ساختن فیلمها استفاده کردهام. اینجا به نظرم رسید برای این داستان که در دل جامعه امروز اتفاق میافتد نیاز دارم از سینمای فیلمفارسی الهاماتی بگیرم.
– این فیلم نه آن روزی که منتقدان ازش خوششان نیامد شکست خورد و نه روزی که جایزه نگرفت. این فیلم روزی شکست میخورد که مردم ازش استقبال نکنند چون خیلی بیرودربایستی هدفم را گفتهام. اگر بعد از اکران و فروش فیلم این حرف را میزدم، میگفتند حالا که فیلمش فروخته رفته پشت مردم قایم شده.