بایگانی‌ها

شروعی جذاب که ادامه نمی یابد

شروعی جذاب که ادامه نمی یابد
شروعی جذاب که ادامه نمی یابد

سحرعصر آزاد

 

فیلم سینمایی «بی رویا» سوژه جذاب و چالش برانگیز بحران هویت یک زن را بر بستری دراماتیک مبتنی بر جهان رئالیسم پیش می برد اما در انتها جهان سورئال را به عنوان محملی برای پاسخگویی و خروج از بحران انتخاب می کند.

آرین وزیر دفتری که سابقه فعالیت در عرصه فیلم کوتاه را دارد و آثارش مورد توجه و اقبال هم قرار گرفته اند، در اولین فیلم بلند سینمایی اش سراغ تم و محوری جذاب رفته که برای سینمای ایران جذابیت دارد و بخصوص رویکرد به نحوه خوانش از این ایده می تواند آن را واجد تمایز و تازگی در میان سوژه های تکرارشونده کند.

محوریت فیلم با زنی است به نام رویا (طناز طباطبایی) که در نقطه ای باثبات به تصویر درآمده و مواجهه او با دختری گمشده و بی نام (شادی کرمرودی) این ثبات اولیه را دچار لغزش کرده و تا بی نظمی و فروپاشی محض پیش می برد.

طبعاً اهمیت این روند در نوع خوانش نویسنده- فیلمساز از موقعیتی است که به تدریج هویت کاراکترها را به چالش کشیده و قرار است نوعی استحاله را به همراه داشته باشد. اما این وجه هم اهمیت دارد که فیلمساز از چه سویه ای قصد طرح و نزدیک شدن به این موقعیت را دارد.

وزیردفتری در این روند تلاش کرده خوانشی رئال مبتنی بر کدهایی واضح و مشخص از موقعیت و آدم ها داشته باشد و به همین دلیل هم جهان پیرامون رویا عادی پیش می رود تا جایی که گم شدن آرش و مسائل برآمده از دریافت وام و ممنوع الخروج شدن رویا، پیش می آید. 

این ابهام هم می تواند صورتی از طرح و توطئه و اختلاس و دزدی شریک رویا را به دنبال داشته باشد که نیاز به پیگیری روند پرونده دارد. از این مقطع و با رفتن رویا برای عمل سرپایی چشم، خوانش درام به سمت طراحی یک خیانت عاطفی پیش می رود و نوع رابطه بابک و زیبا دچار چرخش و نقاط عطفی می شود که باز هم پاسخ های واقعی برای این ابهامات وجود دارد و قصه در حال جلو رفتن است.

اما از سکانس بیمارستان شاهد هستیم که موقعیت دراماتیک رویا به شکلی ایستا و تکرارشونده درجا می زند و او مرتب پرسش ها و چرایی های جهان پیرامونش را خطاب به بابک و زیبا طرح می کند اما به شکلی عامدانه و غیر منطقی هیچ پاسخ حداقلی به آنها داده نمی شود.

این پاسخ ندادن تمهیدی است تا بخش میانی فیلم با چند سکانس مختلف با کنش دراماتیک یکسان پر شود که رویا در بیمارستان، خانه، اسباب کشی، تولد و حتی موسسه خیریه مرتب در حال سوال و اعتراض است و در انتها مواجهه نصفه و نیمه دو زن در راه پله دلالت بر تداخل جهان سوررئال در رئالیسم موجود دارد.

به همین واسطه است که به نظر می آید فیلمساز ایده اولیه و قصه ای را که مناسب تبدیل شدن به یک فیلم کوتاه جذاب و تأثیرگذار است؛ با بسط و گسترش خارج از ظرفیت بخصوص در بخش میانی، تبدیل به یک فیلم بلند سینمایی کرده که با وجود شروعی کنجکاوی برانگیز نمی تواند تا انتها مخاطب را راضی نگه دارد.