بایگانی‌ها

صدایی از آن خود

صدایی از آن خود
صدایی از آن خود

مترجم: سهند زرشکیان

 

سیان هدر، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و بازیگر آمریکایی، تاکنون دو فیلم کوتاه و دو فیلم بلند ساخته و کارگردانی چند قسمت از چندین سریال تلویزیونی را به عهده داشته است. فیلمنامه همه فیلم‌هایی که هدر کارگردانی‌شان را به عهده داشته، به قلم خود او نوشته شده‌اند. فیلم آخر هدر، «کودا» (فرزند والدین ناشنوا)، روایت زندگی دختری است که در دوراهی صعبی گرفتار شده است؛ پی‌گیری استعدادش در موسیقی، یا مراقبت از والدین ناشنوایش. «کودا »در جشنواره فیلم ساندنس سال 2021 خوش درخشید و جوایز بهترین کارگردانی، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه بزرگ هیئت داوران این جشنواره را برای سازندگان فیلم به ارمغان آورد. 

 

ایده ساخت فیلم کودا چه زمانی و چگونه به ذهنتان رسید؟

«کودا» بازسازی یک فیلم فرانسویبه نام خانواده بلیر (اریک لاردیگو/2014) است. شرکت لایونز گیت حق ساخت بازسازی این فیلم را در اختیار داشت. بعد از پخش اولین فیلم بلند من، «تالولا» (2016)، در جشنواره ساندنس لایونز گیت نسخه اصلی فیلم را برای من ارسال کرد. به نظر من هرگاه با پدیده بازسازی یک اثر هنری مواجه می‌شویم، سؤال این است که چه ضرورتی دارد این بازسازی صورت بگیرد. درواقع، دلیل روایت داستانی که پیش‌تر فیلمی بر اساس آن ساخته شده، با اتخاذ رویکردی نوین، چیست؟ هنگامی که فیلم «خانواده بلیر» را دیدم، تحت تأثیر ایده مرکزی داستان، شخصیت اصلی و روابط او با خانواده‌اش قرار گرفتم. در عین حال به نظرم رسید جا دارد ایده‌ای که در این فیلم مطرح شده، با توجه بیشتر و دقیق‌تر به جزئیات و از دیدگاهی دیگر مجدداً ساخته و پرداخته شود. خوش داشتم این داستان را از دیدگاه مورد نظر خویش روایت کنم و تغییراتی در آن ایجاد کنم. مثلاً مکان زندگی خانواده را جایی ویژه، مجمع ماهی‌گیرها در گلوستر، ماساچوست در نظر گرفتم. ایده بازسازی این فیلم را نزد نمایندگان شرکت لایونزگیت ارائه کردم. تهیه‌کنندگان تصمیم گرفتند فیلم خارج از استودیو، در شرکت پاته و وندوم به صورت مستقل ساخته شود. به نظرم این تصمیم بسیار به کارِ فیلم آمد و خوش‌شانس بودم که قرار بر این شد تا کودا به صورت مستقل ساخته شود. 

 

زمانی که یک فیلم سینمایی، فرهنگ یا خرده‌فرهنگی خاص را مرکز توجه قرار می‌دهد، سازندگان فیلم نسبت به روایت داستان به صورت اصیل و معتبر اهمیت قائل می‌شوند و در این زمینه احساس مسئولیت می‌کنند. در این‌باره توضیح دهید. 

قصد داشتم هرگاه به این نتیجه برسم که نمی‌توانم داستانی را که در نظر دارم، به صورت دقیق و اصیل روایت کنم، از ساخت آن صرف نظر کنم. خوب می‌دانستم در آغاز از سوی جامعه ناشنوایان و خانواده‌هایشان یک فرد بیرونی و غریبه محسوب می‌شوم. همان‌طور که به‌درستی اشاره کردید، برای ساخت این فیلم، در همه مراحل، شدیداً احساس مسئولیت می‌کردم تا جزئیات زندگی این گروه از مردم را مطابق با واقعیت به تصویر بکشم تا بدین سان اثر نهایی نزد آن‌ها مقبول افتد. از این‌رو از ابتدا در پی آن بودم که دستیارها و همکارانم را از بین ناشنوایان انتخاب کنم. برایم مهم بود که همکاران و دستیارانی ناشنوا داشته باشم که در زندگی واقعی با مشکل ناشنوایی دست‌وپنجه نرم کرده و می‌کنند و می‌توانند از زمان نوشتن فیلمنامه تا پایان روند ساخت فیلم نظرات و دیدگاه‌هایم را تصدیق یا تصحیح کنند تا داستانی را که در نظر داشتم، به گونه‌ای باورپذیر و صحیح روایت کنم. وقتی مشغول نوشتن فیلمنامه بودم، شروع به یادگیری زبان نشانه‌های آمریکایی (ASL) کردم. می‌دانستم که می‌خواهم صحنه‌های زیادی از فیلم به صورت کامل به زبان نشانه‌ها که ناشنوایان در آمریکا از آن استفاده می‌کنند، تصویربرداری شود. از این‌رو به نظرم ضروری بود تا با این زبان آشنا شوم. برای همین به تماشای تئاترهای ناشنوایان می‌رفتم. حین تماشای یکی از این تئاترها، خانه‌ای در باغ‌وحش، با تروی کاستور (بازیگر نقش پدر) که مادرزاد ناشنوا بود، آشنا شدم. سپس در تئاتری دیگر، شهر ما، هنرنمایی او را دیدم. هم‌چنین در این مسیر دوستان و همکاران جدید دیگری پیدا کردم، ازجمله دی‌جی کورز که در روند آموزش ASL بسیار کمکم کرد. با معرفی کورز، با آلکساندریا ویلز و ان توماستی آشنا شدم که استاد ASL هستند. این دو کمکم کردند تا قسمت‌های زیادی از فیلمنامه را به زبان ASL ترجمه کنم. روند مذکور بسیار جالب بود. شایان ذکر است که ASL هیچ نشانه نوشتاری ندارد. بدین سان، پشت یک میز می‌نشستیم و خط به خط دیالوگ‌ها را پس از گفت‌وگوهای طولانی و پرثمر به این زبان برمی‌گرداندیم. بدین طریق قصد و نیت من به عنوان فیلمنامه‌نویس به بهترین شکل ممکن جامه عمل پوشیدند. هم‌چنین ان توماستی در روند تولید فیلم همیشه در کنارم بود و همه جزئیات را زیر نظر داشت. در مجموع دوستان ناشنوای دیریافته‌ام، در باز کردن قفل داستان و نقب زدن به قلب آن بسیار به من و فیلم کمک کردند. 

 

اشاره کردید که ASL فرم نوشتاری ندارد. از این‌رو به نظر می‌رسد هیچ استاندارد مشخصی برای نوشتن فیلمنامه درباره شخصیت‌های ناشنوا وجود ندارد. آیا در این نوع آثار هر فیلمنامه‌نویسی باید روش منحصر به خودش را پیدا کند؟

حق با شماست. تاکنون همه فیلمنامه‌هایم را به زبان انگلیسی نوشته‌ام. حین نوشتن فیلمنامه برای نوشتن دیالوگ‌های شخصیت‌های مختلف ذهنم را باز می‌گذارم و برای آن‌چه به نظرم می‌آید، محدودیتی در نظر نمی‌گیرم. از آن‌جا که در آغاز به عنوان یک بازیگر وارد عالم سینما شدم، خط به خط دیالوگ‌های فیلمنامه‌هایم را حین نوشتن فیلمنامه در ذهنم با صدای بلند می‌خوانم. اساساً وقتی مشغول نوشتن فیلمنامه هستم، هم‌زمان با شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌نویسی نقش همه شخصیت‌ها را نزد خویش بازی می‌کنم و به دیالوگ‌هایی که می‌گویند، گوش می‌سپارم. درواقع، وقتی دیالوگ‌ها را روی کاغذ می‌آورم، آن‌ها را با صدای بلند در ذهنم می‌خوانم. هنگام نوشتن فیلمنامه «کودا» به نقطه‌ای رسیدم که متوجه شدم قرار نیست بسیاری از دیالوگ‌ها را به طریق مذکور بشنوم. این‌جا بود که آلسکاندریا به دادم رسید. او به من آموخت که ASL (مثلاً نسبت به زبان انگلیسی) زبانی کاملاً متفاوت است. قواعد، ساختارها و نحو این زبان بسیار منحصربه‌فرد و بی‌بدیل است. در عین حال نشانه‌های موجود در این زبان به روشی خاص می‌توانند احساسات را بین شخصیت‌ها منتقل کنند. این مهم فقط از طریق دست‌ها حاصل نمی‌شود، بلکه صورت و ابروها و فضایی که اطراف بدن شخصیت ایجاد می‌شود نیز در این مسیر بسیار به کار می‌آیند. نوشتن فیلمنامه‌ای که در آن صرفاً کلمات از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه قصد فیلمنامه‌نویس از خلق هر شخصیت یا صحنه (یا احساساتی که شخصیت‌های ناشنوا سعی دارند به شخصیت‌های دیگر منتقل کنند) اهمیت دارد، تجربه چالش‌برانگیزی بود که پیش‌تر آن را نیازموده بودم. توجه داشته باشید که در زبان ASL روش‌های مختلفی برای نشان دادن یک چیز یا مفهوم وجود دارد. این‌گونه نیست که همچون زبان انگلیسی هر کلمه‌ای معنایی خاص داشته باشد و به طریقی مشخص و از پیش تعیین‌شده گفته شود. بدین خاطر استفاده از زبان ASL پیوسته با نوعی مکاشفه همراه است. همان‌طور که گفتم، بخت یارم بود که راهنمای من در این سفر آلکساندریا بود. 

 

در پایان، درباره پروژه‌های بعدی که قصد دارید سراغشان بروید، توضیح دهید.

چند فیلمنامه نوشته‌ام که هنوز به اتمام نرسیده‌اند و دو فیلمنامه آماده ساخت دارم. یکی از آن‌ها را بر اساس کتاب به غیرممکن نوشته‌ام که یک داستان عاشقانه علمی-‌تخیلی است. فیلمنامه دیگر را با اقتباس از کتاب هیومن بودن (خاطرات جودی هیومن) نوشته‌ام. جودی هیومن یکی از افراد برجسته فعال در حوزه حقوق معلولان در ایالات متحده آمریکاست. تلاش‌های مستمر او نتایج پرباری به بار آورده که در تاریخ حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا از اهمیت زیادی برخوردار است، ولی متأسفانه تاکنون چنان‌که باید، به او و اقدامات مؤثر و ماندگارش توجهی نشده است. 

منبع: سایت www.sagindie.org