ترجمه: آناهیتا منجزی
«شکل آب» آخرین و احتمالاً بهترین اثر گیرمو دلتورو، استاد ژانر وحشت، تا به امروز است. این کارگردان مکزیکی-آمریکایی پس از کارگردانی فیلمهای ترسناکِ کمهزینهتر، فیلم «بلید 2» با محوریت خونآشامها و اولین قسمت از مجموعه فیلمهای «پسر جهنمی»، با ساخت «هزارتوی پن» در سال 2006 جایگاهش را در هالیوود تثبیت کرد. او کارش را با پروژههایی چون «حاشیه اقیانوس آرام» و «قلهای به رنگ خون» ادامه داد و حالا با فیلم بینظیر دیگری که بیتردید مورد استقبال مخاطبان سینما قرار خواهد گرفت، بازگشته است. «شکل آب» گیرمو دلتورو، با دقت و ظرافت، یک قصه پریان جدید و خلاقانه را با فیلمهای هیولایی کلاسیک ترکیب میکند.
الیزا اسپوزیتو (سالی هاوکینز) در «شکل آب» زنیست که تارهای صوتیاش در کودکی آسیب دیده و توانایی صحبت کردن ندارد و به عنوان سرایدارِ شیفت شب در یک موسسه تحقیقاتی در بالتیمور کار میکند. کارهای روزمرهاش شامل تماشا کردن فیلمهای موزیکال قدیمی در کنار دوست و همسایهاش گیلز (ریچارد جنکینز) و کار کردن با دوست پرحرفش، زلدا فولر (اکتاویا اسپنسر) است. الیزا به قدر کافی احساس خوشبختی میکند و از خوشیهای کوچک زندگی لذت میبرد، اما زمانی که موسسه تحقیقاتی، جانور عجیب و غریبی به نام «اَسِت» (داگ جونز) را میآورد، دنیای او برای همیشه تغییر میکند. سرهنگ ریچارد استریکلند (مایکل شانون)، دکتر رابرت هافستتلر (مایکل استالبرگ) و دانشمندان دیگری تصمیم دارند درباره اَسِت تحقیق کنند.
الیزا درباره اَسِت کنجکاو میشود و سعی میکند از طریق آوردن تخممرغ آبپز و یاد دادن زبان اشاره به این موجود با او رابطه دوستانهای برقرار کند. پس از مدتی او به شدت به این جانور وابسته میشود و زمانی که متوجه میشود استریکلند و مافوقاش، ژنرال هویت (نیک سیرسی)، علیرغم مخالفت دکتر هافستتلر، تصمیم گرفتهاند اَسِت را در حالی که زنده و هشیار است کالبدشکافی کنند، به دنبال راهی میگردد تا به این موجود دوزیست کمک کند. او زلدا و گیلز را قانع میکند تا برای انجام این کار به او کمک کنند، اما آنها فقط با کمک دکتر هافستتلر، که او هم برای این کار انگیزههای پنهان خودش را دارد، میتوانند موفق شوند. بعد از آزادی اَسِت، از آنجایی که الیزا عاشق این جانور شده است، آنها به هم نزدیکتر میشوند و زمانی که استریکلند در جستجوی اَسِت و کسانیست که به او کمک کردهاند فرار کند، الیزا و این موجود دوزیست در یک موقعیت مخاطرهآمیز قرار میگیرند.
دلتورو فیلمنامه «شکل آب» را با همکاری ونسا تیلور]از نویسندگان مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت»[ و بر اساس داستانی از خودش نوشته است. خودِ داستان چیزی شبیه یک قصه پریانِ کلاسیک مثل «دیو و دلبر» است، اما اینجا موجودِ دوزیستی به تصویر کشیده میشود که به نظر میرسد ادای احترامی به آن به اصطلاح هیولای فیلم «موجودی از تالاب سیاه» است. «شکل آب» از موقعیت زمانی و مکانیاش در بالتیمورِ دهه 60 به خوبی بهره میگیرد و با نشان دادن افکار و عقاید استریکلند، که بیتردید شخصیت شرور و هیولای واقعی این فیلم است، به مککارتیسم در دوران جنگ سرد اشاره میکند. به طور کلی، ترکیب ژانرها و استعارهها و استفاده از عناصر و نشانههایی که به دلیل اشارات سیاسی معنای متفاوتی پیدا کردهاند، حال و هوای عجیبتر و وهمآلودتری به «شکل آب» بخشیده است.
اما با وجود این، داستان «شکل آب» به کمک دلتورو در مقام کارگردان و فیلمبردار این کار، دن لاستسن ]«قلهای به رنگ خون»، «جان ویک: فصل 2»[ به داستانی پرشور و هیجانانگیز تبدیل میشود. بدون شک مضمون آب و تصمیم درباره این که بازیگر نقش مقابل سالی هاوکینز یک موجود دوزیست باشد باعث شده این فیلم به لحاظ بصری جذاب باشد؛ «شکل آب» تا جایی که امکان دارد از هر فرصتی استفاده میکند تا به طرز حیرتآوری با عناصر نور و آب بازی کند. علاوه بر این، ساختار قوی و منسجم این فیلم حاصل همکاری پل دی. آستربری، طراح تولید و لوئیس سیکوئرا، طراح صحنه و لباس است؛ این ساختار بر دوگانگی این فیلم در ارتباط با واقعی یا غیرواقعی بودن عناصر محیطی تاکید میکند. از این گذشته، باید از گروه چهرهپردازی و جلوههای ویژه این کار تقدیر کرد که کمک کردهاند هیولای دلتورو تا حد زیادی باورپذیر باشد.
در رابطه با بازیها میتوان گفت «شکل آب» فیلم هاوکینز است؛ این بازیگر نقش زنی را بازی میکند که به دلیل تفاوتهایی که با دیگران دارد احساس تنهایی میکند، به ویژه در شرایط ناخوشایند دهه 60، اما عشق و امید را در موجود دیگری مییابد. با وجود اینکه هاوکینز در صحنههای جدیتر و غمانگیزتر بازی درخشانی دارد، اما این بازیاش در لحظات شادتر و بامزهتر است که حقیقتاً فوقالعاده است. البته هاوکینز به کمک جونز در نقش موجود دوزیست توانست به این سطح برسد؛ بازیگری که بازی در نقش انواع موجودات به او کمک کرد برای این نقش آماده شود. علاوه بر این، اسپنسر و جنکینز در نقش دوستان و همدستان الیزا، دلپذیر و دوستداشتنیاند. شانون و استالبرگ نیز تمام تلاششان را کردهاند و به خوبی از پس نقشهایشان برآمدهاند.
دلتورو و گروه فیلمسازیاش نوع جدیدی از یک قصه پریان و فیلم هیولایی را به روی پرده آوردهاند؛ فیلمی که قواعد هر دو ژانر را به نحو خلاقانهای با هم ترکیب میکند تا به اثری بدیع و ماندگار تبدیل شود.