بایگانی‌ها

سینمای نوآر و عنصری کلیدی به نام زن اغواگر

سینمای نوآر و عنصری کلیدی به نام زن اغواگر
سینمای نوآر و عنصری کلیدی به نام زن اغواگر

 

محمد جلیلوند

 

سینمای نوآر همیشه به عنوان یکی از ژانرهای جذاب مطرح بوده و فیلمسازان بسیاری را به سمت خود کشانده است. فیلم نوآرها بسیار متکی بر قواعد ژانر بوده و از تمامی مؤلفه‌های آشنای آن بهره می‌گیرند. خواه فیلم در دهه پنجاه میلادی ساخته شده باشد و خواه هفتاد سال بعد. یکی از همین مؤلفه‌ها، حضور زن اغواگر (فم فتال) است که نقشی کلیدی در شکل گیری قصه و پیشبرد آن دارد. زنانی که عموماً زخم دیده و در عین حال زخم‌های عمیقی هم به پیکر قهرمان وارد می‌کنند. غالباً هم در آخر فیلم کشته شده و از بین می‌روند. در سینمای ایران که اصولاً پیرو ژانر نبوده و اغلب فیلم‌ها از ترکیب چند ژانر خلق می‌شوند، سینمای نوآر هم نمونه‌های اندکی داشته که البته بخش مهمی از آن به ممیزی بازمی گردد. یکی از چالش‌هایی که بر سر راه این دسته از آثار وجود دارد، همین حضور زن اغواگر است که می‌تواند یک فیلم سینمایی را برای همیشه به محاق ببرد. از میان تولیدات چهل سال اخیر سینمای ایران گاه به اندک نمونه‌هایی در این باب برمی خوریم که به شکل نصفه و نیمه‌ای قواعد نوآر را رعایت کرده و فیلم‌های نسبتاً جذاب و ماندگاری هم به حساب می‌آیند که در ادامه به برخی از مهمترین هایشان می‌پردازیم.

 

(شوکران/سیما ریاحی)

یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران ساخته بهروز افخمی که براساس فیلم «جذابیت مرگبار» به کارگردانی آدریان لین ساخته شده و هنوز هم پس از گذشته بیش از دو دهه از تولیدش، باطراوات جلوه می‌کند. سیما ریاحی سرپرستار بیمارستانی که رییس مهندس خاکپور در آن بستری است، وارد رابطه‌ای با خاکپور متأهل شده که سرانجامی تلخ دارد. افخمی این شخصیت را به خوبی پرورش داده و در شکل گیری رابطه میانشان نه عجله‌ای به خرج داده و نه لاک پشت وار عمل کرده است. در عین حال، روی بی پروایی سیما مانور داده و از دوستی قدیمی‌اش با مردی همسن و سال خودش که تریاک برای پدر سیما جور می‌کند، در این مسیر بهره می‌برد. سیما ریاحی در یک سوم پایانی فیلم به یک فم فتال واقعی تبدیل شده و وجه نابودگری‌اش را به رخ می‌کشد که در نهایت به مرگ خودش آن هم براساس قواعد سینمای نوآر منتهی می‌شود. نمی‌توان از این شخصیت نوشت و اشاره‌ای به بازی درخشان هدیه تهرانی نکرد. سرمای ذاتی تهرانی در اینجا کاملاً به مدد نقش آمده و به آن عمق ویژه‌ای بخشیده است.

 

(باج خور/رعنا)

فرزاد مؤتمن را می‌توان در دسته فیلمسازهایی قرار داد که نگاهی صنعتی به سینما داشته و در اغلب ژانرها دست به تجربه زده است. به همین خاطر هم در کارنامه‌اش از فیلم‌هایی کاملاً شخصی همچون: هفت پرده تا عاشقانه تلخ شب‌های روشن و کمدی پرفروشی همچون: پوپک و مش ماشاالله دیده می‌شود. باج خور در سینمای ایران یک نمونه خوب و استاندارد از سینمای نوآر به حساب می‌آید که قهرمان خوب پرورش یافته‌ای دارد. ایرج افشار به عنوان نویسنده فیلمنامه، حواسش به زن اغواگر نیز بوده که نقشی کلیدی در سرنوشت قهرمان فیلم دارد. رعنا کلیشه‌ای تمام عیار از یک زن اغواگر است که مؤتمن برای خلق آن دست به ترفندهایی برای عبور از ممیزی کرده است. برای مثال هم می‌توان به رژ لب روی سیگار له شده در زیرسیگاری و نیز نخستین حضور قهرمان مرد فیلم در خانه رعنا و مواجهه غیرمستقیم با او اشاره کرد.

 

(محاکمه در خیابان/نسیم)

زن در سینمای مسعود کیمیایی همواره سروشکل خاصی داشته و در این فیلم، ردپای زن اغواگر هم در آن دیده می‌شود. اصغر فرهادی در این فیلم نسیم را به عنوان یکی از شخصیت‌های مکمل خود انتخاب کرده که زندگی دو مرد که رفاقتی چندین ساله هم داشته‌اند را به هم می‌ریزد و خود از مهلکه می‌گریزد. کیمیایی با نگاه خاص خود به نسیم، شمایل متفاوتی به وی بخشیده و آن را به جنس فیلم نوآرهای کلاسیک نزدیک کرده است. نیکی کریمی که در باج خور هم نقشی از این جنس را تجربه کرده، در محاکمه در خیابان بازی روان‌تری ارائه کرده و نیروی شر تمام عیاری را به نمایش گذاشته که به باور مخاطب هم می‌نشیند.

 

(آشفتگی/دریا مشرقی)

مشرقی‌ها نقش مهمی در فیلم‌های فریدون جیرانی دارند که در این فیلم شمایلی از یک زن اغواگر را با خود دارد. منشی مرد جوان ثروتمندی به نام بردیا که برای تصاحب اموال او نقشه کشیده و جا به جا شدن باربد با برادر دوقلویش هم او را در این مسیر یاری می‌کند. جیرانی در این فیلم تلاش ویژه‌ای برای خلق یک زن اغواگر تمام عیار کرده و بازیگری متناسب با نقش مهناز افشار هم انتخاب کرده و بازی خوبی نیز از او گرفته است. دریا مشرقی در باز کردن گره پایانی و جمع بندی قصه، نقش پررنگی داشته و تنها نقطه قوت آشفتگی به حساب می‌آید که برای مدتی در ذهن تماشاگرانش باقی می‌ماند.

(سریال زخم کاری/سمیرا)

ویلیام شکسپیر در تمامی آثارش نگاه واحدی به زن داشته و تقریباً تمامی آنها از یک سری خصوصیات مشابه بهره می‌برند. محمود حسینی زاد هم در رمان بیست زخم کاری با نگاهی به مکبث، شخصیتی به نام سمیرا را خلق کرده که همیشه قدرت طلب بوده و حال مرگ ریزآبادی که زمانی معشوقه‌اش بوده این فرصت را در اختیارش برای انتقامی سهمگین قرار می‌دهد. خلوت سمیرا و شوهرش مالک، فضای مناسبی را برای نمایش لایه‌های درونی این شخصیت در اختیار نویسنده فیلمنامه، کارگردان و نیز رعنا آزادی ور بازیگر آن قرار داده است. از طرف دیگر در سکانس مهمانی شمال، تماشاگر با لایه دیگری از این شخصیت آشنا شده و عقده‌های فروخورده درونی‌اش را مشاهده می‌کند. شخصیت سمیرا با وجود آن که زخم کاری یک سریال با همه محدودیت‌های ساختاری‌اش است، زن اغواگر درخشانی است که آزادی ور هم با توجه به درک درستی که از نقش داشته، به خوبی آن را به تصویر کشیده است.