بایگانی‌ها

طغیان آدمی علیه خویش…

طغیان آدمی علیه خویش...
طغیان آدمی علیه خویش...

نزهت بادی

دنیای تصویرآنلاین-ـ«پسران وحشی» ساخته برتران مندیکو محصول 2017 کشور فرانسه است که سال 2018 به نمایش عمومی درآمد. این فیلم درباره پنج پسر بچه است که در ابتدای قرن بیستم در جزیره ای دست به جنایت می‌زنند و کاپیتان دانمارکی یک کشتی آنها رابرای مجازات به  سفری دریایی و جزیره ایی با نیروهای فراطبیعی می برد تا تنبه شوند.

 

++

در ابتدای فیلم راوی می گوید که “آیا چیزی از داستان تانگو و پسران وحشی می دانید؟” و مخاطبی که شاید چیزهایی درباره فیلم شنیده باشد، با آن افتتاحیه برآشوبنده و نامتعارف، بناگه خود را در فضای جنون آمیز، مالیخولیایی و افیون باری می بیند و به این نتیجه می رسد که در واقع چیزی درباره پسران وحشی نمی داند و شنیده هایش درباره فیلم و دنیای عجیب و غریبش را باید پشت سر بگذارد و خود را برای مواجهه با اثری غیرعادی تر از آنچه در ذهن پرورانده است، آماده کند. پس وقتی پسرها با آن ماسک های ترسناک رو به دوربین نزدیک می شوند و از دریچه حفره های خالی چشمهایشان به ما می نگرند، انگار در حال طلسم کردن ما هستند و همانطور که آن ها در نئشگی ناشی از خوردن آن میوه های عجیب پا به کشتی مرموز می گذارند، ما نیز وارد دنیای سحرانگیز و افسونگر فیلم می شویم و چنان در حالتی از گیجی و منگی و بهت و حیرت از لذتی مسموم کننده و بیمارگونه غرق می شویم که هرچقدر جنبه های ناخوشایند و آزارنده فیلم بیشتر می شود، باز هم نمی توانیم از دیدن آن دست بکشیم.

در صحنه محاکمه خیالی که پسرها بعد از تعدی به آموزگارشان برای خود ترتیب می دهند، هر کدام شروع به دروغ گفتن می کنند و در قصه جعلی و ساختگی شان درباره رابطه خود و او، چیزهایی را بر زبان می آورند که میل و نیاز در نوجوانی می طلبد و دوست دارند اتفاق بیفتد. از این رو به نظر می رسد سفر اجباری شان با ناخدای ترسناک به آن جزیره اسرارآمیز، مجازاتی خودخواسته است که برای خود رقم می زنند تا امیال و وسوسه های ممنوعه ای را که در واقعیت نمی توانند ارضا کنند، در وادی وهم و خیال برطرف سازند. به همین دلیل گویی با نوعی سفر ماجراجویانه و فانتزی روبرو هستیم که در خیالات شهوانی پسرهای نوجوان می گذرد و بی دلیل نیست که راوی می گوید که “یک شب همه ما خواب مشترکی دیدیم” و انگار همه آن سلوک عجیب و شگفت انگیز، چیزی نیست جز پشت سر گذاشتن بلوغی دردناک برای پسربچه هایی که نمی دانند چطور باید به یک بزرگسال بالغ بدل شوند و به شناخت و درک درستی از  خود و دیگری برسند.

وقتی راوی می گوید که “ما همگی می خواستیم بازیگر شویم و در یکشنبه ای شوم، نمایشی را ترتیب دادیم”، انگار به فرایند یکی شدن پسرها با ماسک هایشان اشاره می کند که قدم در مسیر هویت زدایی از خود می گذارند و می کوشند تا از محدودیت ها و موانع جسمی خود خارج شوند و فراتر از مرزبندی ها و کلیشه های جنسیتی، نقشی تازه بر عهده بگیرند و در کالبد متفاوتی، احساسات و امیال و افکار دیگری را تجربه کنند. آنها این امکان را با قدم گذاشتن در وادی وهم و خیال و کابوس و رویا به دست می آورند و با دست زدن به هر عمل آنارشیستی و هنجارشکنانه ای، نهی شده ها را زیر پا می گذارند و با افسارگسیختگی و پرده دری به امیال و کشش های سرکوب شده شان اجازه بروز و فوران می دهند و به اوج آزادی و لذت می رسند و تازه بعد از این برون ریزی و طغیان مهارناشده است که با ماهیت واقعی انسانی خود روبرو می شوند.

همان رویکردی که برتران مندیکو در فیلمش پیش می گیرد و با نگاهی آوانگارد و رویکردی تجربی، خود را از هر قید و بندی می رهاند و به شکل رادیکال و گستاخانه ای به هنجارهای متعارف مخاطب حمله می کند و با اخته کردن پسرها و تبدیل آن ها به دختر، هراس از مواجهه با جابجایی و وارونگی نقش های تثبیت شده را می نمایاند و بعد به واسطه حس رضایت و لذت آن ها از زنانگی شان، ایدئولوژی غالب و مسلط مردانه را بی اعتبار و تخریب می کند و ساختارهای معین و تعریف شده میان زن و مرد را از ریخت می اندازد و به مدد فضای سوررئالیستی اش این فرصت منحصر به فرد را می یابد که آدمی از کالبد قراردادی خود خارج شود و تن دیگری را بازیابد و ببیند که چقدر این مرزبندی جنسیتی، مضحک و پوچ و بی معناست و آنچه اصل به حساب می آید، انسانی است که با افکارش ساخته می شود، نه جسمش.