بایگانی‌ها

قصیده‌ای در وصف فداکاری

قصیده‌ای در وصف فداکاری
قصیده‌ای در وصف فداکاری

ترجمه:آذین شریعتی

 

دنیای تصویر آنلاین-کارگردان برنده اسکار فیلم «جاذبه» توضیح می‌دهد چرا برای فیلم جدیدش «رما» از نابازیگر استفاده کرده و فیلمبرداری کار را خودش بر‌عهده گرفته است. همچنین کوارون از توجه وسواس گونه‌اش به جزئیات و فیلمنامه‌ای که تا روز آخر سر‌‌به‌مهر باقی ماند، می‌گوید.

 

آلفونسو کوارون اواسط فیلمبرداری«رما»، فیلم سیاه‌و‌سفید اسپانیایی زبانی که بر اساس دوران کودکی او در مکزیکو‌سیتی در‌حال ساخت بود، صحنه فیلمبرداری را ترک کرد. این کارگردان 56 ساله آن روز را این‌چنین به یاد می‌آورد: «مدتی بود که حال خوبی نداشتم. فیلمبرداری هم خوب پیش نمی‌رفت. با خودم گفتم کمی قدم بزنم.»

او در خیابانی در محله رما مکزیکو سیتی پرسه می‌زد، خیابانی که طراح صحنه‌ فیلم آن را عیناً به شکل سال‌هایی که کوارون در دهه 1970 در آنجا زندگی می‌کرد، در‌آورده بود. کنار پیاده‌رو‌ها، ماشین‌های قدیمی با همان رنگی که او از آن سال‌ها به خاطر می‌آورد، پارک شده بود و هنروران سر صحنه دقیقاً مثل همسایه‌های دوران کودکی‌اش لباس پوشیده بودند. حتی برگ‌های روی زمین هم بخشی از خاطرات کوارون را تداعی می‌کردند. «برگشتم و به خودم گفتم چرا حالت خراب است؟ به خودت بیا. آرام باش. چند نفر در دنیا این فرصت را دارند که زندگی‌شان را دوباره بسازند؟»

برخلاف اکثر فیلم‌های اتوبیوگرافی، «رما» بر کودکی کارگردان تمرکز نمی‌کند. توجه فیلم معطوف به دو زنی است که بیشترین تاثیر را بر زندگی کوارون جوان داشته‌اند: مادر و دایه‌اش، زنی که او هنوز او را مادر دوم خودش می‌داند. «رم» که قصیده‌ای است در وصف فداکاری‌هایی که زنان برای خانواده‌هایشان می‌کنند، توانست پس از نمایشی پر‌سر‌و‌صدا در ونیز، شیر طلایی را از آن خود کند.

کوارون بیشتر از یک دهه در فکر ساخت این فیلم بود. در واقع، بعد از «فرزندان انسان» اعلام کرد که اثر بعدی او فیلمی به اسم «رم» خواهد بود. اما پس از چند سال وقفه در فیلمسازی‌ بدلایل شخصی، سال 2013 با «جاذبه» بازگشت و جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برد. پس از آن با سیلی از پیشنهادات روبرو شد اما وسوسه ساخت «رم» هنوز با او بود.

اولین قدم، تحقیقات بود. او زمان زیادی را صرف صحبت کردن با لیبو خدمتکار خانوادگیشان کرد. کوارون می‌گوید: «مکالمه‌هایی بی‌انتهایی با هم در‌مورد جزئیات کار‌های روزانه‌اش، هر هزارم ثانیه‌اش داشتیم. مثلاً کی از خواب بیدار می‌شدی؟ اول کمی دراز می‌کشیدی؟ یا فوراً بلند می‌شدی و سرکارت می‌رفتی؟» آنها در‌مورد وجهی از زندگی او که کوارون هرگز ندیده بود هم صحبت کردند، روز‌های بیکاری لیبو، دور از خانواده‌اش. « کشف وجه کاملاً جدیدی از آدمی که تا به این حد به من نزدیک بوده و عضوی از خانواده‌ام است برایم شوکه کننده بود.»

اوایل سال 2016، او فیلمنامه را طی چند هفته نوشت. در گذشته، او همیشه در پروسه نوشتن، فیلمنامه را با گروهی از همکاران نزدیکش من جمله برادر فیلمسازش کارلوس کوارون، گیلرمو دل‌تورو کارگردان «شکل آب» و الخاندرو ایناریتو کارگردان «بردمن» در میان می‌گذاشت. اما در‌مورد این فیلم چنین اتفاقی نیفتاد.

حتی زمانی‌که فیلمش را به دیوید لیند مدیر‌عامل «پارتیسیپنت مدیا» معرفی می‌کرد، از نشان دادن فیلمنامه به او امتناع کرد و در‌عوض خط روایی فیلم را با جزئیات برایش توضیح داد و موفق به دریافت بودجه 15 میلیون دلاری از لیند شد.

زنده کردن خاطرات کوارون نیازمند پروسه پیش‌تولیدی فشرده و طولانی بود. به‌عنوان مثال، در مرحله انتخاب بازیگر کوران تنها بازیگرانی را انتخاب می‌کرد که از لحاظ فیزیکی به آدم‌های واقعی کودکی او شباهت داشتند. در نتیجه اکثر بازیگران او را نابازیگران شامل می‌شدند، به‌غیر از یک بازیگر زن 44 ساله مکزیکی به‌نام مارینا دل تاویرا که پیش از این در چندین فیلم اسپانیایی زبان مختلف نقش آفرینی کرده بود و برای نقش مادر انتخاب شد.

برای پیدا کردن بازیگر نقش دایه، کوارون و گروهش مکزیک را روستا به روستا زیر پا گذاشتند و با صدها زن مصاحبه کردند. روزی یک معلم پیش دبستانی از شهری کوچک برای مصاحبه آمد و از آنجایی‌که می‌ترسید این مصاحبه کلاهبرداری باشد، مادرش را هم همراه خودش آورد. کوارون با دیدن مادر، در یک نگاه بازیگر خودش را پیدا می‌کند. او می‌گوید: «واقعاً نگران بودم چون دیگر زمان نداشتیم. اما وقتی او از در وارد شد خیالم راحت شد.»

زمانی‌که کوارون مشغول جمع کردن گروه بازیگران فیلم بود، اوژنیو کابالرو طراح فیلم کار طراحی صحنه‌ها و لوکیشن‌ها را آغاز کرد که البته کار آسانی نبود. چون او اجازه دسترسی به فیلمنامه را نداشت. به‌جای آن باید به توصیفات شفاهی کوارون بسنده می‌کرد. کابالرو درباره این موضوع می‌گوید: «از دیدن اینکه خاطرات چقدر با جزئیات نوشته شده‌اند، شگفت‌زده شدم. جزئیاتی مثل عروسک‌هایی که او و خواهرش با آن بازی می‌کردند. او خاطرات سایر اعضای خانواده را هم جمع کرده بود و ما مجموعه زیبایی برای شروع کار داشتیم.»

زمان زیادی صرف پیدا کردن خانه‌ای شبیه به خانه کودکی‌های کوارون شد و سرانجام در مکزیکو‌سیتی خانه‌ای مشابه پیداکردند. بسیاری از لوازم دکور صحنه، اثاثیه منزل خانواده کوارون بودند که مرمت شدند. کابالرو حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و از کف‌پوش‌هایی دست‌ساز دقیقاً عین آنچه کارگردان از خانه کودکیش به یاد می‌آورد، استفاده کرد.

لباس‌ها هم باید دائماً طبق نظر کوارون تغییر داده می‌شدند و چون فیلم سیاه‌و‌سفید فیلمبرداری می‌شد، معمولاً لباس‌ها باید کمی تیره‌تر یا روشن‌تر رنگ می‌شدند تا بتوانند به کنتراستی که کوارون مد نظر داشت بر روی پرده سینما دیده شود، برسند.

موضوع دیگری که کوارون کنترلی بر روی آن نداشت، حضور امانوئل لوبکی فیلمبردار همیشگی‌اش بود. لوبکی که به اسم «چیوو» شناخته می‌شود، در پیش‌تولید با کوارون همکاری داشت اما زمانی‌که فیلمبرداری «رما»  برای انجام مقدمات بیشتر عقب افتاد، با مشکل تداخل برنامه مواجه شد و کوارون مجبور شد با چند مدیر فیلمبرداری دیگر وارد مذاکره شود. او می‌گوید: «من این فیلم را در مکزیک و به زبان مادریم می‌ساختم و دلم نمی‌خواست سر صحنه به زبان انگلیسی صحبت شود. همان موقع چیوو به من گفت که دست از گشتن بردارم و خودم این کار را انجام دهم.»

بنا‌بر‌‌این کوارون که تا پیش از این تدوین فیلم‌هایش را خودش انجام می‌داد، فیلمبرداری فیلمش را هم برعهده گرفت. او در مدرسه فیلمسازی درس فیلمبرداری را آموخته بود و تجربه کار را بعنوان مدیر فیلمبرداری در چند برنامه تلویزیونی داشت، با این‌حال پیش از فیلمبرداری ابتدا برنامه کاری‌اش را برای چیوو می‌فرستاد. کوارون می‌گوید: «بالاخره یک روز گفت داری عالی کار می‌کنی، دیگه دست از سرم بردار.»

در طول 108 روز فیلمبرداری (از نوامبر 2016 آغاز شده بود) هیچ‌کس اجازه نداشت فیلمنامه کوارون را ببیند. او هر روز صبح با تک‌تک بازیگران در‌مورد کار‌هایی که کاراکتر آن‌ها آن روز انجام می‌دهد صحبت می‌کرد و فقط چند راهنمایی خاص وکوچک می‌کرد. بازیگران معمولاً از نقش و کار‌هایی که بقیه بازیگران قرار بود در صحنه انجام بدهند خبر نداشتند: «می‌خواستم همه، بازیگران و گروه از اتفاقاتی که برای شخصیت‌ها می‌افتد روز‌انه باخبر شوند. درست مثل زندگی.»

کوارون بعد از پایان فیلمبرداری یک تیزر 10 دقیقه‌ای برای ارائه به پخش کننده‌ها آماده کرد. حتی برای یک کارگردان برنده جایزه اسکار هم، فروختن یک درام خانوادگی سیاه و سفید اسپانیایی زبان که در دهه هفتاد میلادی می‌گذرد کار آسانی نیست. نتفلیکس یکی از اندک خریدارانی بود که با پیشنهاد 20 میلیون دلاری علاثه خود را نشان داد. لیند و کوارون که از سیستم دالبی اتموس برای طراحی صدای فیلم استفاده کرده بودند، به امید اینکه تا جایی ممکن مخاطبان بتوانند فیلم را بر روی پرده نقره ای و با صدای مناسب ببینند، هفته‌ها مذاکره کردند. اما طبق گفته کوارون آنچه در‌نهایت اهمیت بیشتری داشت این بود که تا جای ممکن مخاطب بیشتری فیلم را ببیند. پس در نتیجه، با نتفلیکس و 137.1 عضوش در سراسر دنیا قرارداد امضا کردند.

کوارون بر روی خواست خودش مبنی بر پخش فیلم در سینما‌ها پافشاری کرد و نتفلیکس در تاریخ 31 اکتبر اعلام کرد، «رم» سه هفته قبل از پخش رسمی در نتفلیکس از 21 نوامبر در لس‌آنجلس، نیویورک و مکزیک اکران خواهد شد. از 29 نوامبر تا 7 دسامبر هم اکران محدودی در لندن و شهر‌های مهم دیگر خواهد داشت.

هالیوودریپرتر