ترجمه:محمد امین شکاری
«یک مرد و یک زن»، «سکوت بزرگ»، «زد»، «کانفورمیست/حزب باد»، «قرمز» و «عشق» چند نمونه از شاهکارهای دوران بازیگری ترینیتیان در عالم سینما هستند.
درباره ترنتینیان باید گفت او با وجود بازی در فیلم های پرشمار، اصول خاص خود در انتخاب نقش ها را هیچ گاه نادیده نمی گرفت، زمانی که برتولوچی پس از شاهکار «کانفورمیست» به سراغش آمد تا نقش کاراکتر پل را در «آخرین تانگو در پاریس» به وی پیشنهاد دهد ترنتینیان با قاطعیت به کارگردان ایتالیایی گفت «نه»، او معتقد بود صحنه های برهنگی فیلم برتولوچی زیاد است.
«آخرین تانگو در پاریس» فیلم مهم برتولوچی بعدها به یکی از بدنام ترین فیلم های تاریخ سینما مبدل شد، صحنه های نامتعارف فیلم با حضور براندو و ماریا اشنایدر تا به امروز در محافل سینمایی بحث های زیادی را به همراه داشته است.
ترینیتیان یک بار دیگر نیز در جایی گفته بود از صحنه های نامتعارف همبازی شدن با همسر سابقش (استفان اودران) که البته در زمان فیلمبرداری، همسر کلود شابرول کارگردان فیلم (Les Biches) بود خجالت می کشید با این حال جالب است بدانیم نام ترینتینان اولین بار در سینما با فیلم «و خداوند عشق را آفرید» با بازی بریجیت باردو مطرح شد فیلمی که کلیسای کاتولیک آن را تکفیر کرد!
ترنتینیان از لحاظ گرایش سیاسی یک چپ تمام عیار است او زمانی گفته بود: به گمانم ما هرگونه پیشرفت اجتماعی را مدیون سوسیالیستها هستیم، فکر میکنم هر کسی که به انسانها علاقه دارد، فقط میتواند چپ باشد. پس شاید عجیب نباشد که بدانیم یکی از شاخص ترین فیلم های مهم سینما با گرایش چپ یعنی «زد» با بازی وی است.
«زد» داستان یک فعال چپ را روایت می کند که توسط گروه فشار دست راستی حکومت کشته می شود شخصیت ترینتینان در نیمه دوم فیلم ظاهر می شود یک دادستان تک رو که بله قربان گوی بالادستی ها نیست (درست برعکس شخصیت ترنتینیان در فیلم «کانفورمیست») او در سکانس پرشور ماقبل نهایی فیلم احکام شدیدی علیه عاملین جنایت که از نظامیان درجه بالای کشور هستند صادر می کند.
ژان لویی ترنتینیان که بدون شک خودش یکی از استوانه های بازیگری سینمای فرانسه است در میان بازیگران تاریخ سینما بارها از علاقه اش به رابرت دنیرو و همفری بوگارت سخن گفته است او بهترین کارگردان دنیا را نیز میشاییل هانکه می نامد. هانکه همان کارگردانیست که «عشق» را برای شخصیت ترنتینیان نوشت و حتی عنوان فیلم را نیز به پیشنهاد وی برگزید. درباره عنوان فیلم گفته می شود «عشق» در ابتدا قرار بود «این دوتا» و سپس «موسیقی متوقف می شود» نام داشته باشد اما یک روز سر میز نهار ترنتینیان به هانکه پیشنهاد عنوان «Amour» به فرانسوی یعنی «عشق» را می دهد، کارگردان اتریشی هم با توجه به حس و حال فیلم، نام پیشنهادی ترنتینیان را برای عنوان نهایی فیلم بر می گزیند.
بازیگر «زد» در مصاحبه ای درباره چگونگی حضورش در فیلم «عشق» که پس از یک دوره دوری چند ساله رخ داده بود خاطره جالبی تعریف می کند: «وقتی که هانکه به من پیشنهاد داد در این فیلم (عشق) بازی کنم، حال روحیام اصلا خوب نبود. راستش را بخواهید قصد داشتم خودم را بکُشم. تهیه کننده فیلم اما به من گفت همیشه برای خودکُشی وقت هست. اگر الان در این فیلم بازی نکنی، بعدها پشیمان خواهی شد. این بود که قبول کردم.»
«عشق» که یکی از آخرین نقش آفرینی های ترنتینیان در عالم سینماست چنان فیلم مورد علاقه وی شد که بعدها او از آن در کنار «کانفورمیست» به عنوان محبوب ترین فیلم های دوران بازیگریش یاد کرد. ترینتینان در سال ۲۰۱۲ از تجربه بازی در فیلم «عشق» چنین یاد کرد: «دلم میخواست در تئاتر بازی کنم. علاوه بر این اصلا دوست ندارم تصویرم را بر پرده سینما ببینم میدانید من معمولا فقط به ضعف هایم فکر میکنم و این زندگی را غیر قابل تحمل میکند. «عشق» اولین فیلمی است که من در آن بازی میکنم و با رغبت خودم را بر پرده سینما تماشا میکنم.»
تا به امروز آخرین حضور ترنتینیان بر پرده نقره ای مربوط به فیلم «بهترین سال های زندگی» ساخته کلود للوش محصول ۲۰۱۹ است فیلمی که در آن ترنتینیان و آنوک امه دوباره بعد از نزدیک به ۵۰ سال به نقش هایشان در فیلم کلاسیک برنده نخل طلای کن «یک مرد و یک زن» بر می گردند.
نکته غم انگیز اما درباره زندگی ترنتینیان این است که او در سال ۲۰۱۷ از پیشرفت بیماری سرطان پروستاتش گفت. این بازیگر نامدار فرانسوی همان زمان اعلام کرد قصد ندارد با این بیماری مبارزه کند و اجازه می دهد سرطان کارش را انجام دهد. درباره ترنتینیان این نکته را باید اشاره کنیم که او سال هاست بی میلی خود به زندگی را جار می زند. دلیل اصلی این بی میلی هم قطعا مرگ هولناک دختر محبوبش در سال ۲۰۰۳ است مرگی که پس از آن سینما و زندگی برای این اسطوره بازیگری فرانسوی بی قدر شد.
حالا شاید تنها دغدغه ترنتینیان انتظار کشیدن برای مرگ است او سال ها پیش یک بار به شوخی پیشنهاد داده بود که روی سنگ قبرش این جمله را از اسپایک میلیگان حک کنند: «به تو گفته بودم که مریض هستم.»