ترجمه:ارغوان اشتری
لی مارشال (اسکرین دیلی)
آخرین داستان کارگردان مولف ترکیه، نوری بیلگه جیلان «درباره علفهای خشک» با موضوع از خودبیکانگی پرسشهای فراوانی از تماشاگر میپرسد اما پاسخ ساده یا راضیکننده شبیه آثار قبلی او «روزی روزگاری در آناتولی»، «خواب زمستانی» یا «درخت گلابی وحشی» نیست. «درباره علفهای خشک» اثری فوقالعاده سینمایی است که به نظر میرسد برای جرقه زدن بحثهای پرشور اگر نگوییم تند، طراحی شده است.
سرنوشت فیلم به تماشاگرانی بستگی دارد که «درباره علفهای خشک» را مایوسکننده،جذاب یا حتی به طرز چشمگیری پست مدرن ببینند.
جیلان فیلمسازی تلمیحی،با تسلط به کاراکترهایی است که در سکانسی به سکانس بعدی گاهی از اوقات وجوه جدیدی از خود بروز میدهند. فیلمهایش ترکیبی از داستانهای چخوفی با کنایه از شرایط ترکیه است. «درباره علفهای خشک» دارای تمام این ویژگیهاست اما خوانش فیلم به طرز عجیبی دشوار نیز است. داستان حول شخصیت مرکزی پیچیده، یک هیولای کنترلگر و خیرهچشم، معلم هنر یک دبیرستان میچرخد که خلأ روحی و اخلاقی او آرام آرام در چندین سکانس کلیدی ماهرانه آشکار می شود. تا این که این تغییر در یک سری خاطرات روزانه شبیه نریشن که توسط خود معلم نشان داده می شود ، که ممکن است به عنوان درخواستی برای همدردی تلقی شود – یا ممکن است صرفاً تلاش دیگری از سوی این مرد به لحاظ اخلاقی فروپاشیده برای کنترل نه فقط شاگردانش، بلکه هم اتاقیاش و زن مورد علاقه اش باشد.