پائولو سورنتینو در سن 16 سالگی والدین خود را در سانحهای که به سیستم گرمایشی خانه کوهستانی آنها مربوط میشد، از دست داد. او همیشه با خانواده به این خانه کوهستانی می آمد اما آن دفعه به دلیل تماشای مسابقه فوتبال تیم ناپولی و دیهگو مارادونا خانواده را همراهی نکرده بود.
کارگردان برنده اسکار برای «زیبایی بزرگ» در دوران همهگیری پنجاه ساله شد و به نظرخود آنقدر سن و سال دار شده است که زندگی نامه خود را به تصویر بکشد.او بیست سال بعد به شهر زادگاهش ناپل بازگشت تا «دست خدا» را کارگردانی کند.
در ادامه بخشهایی از صحبتهای سورنتینو را در گفتگو با مجله ورایتی مرور میکنیم.
« دست خدا فیلمی است که مدتها بود به آن فکر می کردم. اما مدتهای مدیدی به این فکر فرو رفتم که فیلمبرداری آن را انجام نمی دهم و از فیلمنامه استفاده می کنم ( این نوع نوشتار برای من بسیار مناسب است ) فقط برای اینکه بچه هایم آن را بخوانند. هرگز فکر نمی کردم شجاعت ساخت این فیلم را پیدا کنم ، زیرا از نظر احساسی برای من بسیار پیچیده بود. این به معنای بازگشت به صحنه جنایت بود. سپس ، در حالی که پروژه های امریکایی ام به دلیل کووید-19 به حالت تعلیق درآمد ، در حالی که گرفتار قرنطینه بودم ، فکر کردم تابستان آینده زمان تولدی دوباره است ، بنابراین فکر کردم: “ببینیم آیا می توانم فیلمنامه را بسازم.”
درباره مارادونا به عنوان یک الگو:« بله برای من مارادونا – علاوه بر این که او برای بسیاری از همنسلان من در آن شهر نوعی الوهیت عجیب و غریب بود – – کسی است که همانی شد که باید میشد ، با وجود همه چیز و همه کس. با وجود اینکه بدن او بدن یک ورزشکار نبود. علیرغم زمینه اجتماعی و فقر شدید به موفقیت دست پیدا کرد.
هیچ قیاس مستقیمی بین ما در این زمینه وجود ندارد. اما پشتکار او با همه تفاوت های ما ، پشتکار من نیز بود. من می خواستم کارگردان شوم ، و اگر به گذشته نگاه کنم هیچ چیزی در پیشینه خانوادگی من چنین چیزی را نشان نمی داد. من از خانواده ای آمدم که کتاب ها بسیار کم بود و ارتباط بسیار کمی با سینما وجود داشت.»
درباره تاثیر فدریکو فلینی در «دست خدا» و اشارهای مستقیمی که به او می شود:« واقعیت این است که برادرم در ناپل برای فلینی تست بازیگری داد. بنابراین یکی از اولین شیفتگی هایی که من به سینما داشتم مطمئناً مربوط به فلینی است. برادرم به فراخوان بازیگری پاسخ داده بود.»